خانه / سیره بزرگان (صفحه 4)

سیره بزرگان

در این بخش منبرک هایی را که در رابطه با سیره بزرگان می باشد، می توانید ببینید.

حدیثی منحصر به فرد

(به بهانه ۱۵ رمضان ، سالروز ولادت با سعادت امام حسن مجتبی علیه السلام)

2-300x245

حدیثی است که در بین احادیث ،سنداً و متناً، منحصر به فرد است ؛ پیشنهاد می شود متن عربی را هم حتما بخوانید

حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ قَالَ ؛ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ قَالَ ؛ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ قَالَ؛ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ ، عَنِ الْحَسَنِ، عَنِ الْحَسَنِ:‏ أَنَ‏ أَحْسَنَ‏ الْحَسَنِ‏ ، الْخُلُقُ الْحَسَنُ.

 

حدیث کرد برای ما ابوالحسن ، که او روایت کرد از ابوالحسن ، که او نیز روایت کرده از ابوالحسن ، که او شنید از حسن که او گفت شندیم از حسن که او شنیده بود از امام حسن علیه السلام ؛ که ایشان فرمودند که :

همانا حسن ترین  حسن ها ؛ خُلق حسن است (نیکوترین نیکوها ؛ خلق نیکوست)

[بحار الأنوار ، جلد ‏۶۸،  صفحه  ۳۸۶،  باب ۹۲]

حسن های موجود در سلسله ی حدیث چه کسانی اند؟

فأما أبو الحسن الأول فمحمد بن عبد الرحیم التستری

و أما أبو الحسن الثانی فعلی بن أحمد البصری التمار

و أما أبو الحسن الثالث فعلی بن محمد الواقدی

و أما الحسن الأول فالحسن بن عرفه العبدی

و أما الحسن الثانی فالحسن بن أبی الحسن البصری

و أما الحسن الثالث فالحسن بن علی بن أبی طالب علیه السلام

 داستانک:  (بد اخلاقی)

آیت الله مظاهری،در کتاب ارزشمند «تربیت فرزند ، از دیدگاه اسلام» به نقل از یکی از بزرگان، می آورند:

فردی را می شناختم که آدم خیلی خوبی بود. در خواب دیدم روز قیامت شده و او به شکل سگ درآمده است. به او گفتم تو که آدمی خوب، با ایمان و با تقوا بودی، چرا سگ شده ای؟

گفت: وای از بداخلاقی در خانه! وای از بداخلاقی در خانه! وای از بداخلاقی در خانه!

بعد به من گفت : بیا برویم قبرم را نگاه کن

جلو رفتم و دیدن ته قبرش سوراخ است

گفت:وقتی مرا داخل قبر گذاشتند ، قبر چنان مرا فشار داد که تمام روغن من گرفته شد و رفت در این سوراخ.

اگر سوراخ تنگ نبود ، روغنها را نشانت می دادم

[کتاب تربیت فرزند از نظر اسلام صفحه ۱۰۱ با اندکی تلخیص]

سلام خدا بر حضرت خدیجه (سلام الله علیها)

(به مناسبت وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها)

حضرت خدیجه سلام الله علیها چه کرده بود که جایگاهش به جایی رسیده بود که جبرئیل وقتی بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل می شد به پیامبر عرض می داشت: خدای تو بر خدیجه سلام کرد. سلام خدا را به خدیجه برسان.

این جایگاه کمی نیست که انسان به آن برسد.

یکی از کارهایی که حضرت خدیجه سلام الله علیها انجام داد و به این مرتبه عالی رسید این بود: او مال کثیر داشت خداوند هم به او کوثر عنایت کرد. کسی که همه هستی اش را در راه دین فدا کند خداوند هم اینطور برای او جبران می کند.

هر کس به نوبه خودش.

یکی جانش را در راه خدا تقدیم می کند، یکی مال، یکی آبرو، همسر، فرزندان و …

مهم این است که انسان در خط الهی و خط خدا قرار بگیرد. آن موقع به این جایگاه رفیع و عالی خواهد رسید.

ان شاالله خداوند ما و نسل ما را شرمنده این بزرگواران قرار ندهد.

تجدید بیعت با فرمانده

(به بهانه نزدیکی به ماه مبارک رمضان)

درسربازی، هر روز برنامه صبحگاه است. یکی از دلایل برنامه صبحگاه این است که گاهی فرمانده می آید و سربازها باید با فرمانده بیعت کنند. هر روز یا هر چند روزی باید با فرمانده تجدید بیعت کنند.

ما هم فرمانده و صاحب داریم. برای همین سفارش شده هر روز صبح با امام زمان عجل الله تعالی فرجه تجدید بیعت کنید تا یادمان باشد فرمانده ما چه کسی است؟

این که اینقدر به دعای عهد سفارش شده است به همین منظور است.

امام صادق علیه السلام می فرمایند: هر که چهل صباح دعای عهد را بخواند از یاران قائم ما باشد و اگر پیش از ظهور آن حضرت از دنیا برود، خدا او را از قبر بیرون آورد که در خدمت آن حضرت باشد.

داستانک:

عروس حضرت امام رحمت الله علیه می گوید: یکی از چیزهایی که امام در روزهای آخر به ما توصیه می ‌کردند، خواندن دعای عهد بود. دعای عهد در سرنوشت انسان دخالت دارد.

 پس از رحلت جانگداز ایشان که مفاتیحشان را از بیمارستان به بیت منتقل می‌ کردیم، متوجه شدیم امام در مفاتیح خود در کنار دعای شریف عهد، تاریخ چله هایشان را ثبت می کردند.

چند روز دیگر ماه مبارک رمضان شروع می شود. تقریبا ده روز دیگر. می توانیم تا آخر ماه مبارک رمضان، چله دعای عهد بخوانیم.

خوب نیست ما شیعیان در عمرمان یک چله دعای عهد نخوانده باشیم.

هر روز صبح با امام زمان عهد ببندیم و تجدید بیعت کنیم

«عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَهً لَهُ فی عُنُقی»؛ براى آن حضرت عهد و پیمان و بیعت تجدید مى‏کنم…

«فَاَخْرِجْنی مِنْ قَبْری، مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً‌ سَیْفی،  مُجَرِّداً قَناتی»؛ کفن پوشیده از قبر مرا بیرون آور، با شمشیر از نیام برکشیده، و نیزه برهنه …

دریایی از معارف در مناجات شعبانیه

(به بهانه آغاز ماه شعبان)

مناجات شعبانیه

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ».

خدایا!بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست،و شنواى دعایم باش آنگاه که مى‏خوانمت.

 علاقه‌ی امام خمینی(ره) به دعای کمیل و مناجات شعبانیه

مقام معظم رهبری(مد ظله العالی) می فرمودند: یک بار از ایشان (امام خمینی) سؤال کردم که در میان دعاهای معروف، به کدامیک از آنها بیشتر اُنس یا اعتقاد دارید؟ ایشان بعد از تأملی فرمودند: دعای کمیل و مناجات شعبانیه. سخنرانی در دیدار پاسداران ۱۳۶۸/۱۲/۱۰

حیف است ماه شعبان بگذرد و آدم مناجات شعبانیه نخواند. دریایی از معارف است.

 

فرازهایی از مناجات شعبانیه

«إِلَهِی لَوْ أَرَدْتَ هَوَانِی لَمْ تَهْدِنِی وَ لَوْ أَرَدْتَ فَضِیحَتِی لَمْ تُعَافِنِی».

خدایا،اگر خوارى‏ام را مى‏خواستى،هدایتم نمى‏نمودى،و اگر رسوایى‏ام را خواسته‏ بودى عافیتم نمى‏بخشیدى.

«إِلَهِی إِنْ أَخَذْتَنِی بِجُرْمِی أَخَذْتُکَ بِعَفْوِکَ وَ إِنْ أَخَذْتَنِی بِذُنُوبِی أَخَذْتُکَ بِمَغْفِرَتِک».

خدایا اگر مرا بر جرمم‏ بگیرى،من نیز تو را به عفوت می گیرم،و اگر به گناهانم بنگرى،جز به آمرزشت ننگرم.

«وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِی النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَهَا أَنِّی أُحِبُّکَ».

و اگر مرا وارد دوزخ کنى، به اهل آن آگاهى دهم که تو را دوست دارم.

«إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَهِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَهً بِعِزِّ قُدْسِکَ».

خداىا کمال جدایى از مخلوقات را،براى رسیدن کامل به خودت به من ارزانى کن،و دیدگان دلهایمان را به پرتو نگاه به سوى خویش روشن کن،تا دیدگان دل، پرده‏هاى‏ نور را دریده و به سرچشمه عظمت دست یابد، و جانهایمان آویخته به شکوه قدست‏ گردد. اردیبهشت ۹, ۱۳۹۶

سبب عصبانیت امام ؟!!!

 (به بهانه آغاز ماه شعبان)

30داستانک:

اواخر سال ۶۷ روزی به اطاق آقا وارد شدم، دیدم خیلی اوقاتشان تلخ است، من اوقات تلخی ایشان را که دیدم، قدری ساکت نشستم. آقا به من گفتند: «آن مفاتیح را به من بده» بلند شدم و مفاتیح را آوردم. دستکش دست ایشان بود و ورق زدن همبرایشان سخت بود. چون اوقاتشان تلخ بود ، هی ورق می‏زدند ولی آنجایی را که می‏خواستند پیدا نمی‏کردند.

یک ساعت به مغرب مانده بود به من گفتند: «من تا حالا خیال می‏کردم که امروز آخر رجب است و تا حالا اعمال روز آخر ماه رجب را انجام می‏دادم. حالا فهمیده ‏ام که اول شعبان شده و نمی‏دانم اصلاً باید چه کار کنم.»

تازه من فهمیدم که عصبانیت ایشان به خاطر این است که از صبح تا حالا اعمال و دعاهای ماه رجب را می‏خوانده ‏اند و حالا که روزنامه آمده متوجه شده ‏اند که اول ماه شعبان است و ماه رجب ۲۹ روز بوده نه سی روز.

آقا هی ورق می‏زدند تا پیدا کردند و به من فرمودند: «این مناجات شعبانیه را بخوانید، خیلی چیزهای عالی در آن هست.»

و بعد آماده شدند که دعا را بخوانند.اردیبهشت ۱۸, ۱۳۹۵ .

منبع: برداشتهایی از سیرۀ امام خمینی، ج سوم، حالات معنوی، به کوشش غلامعلی رجائی، ص۱۰۵. به نقل از آقای میح بروجردی ، نوه امام

مظلوم مقتدر / قدرت انقلاب اسلامی در طول این چهل سال با هیچ کشوری قابل مقایسه نیست/ مهمترین اتفاق، نادیده گرفته شدن این دست آوردهااست.

 (به مناسبت ایام الله دهه فجر و ۲۲ بهمن، سالروز پیروزی انقلاب اسلامی ایران)

جمهوری اسلامی، مظلوم مقتدر

یکی از نکاتی که در رابطه انقلاب اسلامی باید به آن توجه کنیم این است که قدرت انقلاب اسلامی در طول این چهل سال با هیچ کشوری قابل مقایسه نیست.

سیر ۴۰ ساله سایر کشورها را ببینید و سیر تبدیل شدن جمهوری اسلامی ایران به یک قدرت جهانی را نیز بنگرید. در همه بخش ها خصوصاً قدرت اقتصادی. مقایسه کنید قبل و بعد از انقلاب چه داشتیم و الان چه هستیم.

اما مهمترین اتفاقی که افتاده است، نادیده گرفته شدن این دست‌آوردها است.

توسط سایت‌های اینترنتی و شبکه‌های اجتماعی هجمه سنگینی بر جمهوری اسلامی وارد شده است. انگار که جمهوری اسلامی هیچ دست‌آوردی نداشته است.

در کجای دنیا کشوری را سراغ دارید که اینقدر دشمن داشته باشد و دشمنان نیز تمام برنامه خود را برای نابودی آن کشور گذاشته باشند.

هر روز که گوشی تلفن همراه خود را بردارید می بینید بیش از ۵۰ شبهه در رابطه با جمهوری اسلامی وارد می‌کنند. اگر ما امثال این ۵۰ شبهه را به کشور آمریکا وارد کنیم یک روزه نابود می شود .

حال ما ۴۰ سال است که در مقابل این دشمنی ها قرار گرفته ایم در یک کلمه جمهوری اسلامی مقتدر مظلوم است. جمهوری اسلامی در نهایت مظلومیت است که اینقدر امکانات برای مردم فراهم کرد اما باز هم بر آن می تازند.

قشر دانشجو و طلاب باید نسبت به دست آوردهای انقلاب آگاهی کامل داشته باشند تا بتوانند در برابر این شبهات و دروغ ها از جمهوری اسلامی  به حق دفاع کنند.

دشمن در رده‌های مختلفی نفوذی وارد کشور کرد. در عالیترین رده‌ها می­بینید نفوذی‌های وارد می شوند. برخی دستگیر شدند برخی مجبور به استعفا شدند و برخی نیز از کشور فرار کردند. 

با این وجود ما چهل سال این انقلاب را به خوبی نگه داشتیم.

نکته مهمی که باید به آن دقت کرد این است که دشمن تلاش می‌کند تا تمام ایرادها را به جمهوری اسلامی نسبت دهد. در صورتی که در کشورهای دیگر اینگونه نیست. به عنوان مثال:

چند سال پیش رئیس جمهور فرانسه فساد اخلاقی بسیار بدی انجام داد. آنجا گفتند رئیس جمهور یک شخصیت حقوقی دارد و یک شخصیت حقیقی. شخصیت حقوقی که اینگونه نبوده است؛ شخصیت حقیقی او بوده است. انسانی است که فساد جنسی انجام داده است!

اما در کشور ما اگر یک رفتگر بد جارو بکند می‌گویند ببینید این جمهوری اسلامی است!

داستانک:

روزی در تاکسی کنار شخصی نشسته بودم و او مرتب به کشور جمهوری اسلامی ناسزا می‌گفت. از او پرسیدم چه شده است؟ گفت برای معالجه پیش پزشکی رفتم و او از من زیرمیزی خواست. این چه جمهوری اسلامی است؟!

 یک پزشک از او زیرمیزی خواسته است و جمهوری اسلامی را مقصر می داند!

در هیچ کجای دنیا این گونه نیست که همه چیز را به پای حکومت بنویسند. می‌بینید که رئیس جمهور شان فساد می‌کند می گویند ربطی به حکومت ندارد.

در خیابان چاله باشد به نظام فحش می‌دهد؛ آسفالت باشد به نظام فحش می‌دهد؛ تلفن‌ها آنتن ندهد به نظام ناسزا می‌گوید. نان گران می‌شود به نظام فحش می‌دهد. این از مظلومیت جمهوری اسلامی است. البته مسئولین باید به وضعیت مردم رسیدگی کنند.

همچنین در رابطه با فسادها که هر بار موردی از آنها رخ می‌دهد  موجب ناراحتی ما و آبروریزی می‌شود و تا چند سال نمی‌شود این آبروی ریخته را جمع کرد باید رسیدگی کنند.  همین فسادها خود معنای نفوذی است.

از وظایف شرعی، عقلی و قانونی ما، حفظ نظام است… با جهاد علمی، جهاد روشنگری و بصیرت افزایی، شرکت در راهپیمایی ها و …

آقا میرزا علی هم رفت / مقام رضا

روحیه رضا این است که اگر الان به انسان ثروت برسد و یا اگر سختی و آزمایشی ببیند، همه را از خدا بداند و راضی به آنچه خدا خواست باشد.

داستانک:

آیه اللَّه العظمی اراکی، در شرح احوالات میرزا جواد آقا ملکی تبریزی تعریف می کنند:

… یک آقا سید احمد نامی داشتیم که بهش آقا ترک می گفتند؛ ترک تبریزی بود. می آمد پشت سر آقا میرزا جواد آقا، برای نماز می ایستاد. ماه رمضان بود، من هم می رفتم. در آن وقت وَبا آمده بود و هر روز آدم بود که کشته می شد. آقا سید احمد گفت: رفتم به دیدن آقا میرزا جواد آقا تا احوال پرسی کنم. رفتم نشستم.

گفت: آقا میرزا علی رفت (میرزا علی فرزند میرزا جواد آقا بود).

من خیال کردم به مسافرت رفته. باهمان حال طبیعی گفت: آقا میرزا علی رفت! آقا میرزا علی که بود؟ چه علمی داشت. من آمیرزا علی را دیده بودم. چه علمیتی و چه تقوایی داشت. او جانشین پدر می شد!

جوان بود. بین ۲۵ تا ۳۰ ساله بود. وبا او را کشت. آن وقت آقا میرزا جواد می گفت: آقا میرزا علی رفت، بدون این که گریه بکند، مثل اینکه سفر رفته است!

 

[طبیب دلها (گفته ها و ناگفته هایی درباره عارف کامل میرزا جواد آقا ملکی تبریزی)، صادق حسن زاده]

 

اگر ما در زندگی روحیه و خصلت رضا را داشته باشیم، نه از ثروتی که به دست می آوریم سرمست می شویم و نه از مشکلاتی که رخ می دهد ناامید.

خداوند متعال در قرآن کریم داستان دو پیامبر را که در ظاهر شرایط بسیار متفاوتی دارند بیان می کند. حضرت ایوب و حضرت سلیمان علیهما السلام. اما در انتها، خداوند متعال برای هر دو پیامبر می فرماید: «نعم العبد». یعنی مهم عبد بودن است. اینکه در هر شرایطی انسان عبد باشد.

 

 

مهمترین نصیحت علما از زبان آیت الله مجتهدی

(به بهانه ۲۳ دی ماه؛ سالروز وفات حضرت آیت الله مجتهدی تهرانی)

آیت الله مجتهدی تهرانی از علمای بزرگی است که بسیاری از مردم با درس اخلاق های ایشان آشنا هستند.

از ایشان نکات بسیاری به یادگار مانده است که از جمله آن ها این جمله بسیار مهم است که می فرمایند:

 

من علمای بسیاری را درک کردم از امام خمینی گرفته تا آیت الله بروجردی و آیت الله شاه آبادی و آیت الله حائری و…؛

 

و اگر بخواهم در یک کلام نصیحت تمام بزرگان را بگویم، می گویم:

 

اگر دنیا و آخرت می خواهید، اگر رزق و روزی می خواهید و در یک کلام اگر همه چیز می خواهید،

 نماز اول وقت بخوانید.

ای بنده ی گریزان! از خدا فرار می کنی ؟!!!

 

 

مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَنات‏[ فرقان ۷۰]

کسانى که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، که خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدّل مى‏کند

داستانک:

بدون هیچ توجهی از کنار او گذشت.

این بی‌توجهی آخوند بر عبد فرّار سخت گران آمد. از جای خود حرکت کرد تا این شیخ پیر را تنبیه کند. دوید و راه را بر او سد کرد و با لحنی بی‌ادبانه گفت: هی! آشیخ! چرا به من سلام نکردی؟!

عارف همدانی ایستاد و گفت: مگر تو کیستی که من باید حتماً به تو سلام می‌کردم؟ گفت: من عبد فرّارم. آخوند ملاحسینقلی همدانی به او گفت: عبد فرّار! افررتَ من اللهِ ام من رسولهِ؟ تو از خدا فرار کرده‌ای یا از رسول خدا؟

و سپس راهش را گرفت و رفت.

فردا صبح، آخوند ملا حسینقلی همدانی درس را تمام کرده، رو به شاگردان نمود و گفت: ‌امروز یکی از بندگان خدا فوت کرده هر کس مایل باشد به تشییع جنازه او برویم.

 عده‌ای از شاگردان آخوند به همراه ایشان برای تشییع حرکت کردند. ولی با کمال تعجب دیدند آخوند به خانه عبد فرار رفت. آری او از دنیا رفته بود. عجبا! این همان یاغی معروف است که آخوند از او به عنوان بنده خدا یاد کرد و در تشییع جنازه او حاضر شد؟! به هر حال تشییع جنازه تمام شد.

یکی از شاگردان آخوند به نزد همسر عبد فرارا رفته و از او سؤال کرد: چطور شد که او فوت کرد؟ همسرش گفت: نمی‌دانم چه می‌شد؟ او هر شب دیروقت با حال غیرعادی و از خود بی‌خود منزل می‌آمد، ولی دیشب حدود یک ساعت بعد از اذان مغرب و عشا به منزل آمد و در فکر فرو رفته بود و تا صبح نخوابید و در حیاط قدم می‌زند و در حالی که گریه می کرد ،با خود تکرار می‌کرد: عبد فرار تو از خدا فرار کرده‌ای یا از رسول خدا؟! و سحر دق کرد و مرد.

اصل داستان از کتاب : شرح حال حکیم فرزانه حاج علی محمد نجف آبادی، صفحه ۲۷

 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

۸ خرداد ۱۳۹۲

شب های زمستان رو به کوتاهی است / بهار مؤمن را دریابید

 

این شبها جزء طولانی ترین شب های سال است. شب ها هر چقدر هم که نیاز به خواب داشته باشیم و بخوابیم، باز هم این شب تمام نمی شود. به همین خاطر است که در روایت داریم:

 

امام صادق علیه السلام می فرمایند:     

الشِّتَاءُ رَبِیعُ الْمُؤْمِنِ یَطُولُ فِیهِ لَیْلُهُ فَیَسْتَعِینُ بِهِ عَلَى قِیَامِهِ وَ یَقْصُرُ فِیهِ نَهَارُهُ فَیَسْتَعِینُ بِهِ عَلَى صِیَامِهِ

زمستان، بهار مومن است ؛ از شبهای طولانی اش برای شب زنده داری، و از روزهای کوتاهش برای روزه داری بهره می گیرد.

 [وسائل الشیعه، ج‏۱۰، ص: ۴۱۴]

سعی بکنیم این شب ها چند دقیقه ای وقت بگذاریم برای نماز شب؛ به شدت بر نشاط مان در طول روز اثر می گذارد. در آخرت نیز دستمان را خواهد گرفت ان شاءالله.

 

داستانک:

مقدس اردبیلی از دنیا رفت. عالمی ایشان را در خواب دید. پرسید چه چیزی دست شما را در آن دنیا گرفت؟

مقدس اردبیلی به حرم  امیرالمومنین علیه السلام اشاره کرد و گفت:

اول عشق به این آقا و نماز شب ها. آن نماز شب ها هم به آبروی امیرالمومنین علیه السلام قبول شده.

 

ان شاالله خداوند ما را از نماز شب خوان های با حضور قلب قرار دهد.

عشق به درس خواندن

 

در حالات علامه جعفری گفته اند ایشان عاشق مطالعه کردن بود.

داستانک:

روزی علامه جعفری نزدیک به ظهر در حجره آبگوشتی بر سر چراغ بار می گذارد و سپس مشغول مطالعه می شود. پس از چندی ناگهان متوجه می شود که طلاب مدرسه در حال شکستن درب حجره هستند. با سرعت در را باز کرده و با حالت اعتراض خطاب به آنان می گوید: من مشغول مطالعه هستم چرا مزاحم می شوید؟ که در همین حین به ناگاه متوجه می شود که تمامی حجره را دود گرفته و طلاب به تصور اینکه حجره ایشان آتش گرفته برای کمک و نجات ایشان آمده اند.

اینطور درس خواندن و عشق به مطالعه انسان را در علم آموزی موفق می کند.

شفاعت تمام شیعیان با کیست؟

 (به بهانه ۱۰ ربیع الثانی؛ سالروز رحلت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها)

28أَقُولُ وَ رَوَى الْقَاضِی نُورُ اللَّهِ التُّسْتَرِیُّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ فِی کِتَابِ مَجَالِسِ الْمُؤْمِنِینَ عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ:

 إِنَّ لِلَّهِ حَرَماً وَ هُوَ مَکَّهُ أَلَا إِنَّ لِرَسُولِ اللَّهِ حَرَماً وَ هُوَ الْمَدِینَهُ أَلَا وَ إِنَّ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ حَرَماً وَ هُوَ الْکُوفَهُ أَلَا وَ إِنَّ قُمَّ الْکُوفَهُ الصَّغِیرَهُ أَلَا إِنَّ لِلْجَنَّهِ ثَمَانِیَهَ أَبْوَابٍ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا إِلَى قُمَّ تُقْبَضُ فِیهَا امْرَأَهٌ مِنْ وُلْدِی اسْمُهَا فَاطِمَهُ بِنْتُ مُوسَى وَ تُدْخَلُ بِشَفَاعَتِهَا شِیعَتِی الْجَنَّهَ بِأَجْمَعِهِمْ.

از امام صادق علیه السّلام روایت شده است که :

خدا را حرمى است که مکه است،  رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم را حرمى است که مدینه است، و راستى براى امیر المؤمنین علیه السّلام حرمى است که کوفه است و قم کوفه صغرى است .

همانا بهشت را ۸ در است که ۳ آنها بسوى قم است، در آن زنى از فرزندانم بنام فاطمه درگذرد و به شفاعت او همه شیعیانم به بهشت می روند [بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏۵۷، ص: ۲۲۸]

داستانک:

شیخ عباس قمی(رحمت الله علیه) که به محدث قمی نیز معروف است، می گوید: درعالم رؤیا مرحوم میرزای قمی اعلی الله مقامه الشریف را دیدم،

از ایشان سؤال کردم: آیا اهل قم را حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها) شفاعت خواهند کرد؟

میرزا چون این سخن را شنید ناراحت شد و نگاه تندی به من کرد و فرمود: چه گفتی؟

من دوباره سؤالم را تکرار کردم، باز با تندی به من فرمود: شیخ، تو چرا چنین سؤالی می کنی!؟ شفاعت اهل قم با من است، حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها) تمام شیعیان جهان را شفاعت خواهند کرد ؛ [مردان علم در میدان عمل جلد ۳ صفحه ۳۶]

امروز که اینچنین به کرامت زبان زدى                  تا رستخیز بهرِ شفاعت، چه ها کنى؟

(۱ بهمن ۱۳۹۴)

دو خصلتی که بالاتر از آن چیزی نیست

(به بهانه ۸ ربیع الثانی؛ سالروز ولادت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام)

26عن أبی محمد الحسن بن علی علیهماالسلام:

 خَصْلَتَانِ لَیْسَ فَوْقَهُمَا شَیْ‏ءٌ الْإِیمَانُ بِاللَّهِ وَ نَفْعُ الْإِخْوَان

امام حسن عسکری علیه السّلام می فرمایند:

دو خصلت است بالا دست ندارد: ایمان به خدا، و نفع رساندن به برادران.    [تحف العقول عن آل الرسول ص، ص: ۴۸۹]

و شاید بتوان گفت ،تمام دین در این دو جمله جمع شده است: خدامحوری و انسان دوستی  

داستانک:

محمدباقر قالیباف، شهردار تهران در وبلاگ خود نوشته است:

[روزی] رفته بودم خدمت [آیت‌الله‌العظمی فاضل لنکرانی] . آن موقع در ناجا بودم. [ایشان] گفتند:

 “من ۵۰ سال است دارم اسلام می‌خوانم. بگذار خلاصه‌اش را برایت بگویم. واجباتت را انجام بده. به‌جای مستحبات تا می‌توانی به کار مردم برس. کار مردم را راه بیانداز.” بعد هم گفتند “اگر قیامت کسی ازت سوال کرد، بگو فاضل گفته بود.” [منبع]

امانت هایی که به صاحب اصلی خود رسیدند/ بماند بر صفحه تاریخ

از سفارشات مکرر امام خمینی (رحمت الله علیه) و مقام معظم رهبری (حفظه الله)، مطالعه وصیت نامه شهدا است.

هر بار که انسان وصیت نامه شهدا را مطالعه می کند می بیند که ایشان چقدر رشد پیدا کرده اند. و ثمره یک عمر مجاهدت و تلاش آنها در وصیت نامه ایشان آمده است.

بخشی از وصیت نامه یک شهید آذری زبان به نام مهدی امینی، از فارغ التحصیلان دانشگاه امام صادق را با هم بخوانیم. زمانی که دست نوشته های این شهید را نزد مقام معظم رهبری می برند، ایشان زیر این دست نوشته ها می نویسند:

«وصیت نامه و نوشته های مهدی امینی غوغا است».

 

شهید مهدی امینی می نویسد:

تا یادم نرفته بگویم که من و برادرم «جعفر طایفه باقرلو» وصیت نامه‌ای ننوشته‌ایم. چرا که هم وقت نشد و هم مطلبی نداشتیم و در خود لیاقتی سراغ نداشتیم که بنویسیم. مطلب را هر چه بود، شهدا با خون خود بر صفحه تاریخ خونین نهضت حسینی ما نگاشتند و چه خوب نگاشتند. هرکس از ما پیامی و کلامی می‌خواهد، آن را در امام بجوید. سخن را سخن‌سرایان بسیار گفته‌اند و شعر و سرود، شاعران بسیار سروده‌اند و آهنگ و آواز را نغمه سرایان زیاد سرداده‌اند.

هان! ما نه شاعریم و نه سخنران و نه نغمه‌خوان. امانتی بودیم که باید تحویل صاحب اصلی‌مان می‌شدیم. وظیفه‌ای داشتیم که می‌یابد عمل می‌کردیم.

خونی داشتیم که می‌باید در راه اسلام بر خاک اسلام می‌ریختیم تا فردا و فرداها، هزاران هزار حسینی سر از زمین بردارند و دوباره همه جا را کربلا و هر روز را عاشورا سازند. عبدی بودیم که می‌بایست خواسته یا ناخواسته به مولا رجوع داده می‌شدیم و خدای تعالی بر ما منّت گذارد و این رجوع ما را احسن قرار داد و رجوع ما را معراج و پرواز از خاک تا آن سوی افلاک. لذا نه عزم سخن داریم و نه قصد سخنرانی و شعر خوانی و غزل سرایی برای ما بعد از ما.

به یاد شهید محراب/ آیت الله اشرفی اصفهانی

(به مناسبت ۲۳ مهر، سالگرد شهید محراب آیت الله اشرفی اصفهانی)

داستانک:

حجت الاسلام قرائتی تعریف می کنند: آیت الله شهید اشرفى شهید شده بود. من آمدم کرمانشاه، رفتم خانه‏ ایشان و به آقازاده‏ اش گفتم: خوب یک خاطره از ایشان بگویید.

می گفت: پدر من از آشپزخانه می خواست به اتاق برود. خوب پیرمرد بود حدود ۸۰، ۹۰ سال، عصا دستش بود. یک مرتبه  دید که گربه دارد می دود گوشت دهانش است! تا دید گوشت دهانش است، با عصا روى گربه زد.

بعد از این کار پدرم به اتاق رفت و گفت: چرا زدى؟ گربه غریزه‏ اش این است که هرجا گوشت دید ببرد. چون هم گرسنه اش است هم بچه دارد. تو هنر دارى باید گوشت خودت را حفظ کنى. تو وظیفه ‏ات این است که گوشت را حفظ کنى. گربه هم غریزه‏ اش این است که گوشت را دید ببرد. تو به وظیفه‏ ات عمل نکردى ولى او به غریزه‏ اش عمل کرده است. مقصر تو هستى!

گفت: حسین! من هم آمدم گفتم: بله آقا!

گفت: برو گربه را بیاور عذرخواهى کنم. گفتم: بابا ول کن.

سفت گرفت، گفتم: بابا ول کن. آخر گربه که‏ عذرخواهى نمی خواهد. گفت: من به ایشان بیخود چوب زدم. من وظیفه دارم، حیوان غریزه؛ وظیفه‏ ى من حفظ گوشت است. غریزه‏ ى او هم اینکه گوشت را ببرد. من به وظیفه عمل نکردم و مقصر من هستم. نه گربه!

گفتم: خوب حالا عوضش گوشت را برد. این گوشت براى اینکه … . گفت: نه! این چوبى که من زدم به او، این گناه کردم. هرچه گفتم دیدم ایشان سفت گرفته که آقا تو را به خدا برو او را بیاور. این گربه در سرداب رفته. برو او را بیاور. گفتم: آقا گربه را مگر می شود گرفت؟ مرغ که نیست. گربه چنگ می اندازد صورتمان را زخمى می کند.

گفت: ببین یک کلاه روى سرت بکش، چشم‏هایت پیدا باشد. دستت را بکن در این کیسه‏ هاى که در حمام کیسه می کشند. صورتت را هم بپوشان، این را بگیر و بیاور.

گفتم: آقا ولم کن! دیدم پیرمرد التماس می کند. دلم براى پدرم سوخت. صورتم را پوشاندم و خلاصه دستکش دست کردم و رفتم در زیر زمین، یواش این گربه را گرفتم. حالا از او هم می ترسم. آن را به آیت الله اشرفى دادم.

آیت الله اشرفى بغلش گرفت و مرتب گفت: «خدایا! مرا ببخش! ظلم کردم. این حیوان که گناه نکرده بود. این باید گوشت را ببرد. من باید حفظ کنم. خدایا من را ببخش». براى ما صحنه‏ عجیبی پیش آمده بود و ما بهت زده شدیم. بعد از آن هر وقت آیت الله اشرفى می خواست غذا بخورد یک مقدار غذا در یک ظرف می کرد، پیرمرد ۸۰، ۹۰ ساله زیرزمین می برد و به گربه مى داد و برمی گشت غذا می خورد. مى‏گفت: باید این چوب را جبران کنم. آیت الله اشرفى که شهید شد، مى گفت: این گربه تا صبح زوزه می کشید. هرچه غذا به این گربه دادیم نخورد. پیکر پدر را اصفهان بردیم. گربه‏ اى هم که چند سال در خانه‏ ى ما بود، رفت که رفت. حیوان ها شعور دارند. در دنیا خبرهایى است. حالا چند تا آدم روى کره‏ ى زمین است که …

[برنامه درسهایى از قرآن ۱۴/ ۰۶/ ۸۷]

امام در پیامى که براى شهید آیت الله شهید اشرفى دادند فرمودند: ننگ ابدی بر آنان که یک چنین شخص صالحی را که آزارش به موری نرسیده بود از ملت ما گرفتند و خود را درپیشگاه خداوند متعال و در نزد ملت فداکار، منفورتر و جنایتکارتر از قبل معرفی کردند.

در مظلومیت این نظام و انقلاب همین بس، که این همه سال پس از انقلاب، یک عده همکار و همدست آن جانیان شده و جمهوری اسلامی را متهم می کنند که چرا آنها را اعدام کردند!

**منبرک**