پیاده روی کربلا تا بقیع

جریان سوریه و عراق تمام شد اما یقین داشته باشید دشمن نخواهد گذاشت ما آسایش داشته باشیم. در جایی دیگر باز جنگی را با ما شروع خواهد کرد. احتمالا این جنگ خود عربستان باشد. ولیعهد احمق عربستان دیروز در مصاحبه با بی بی سی گفته رهبر ایران، هیتلر منطقه است.

یک سوال از آقایان عربستانی؛ شما که ما را به دیکتاتوری متهم می کنید و معنای دموکراسی را می خواهید به ما بگویید، آخرین انتخاباتتان چه زمانی بوده؟

آخرین انتخابات عربستان ۱۴۰۰ سال پیش بوده، زمانی که از هر قبیله ای یک نفر را انتخاب کردند که پیامبر صلی الله علیه و آله را بکشد. حالا شما می خواهید به ما دموکراسی را یاد بدهید؟

اینها باز دنبال شروع یک جنگ هستند، یا به حزب الله حمله می کنند یا به ایران. ما دوست نداریم جنگی شروع شود. آمریکا می خواست افغانستان را با ایران دشمن کند، اما نتوانست. همچنین در مورد عراق می خواستند همین کار را کنند اما الان می بینید رابطه ما با عراق چطور است. سوریه را همینطور.

ما عربستان را هم می گیریم. ما چند سال دیگر به جای پیاده روی نجف تا کربلا پیاده روی کربلا تا بقیع خواهیم داشت و بعد از آن هم از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی پیاده روی خواهیم داشت.

روز به روز وضع اسراییل در منطقه را می بینید. ما دوست نداریم جنگی شروع شود اما اگر شروع شود چیزی از شما باقی نخواهد ماند. بارها به شما ثابت شده، آخرین بار هم جریان داعش است؛ صبر کنید آب کفن داعش خشک شود بعد جنگی دوباره را شروع کنید.

قیمت جدید نان/ تزریق لقمه حرام به سفره مردم

یکی از نقشه های شوم دشمن در طول تاریخ این بوده که لقمه های مردم را حرام کند. چرا که دشمن هم به تأثیر آن در عاقبت مسلمانان و مردم پی برده است.

اگر حرام خواری بین مردم گسترش پیدا کند، دیگر نه تنها حرف آخوند و مذهبی و… ، بلکه حتی حرف امام معصوم هم دیگر اثر نخواهد گذاشت. نمونه بارز این حقیقت، روز عاشورا است.

امام حسین علیه السلام صحبت می کردند اما آنها سوت و کف می زدند. امام حسین علیه السلام هم فرمودند: شکم  هایشان از حرام پر شده است.

امروز دشمن تمام تلاش خود را می کند که ما را حرام خوار کند. از واردات آدامس حاوی الکل، ژله های ساخته شده از استخوان خوک و مردار گاو و… .

یکی از جنبه های مهم پدیده حرام خوار کردن مردم، مسأله قیمت گذاری است. اخیرا قیمت نان را افزایش داده اند. اشکالات مهم نان، از جمله: کیفیت، استفاده از گندم تراریخته و سرطان زا بودن، عوارض کبد چرب، عقیم کنندگی و… بحث های مهم و مفصلی دارند،

گرانی نان هم به جای خود؛ اما فعلا به قیمت گذاری نان ها توجه کنید: قیمت نان سنگک را ۹۲۰ تومان گذاشته اند. حال شما اگر به نانوایی مراجعه کنید چقدر باید پول بدهید؟ قاعدتا باید ۱۰۰۰ تومن بپردازید!

چرا نانوا را به حرام خواری مبتلا می کنید!؟ چرا وقتی یقین دارید که با این قیمت گذاری، نانوا نه می تواند ۸۰ تومان باقی را بپردازد و نه می تواند معادل آن نان به مشتری بدهد، چرا این کار را می کنید؟ در این صورت یا نانوا حرام خوار می شود یا مشتری، اگر مبلغ کمتری بپردازد.

قیمت ها را رندتر تعیین بکنید ولی در عوض به وزن خمیر نان اضافه کنید. تا بر اثر قانون های غلط، خانواده و نسل آینده جامعه از حرام خواری تباه نشود. حداقل کاری که ما مردم می توانیم  انجام دهیم، این است که از حق خود در برابر نانوایی ها گذشت کنیم تا به سهم خودمان از ابتلای جامعه به حرام جلوگیری کنیم.

راه حل مشکلات مادی – ویژه نامه نماز (۴)

Untitled-2

راه حل مشکلات مادی

ویژه نامه نماز (۴)

ازین به بعد داعشی های وطنی را دریابید…

پیروزی قاطع جبهه مقاومت و نابودی داعش را به همه‌ی ملتها و به بشریت تبریک می گوییم.

وعده حاج قاسم سلیمانی محقق شد. سه ماه قبل، وعده داده بودند که تا سه ماه طومار داعش برچیده خواهد شد. همین طور هم شد. داعش دیگر در کره زمین وجود خارجی نخواهد داشت؛ داعشی که ۷۵ درصد از خاک عراق و سوریه را گرفته بود، بعد از شش سال نابود شد. داعش تمام شد اما تفکر داعشی تمام نخواهد شد؛ همانطور که غائله خوارج جمع شد اما تفکر خوارج هیچ وقت تمام نشد. در این شش سال دیدیم که در کشورمان چه بسیار داعشی ملی و وطنی داریم!

هر شهید مدافع حرم که شهید می شد خوشحالی می کردند، جشن می گرفتند. شهید حججی ها سرشان روی نی رفت اما اینها در این طرف و در فضای مجازی خوشحالی می کردند. این داعشی ها هنوز هم هستند، اینها منافقین داخلی هستند.

پیامبر صلی الله علیه و آله و حضرت علی علیه السلام از این افراد، چه خون دلها که نخوردند. حضرت امام رحمت الله علیه و مقام معظم رهبری مدظله العالی نیز چه خون دلها که از این داعشی های وطنی نمی خورند.

حالا که این جریان داعش و تکفیری ها تمام شد، ازین به بعد شبهات شروع می شود… . مثل:

ما داعش را شروع کردیم.

ما نباید این کار را می کردیم.

ما بودیم که مذاکره کردیم.

ما فلان جا نباید می رفتیم و … .

همانطور که وقتی هشت سال دفاع مقدس تمام شد، از روز بعد شبهات شروع شد. منافقین، تا جنگ بود به آن طرف کمک می کردند؛ جنگ هم که تمام شد با شبهه شروع کردند. ما خودمان را قوی کنیم تا بتوانیم به این شبهات پاسخ دهیم.

همچنین وعده سردار حاج قاسم سلیمانی به ما ثابت کرد که یک شخص مسئول می تواند به وعده اش عمل‌ کند چرا که مدت هاست سابقه نداشت یک مسئول اجرایی به وعده اش عمل کند.

۳ قفل با یک کلید – ویژه نامه نماز (۳)

Untitled-2

۳ قفل با یک کلید

ویژه نامه نماز (۳)

پس ما چرا داریم می جنگیم؟ – ویژه نامه نماز (۲)

Untitled-2

 

پس ما چرا داریم می جنگیم؟

ویژه نامه نماز (۲)

آخرین توصیه پیامبر (ص) چه بود؟ – ویژه نامه نماز (۱)

Untitled-2

آخرین توصیه پیامبر (ص) چه بود؟

ویژه نامه صوتی نماز (۱)

دعوایی که آیت الله مرعشی نجفی راه انداخت

(به بهانه ۷ صفر، سالروز ارتحال حضرت آیت الله مرعشی نجفی)

داستانک:

آیت الله مرعشی نجفی نقل می‌فرمود: روزی در حال عبور از قیصریه نجف، عده ای از اهل علم را دیدم که در محلی تجمع کرده اند. فکر کردم آنجا برنامه ای است. من هم رفتم جلو. دیدم کسی با چوب ایستاده و کتاب هایی را به حراج گذاشته است (علمای زیادی آنجا بودند؛ کسی که فوت می کرد بازماندگانش می آمدند آنجا و کتاب ها را می فروختند). یک مقدار که ایستادم دیدم بیشتر این ذخایر اسلامی و شیعی را شخصی به نام کاظم با پول زیادی می خرد. تقریباً اکثر آنها را می خرید. سؤال کردم این شخص کیست؟ گفتند: او نماینده ی کنسول انگلیس در بغداد است.

به فکر افتادم ما مسلمان و شیعه هستیم و اینها مسیحی و کافرند؛ منظورشان از خریداری و جمع آوری کتاب ها چیست؟ شاید اغراضی پشت این قضیه باشد و آن از دو حال خارج نیست:

یا قصد از بین بردن آنها را دارند و یا می خواهند منابع دست اول شیعی را که در اختیار برخی از علما بوده جمع آوری کنند تا ما به آنها دسترسی نداشته باشیم. (نظیر کتاب مدینه العلم شیخ صدوق که ایشان در حدیث نوشته و بسیار مفصل بوده. اگر این کتاب الان در دسترس ما بود شاید نیازی به دیگر کتب اربعه شیعه نبود ناسخ کتب اربعه شیعه می شد. ولی قریب ۴۰۰  ۵۰۰ سال است که دیگر رد پایی از آن در دست نیست.)

و بعد از آن شب‌ها، آیت الله مرعشی، بعد از درس و بحث در یک کارگاه برنج‌کوبی مشغول کار می‌شود و با کم کردن وعده‌های غذا و قبول روزه و نماز استیجاری، پول جمع کرده و به خرید و جمع‌آوری کتاب‌ها اقدام می‌کنند. ایشان حتی یک روز بر سر خرید یک نسخه ی خطی با کاظم دلال درگیر می شوند و به خاطر همین ، ایشان را یک شب در نجف به زندان می اندازند که با وساطت مراجع آن زمان آزاد می شوند.

اینک کتابخانه ی آیت الله مرعشی نجفی در قم ، جزء بزرگترین کتابخانه های خطی جهان است. در ابتدای بسیاری از کتب خطی، دستخطی از آیت الله مرعشی نجفی به چشم می خورد که نوع خرید آن بیان شده است. به عنوان مثال:

– «این کتاب را از پول یکسال نماز قضا که برای مرحوم …. خواندم خریدم»

و یا « این کتاب را از پول یکسال روزه ی استیجاری برای مرحوم …. خریداری کردم»

و یا « این کتاب را از پول حمالی در مغازه …… خریدم »

مراجع بزرگ تقلید،  اینگونه کتب مهم خطی شیعه را نگهبانی و نگهداری کردند که امروزه به آسانی در دست ماست…   روحشان گرامی

پربازده و کم خرج، این صفت مومن است

برخی از ما عمری زندگی می کنیم اما هیچ بازدهی نداریم. وقتی به زندگی علما وبزرگان که نگاه می کنیم می بینیم قضیه برعکس است. بسیار کم خرج و کم مصرف اند اما پربازده هستند.

داستانک:

از پدر حاج شیخ نصرالله خلخالی که در نجف بود شنیدم که: یکی از تجار درنجف، به مغازه بقالی که نزدیک منزل شیخ [مرتضی انصاری] بود رفت و گفت هر چه ملا مرتضی خواست به حساب من به او بدهید. و نیز نزد شیخ رفت وعرض کرد که با فلان بقال صحبت کردم که هر چه می خواهید از او بابت حساب من بگیرید.

شیخ قبول کرد و پس از مدتی وقتی آن تاجر برای محاسبه نزد بقال رفت دید در طول این مدت فقط مقداری دوغ برده است! شیخ اعظم انصاری زندگی ساده ای داشت.

[روزنه هایی ازعالم غیبآیت الله سید محسن خرازی ص ۳۶۷]

ببینید امثال شیخ اعظم انصاری چه خدماتی به اسلام کرده اند؛ اما زندگیشان به شدت ساده است. یکی از دلایل برانگیختن حسادت دیگران نسبت به خود، تجملات و زندگی مصرف گرایانه است.

به یاد شهید محراب/ آیت الله اشرفی اصفهانی

(به مناسبت ۲۳ مهر، سالگرد شهید محراب آیت الله اشرفی اصفهانی)

داستانک:

حجت الاسلام قرائتی تعریف می کنند: آیت الله شهید اشرفى شهید شده بود. من آمدم کرمانشاه، رفتم خانه‏ ایشان و به آقازاده‏ اش گفتم: خوب یک خاطره از ایشان بگویید.

می گفت: پدر من از آشپزخانه می خواست به اتاق برود. خوب پیرمرد بود حدود ۸۰، ۹۰ سال، عصا دستش بود. یک مرتبه  دید که گربه دارد می دود گوشت دهانش است! تا دید گوشت دهانش است، با عصا روى گربه زد.

بعد از این کار پدرم به اتاق رفت و گفت: چرا زدى؟ گربه غریزه‏ اش این است که هرجا گوشت دید ببرد. چون هم گرسنه اش است هم بچه دارد. تو هنر دارى باید گوشت خودت را حفظ کنى. تو وظیفه ‏ات این است که گوشت را حفظ کنى. گربه هم غریزه‏ اش این است که گوشت را دید ببرد. تو به وظیفه‏ ات عمل نکردى ولى او به غریزه‏ اش عمل کرده است. مقصر تو هستى!

گفت: حسین! من هم آمدم گفتم: بله آقا!

گفت: برو گربه را بیاور عذرخواهى کنم. گفتم: بابا ول کن.

سفت گرفت، گفتم: بابا ول کن. آخر گربه که‏ عذرخواهى نمی خواهد. گفت: من به ایشان بیخود چوب زدم. من وظیفه دارم، حیوان غریزه؛ وظیفه‏ ى من حفظ گوشت است. غریزه‏ ى او هم اینکه گوشت را ببرد. من به وظیفه عمل نکردم و مقصر من هستم. نه گربه!

گفتم: خوب حالا عوضش گوشت را برد. این گوشت براى اینکه … . گفت: نه! این چوبى که من زدم به او، این گناه کردم. هرچه گفتم دیدم ایشان سفت گرفته که آقا تو را به خدا برو او را بیاور. این گربه در سرداب رفته. برو او را بیاور. گفتم: آقا گربه را مگر می شود گرفت؟ مرغ که نیست. گربه چنگ می اندازد صورتمان را زخمى می کند.

گفت: ببین یک کلاه روى سرت بکش، چشم‏هایت پیدا باشد. دستت را بکن در این کیسه‏ هاى که در حمام کیسه می کشند. صورتت را هم بپوشان، این را بگیر و بیاور.

گفتم: آقا ولم کن! دیدم پیرمرد التماس می کند. دلم براى پدرم سوخت. صورتم را پوشاندم و خلاصه دستکش دست کردم و رفتم در زیر زمین، یواش این گربه را گرفتم. حالا از او هم می ترسم. آن را به آیت الله اشرفى دادم.

آیت الله اشرفى بغلش گرفت و مرتب گفت: «خدایا! مرا ببخش! ظلم کردم. این حیوان که گناه نکرده بود. این باید گوشت را ببرد. من باید حفظ کنم. خدایا من را ببخش». براى ما صحنه‏ عجیبی پیش آمده بود و ما بهت زده شدیم. بعد از آن هر وقت آیت الله اشرفى می خواست غذا بخورد یک مقدار غذا در یک ظرف می کرد، پیرمرد ۸۰، ۹۰ ساله زیرزمین می برد و به گربه مى داد و برمی گشت غذا می خورد. مى‏گفت: باید این چوب را جبران کنم. آیت الله اشرفى که شهید شد، مى گفت: این گربه تا صبح زوزه می کشید. هرچه غذا به این گربه دادیم نخورد. پیکر پدر را اصفهان بردیم. گربه‏ اى هم که چند سال در خانه‏ ى ما بود، رفت که رفت. حیوان ها شعور دارند. در دنیا خبرهایى است. حالا چند تا آدم روى کره‏ ى زمین است که …

[برنامه درسهایى از قرآن ۱۴/ ۰۶/ ۸۷]

امام در پیامى که براى شهید آیت الله شهید اشرفى دادند فرمودند: ننگ ابدی بر آنان که یک چنین شخص صالحی را که آزارش به موری نرسیده بود از ملت ما گرفتند و خود را درپیشگاه خداوند متعال و در نزد ملت فداکار، منفورتر و جنایتکارتر از قبل معرفی کردند.

در مظلومیت این نظام و انقلاب همین بس، که این همه سال پس از انقلاب، یک عده همکار و همدست آن جانیان شده و جمهوری اسلامی را متهم می کنند که چرا آنها را اعدام کردند!

خیر الناس

خیر الناس

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند: «خیر الناس من انتفع به الناس»؛ بهترین مردم کسی است که نفع بیشتری به مردم برساند.

یعنی دلسوز مردم باشد و مردم را خانواده خودش حساب کند؛ همانطور که دوست ندارد سر خانواده اش کلاه بگذارند سر مردم کلاه نگذارد، همانطور که دوست ندارد اجناس نامرغوب به خانواده اش داده شود اجناس نامرغوب به مردم ندهد.

حتما بهترین مردم کسی نیست که رکوع و سجده اش طولانی تر باشد.

نماز و خمس و … وظیفه ما هست و باید انجام دهیم.

داستانک:

عالمی سوار بر قطار به مسافرت می رفت.

نوه اش در حال بازی با کفشهای این عالم بود. به علت بی توجهی یک لنگه کفش پدر بزرگ از پنجره قطار بیرون افتاد. مسافران دیگر برای عالم تاسف می خوردند، ولی عالم بی درنگ … لنگه ی دیگر کفشش را هم بیرون انداخت. همه تعجب کردند. این عالم بزرگوار گفت که یک لنگه کفش نو برایم بی مصرف می شود ولی اگر کسی یک جفت کفش نو بیابد، چه قدر خوشحال خواهد شد؟

تمام فکر و ذکر انسان باید این باشد که چطور به دیگران نفع برساند: در رانندگی، در کسب و کار و … در این صورت بهترین مردم می شود.

ویژگی بارز شهید حججی

(به مناسبت تشییع شهید حججی)

1396060113120575711731424

یکی از اتفاقاتی که در این روزها افتاد، غوغایی در کشور بود که برای مراسم تشییع شهید بزرگوار، شهید بی سر و بی دست، شهید محسن حججی برگزار شد. دیدید در تهران، اصفهان و مشهد و … چه غوغایی به پا شد.

برای انسان این سوال پیش می آید؛

این شهدا چه کردند که خدا آنها را اینطور عزیز می کند؟

یکی از ویژگی های منحصر به فرد شهید حججی اخلاص ایشان بود. همه کارهایش برای خدا بود.

یک روحانی بزرگوار تعریف می کند می گوید: من در اصفهان سخنران یک هیئتی هستم که آقای حججی خادم آنجا بود. از ملک آباد هفته ای یک بار برای خدمت به هیئت می آمد. رئیس هیئت تغییر کرد. وقتی شهید حججی آمد گفت: سخت ترین کار هیئت را به من بسپارید. من را جایی بگذارید که هیچ کس مرا نبیند. دوست دارم دیده نشوم.

خداوند گفت دوست دارم دیده شوی. دوست دارم همه عالم تو را ببینند.

اگر زندگی دنیایی انسان همه اش برای خدا باشد، خدا هم همه عالم را بنده او می کند.

تشرف به محضر امام زمان (عجل الله فرجه الشریف)/ مرحوم فشندی تهرانی

داستانک:

مرحوم فشندی تهرانی انسان زاهدی بود که خود را از گناه حفظ می کرد تا بتواند امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را زیارت کند.

هفتم ذی الحجه به عرفات رفت. ایشان زودتر از کاروان به آنجا رفت و وسایل کاروان را با خود برد. در حالی که غیر از او  زائر دیگری در عرفات نبود. نیمه های شب آقایی وارد خیمه ایشان شد و با هم شروع به صحبت کردند.

در بین صحبت از ایشان پرسید به نظر شما امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف الان کجا هستند؟ ایشان گفتند امام زمان الان در این  خیمه هستند. پرسید به نظر شما امام زمان فردا کجا هستند؟ ایشان فرمودند امام زمان فردا به خیمه شما می آید.  چون در  خیمه شما روضه عمویشان عباس خوانده خواهد شد.

ماجرای آن شب و صحبت های بین آن دو بزرگوار طولانیست. مرحوم فشندی تهرانی می گوید بعد از اینکه این آقا  خیمه مرا ترک کردند متوجه شدم که ایشان وجود نازنین امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هستند.

فردا عصر، بدون اینکه من سفارشی کرده باشم دیدم در خیمه ما روضه حضرت ابوالفضل العباس خوانده می شود. دقت کردم و متوجه شدم امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هم تشریف آوردند. هرچه کردم که با صدای بلند ایشان را به مردم معرفی کنم، نتوانستم.

ایشان کنار در خیمه ایستاده بودند و بر مصیبت عمویشان عباس گریه  می کردند.

[با تلخیص از: آثار و برکات حضرت امام حسین(ع)، ص۲۳، قضیه ۵٫]

برای مطالعه ماجرای کامل تشرف به آدرس زیر مراجعه کنید: http://bit.ly/2wwn6HB 

امام زمان عجل الله تعالی فرجه و شریف در مجالسی که روضه اهل بیت علیهم السلام، خصوصا روضه حضرت اباالفضل علیه السلام خوانده می شود حضور دارند. حیف است ما خانه داشته باشیم و یک بار امام زمان به منزل ما تشریف نیاورند. هر خانه ای چه بزرگ و چه کوچک، در ایام ماه محرم و صفر ذکر توسل به ائمه علیهم السلام داشته باشد. برنامه ریزی کنیم  حتی به صورت ساده مجلس روضه ای برای اهل بیت برگزار کنیم تا منزلمان به قدوم مبارک امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف متبرک و معطر شود.

و مراقب باشیم که مجالس ما آلوده به تجمل، اسراف و چشم و هم چشمی نشود. 

خواب عجیب آیت الله مرعشی نجفی درباره شهریار

(به بهانه ۲۷ شهریور سالروز ارتحال شهریار )

حضرت آیت‏ الله مرعشی نجفی می فرمودند: شبی توسلی پیدا کردم تا یکی از اولیای خدا را در خواب ببینم، آن شب در عالم خواب، دیدم در زاویه‏ ی مسجد کوفه نشسته‏ ام و امیر مومنان علی علیه‏ السلام با جمعی حضور دارند. حضرت فرمودند: شعرای اهل‏بیت ما را بیاورید. دیدم چند تن از شعرای عرب را آوردند. حضرت فرمودند: شعرای فارسی‏ زبان را بیاورید. آنگاه محتشم و چند تن از شعرای فارسی‏ زبان آمدند.

فرمودند: شهریار را بیاورید. شهریار آمد. حضرت خطاب به شهریار فرمودند: شعرت را بخوان! شهریار این شعر (علی ای همای رحمت) را خواند.

حضرت آیه‏ الله مرعشی فرمودند که وقتی این شعر تمام شد، من از خواب بیدار شدم و پرسیدم شهریار کیست؟ گفتند شاعری است که در تبریز زندگی می‏کند.

شهریار به دستور آیه‏ الله مرعشی به قم دعوت شده و از این شعر سخن به میان می‏ آید و او تعجب می‏کند، چرا که همان موقعی که ایشان خواب دیده‏ اند او شعرش را سروده و احدی از آن اطلاع نداشته و شهریار وقتی از خواب ایشان مطلع می‏شود، فوق‏ العاده منقلب می‏گردد. و شروع کرد به خواندن :

على اى هماى رحمت تو چه آیتى خدا را         

که به ما سوا فکندى همه سایه هما را

دل اگر خدا شناسى همه در رخ على بین     

به على شناختم من به خدا قسم، خدا را

به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند      

چو على گرفته باشد سرچشمه بقا را

مگر اى سحاب رحمت تو ببارى ار نه دوزخ            

به شرار قهر سوزد همه جان ما سوا را

برو اى گداى مسکین در خانه على زن        

که نگین پادشاهى دهد از کرم گدا را

به جز از على که گوید به پسَر که قاتل من   

چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا

به جز از على که آرد پسرى ابو العجایب            

که علم کند به عالم شهداى کربلا را

چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان            

چو على که مى‏تواند که به سَر برد وفا را

نه خدا توانمش خواند نه بشَر توانمش گفت            

متحیرم چه گویم شه ملک لا فتى را

به دو چشم خون فشانم هله اى نسیم رحمت            

که ز کوى او غبارى به من آر، توتیا را

به امید آن که شاید برسد به خاک پایت            

چه پیام‏ها که دارم همه سوز دل صبا را

چو تویى قضاى گردان، به دعاى مستمندان            

که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را

چه زنم چو ناى هر دم ز نواى شوق او دم            

که لسان غیب خوش‏تر بنوازد این نوا را

همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهى            

به پیام آشنایى بنوازد آشنا را

ز نواى مرغ یا حق بشنو که در دل شب            

غم دل به دوست گفتن چه خوش است «شهریارا»

(تلخیص از روزنامه‏ ی اطلاعات، یکشنبه ۲۹/ ۱/ ۷۲، مقاله‏ ی آقای رزم ‏آسا)

به نقل از حاج آقا رضا حداد عادل (پدر دکتر غلامعلی حداد عادل) از حجه‏ الاسلام آقا سید قاسم شجاعی- واعظ معروف-

۲۷ شهریور ماه سالروز درگذشت شهریار، شاعر بزرگ اهل بیت است. او شعرهای بسیار زیبایی برای اهل بیت علیهم السلام و همچنین انقلاب دارد.

زمانی که در بمب گذاری، دست مبارک مقام معظم رهبری (حفظه الله) آسیب می بیند، شهریار شعر زیبایی برای ایشان و با مضمون دست چپ ایشان می سراید و تقدیم رهبری می کند.

 

احترام شیخ عباس قمی به ملاعباس تربتی

داستانک:

ماه رمضان یکى از سال ها، حاج شیخ عباس قمى در مشهد مى مانَد و در مسجد گوهرشاد به سخن رانى مى پردازَد. ملاعباس تربتى براى بهره مند شدن از محضر محدث قمی، سخن رانى خود در تربت حیدریه را تعطیل کرده و به مشهد وارد مى شود و به عنوان مستمع، در مسجد گوهرشاد مى نشیند.

محدث قمى به محض مشاهده حاج آخوند تربتی، از منبر پایین مى آید و مى فرماید: «با وجود حاج آخوند، زیبنده نیست که من موعظه کنم اى مردم! از ایشان استفاده کنید». آن گاه از دوست صمیمى اش ملاعباس مى خواهد که تا پایان ماه رمضان در آنجا سخنرانى داشته باشد.

[فضیلت های فراموش شده، ص۸ و ۹ و سیماى فرزانگان، رضا مختاری، ص۱۵۳، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چ۶، ۱۳۷۲٫]

**منبرک**