خانه / سیره بزرگان (صفحه 10)

سیره بزرگان

در این بخش منبرک هایی را که در رابطه با سیره بزرگان می باشد، می توانید ببینید.

خاطره ای تامل برانگیز

(به بهانه ارتحال عالم عامل ؛ حضرت آیت الله خزعلی)

27داستانک:

مرحوم آیت الله خزعلی، عضو مجلس خبرگان رهبری در شب های هشتم، نهم و دهم محرم در سال ۸۸ در جمع دانشجویان در مسجد امام رضا علیه السلام دانشگاه فردوسی به سخنرانی پرداختند

در یکی از این شبها ؛ ایشان به نقل خاطره ای تامل برانگیز درباره سید محمد خاتمی، رئیس دولت اصلاحات، پرداختند.

ایشان فرمودند: در زمانی که سید محمد خاتمی به سمت وزارت ارشاد منصوب شد برای عرض تبریک به خدمت حضرت آیت‌الله خاتمی (پدر محمد خاتمی) رفتیم که با ناراحتی ایشان مواجه شدیم و ایشان گفت که “خطرناک است، پسر من غربزده است”

گفتنی است که آقای خاتمی در دولت اول آقای هاشمی رفسنجانی به عنوان وزیر فرهنگ مشغول به کار شد اما پس از آنکه توفیق چندانی در مواجهه با “تهاجم فرهنگی غرب” و اجرای تاکیدات رهبر معظم انقلاب نداشت، از وزارت ارشاد استعفا کرد.

*********************************************

چند جمله از هزاران

به عنوان نمونه از غربزدگی آقای خاتمی می توان به نظرات ایشان رجوع نمود

به عنوان مثال:

محمد خاتمی در اولین سالگرد دوم خرداد در دانشگاه تهران گفت : اگر دین هم در برابر آزادی قرار بگیرد این دین است که باید محدود شود نه آزادی ! [مشاهده فیلم]

در جایی دیگر می گوید:شما برای این که بتوانید پیشرفت بکنید ، راهی جز راه غرب ندارین… و راه غرب یعنی پذیرش خرد غربی . [روزنامه آریا ۲۸ / ۶ / ۷۸ ]

محمد خاتمی در مصاحبه با  لوموند در  ۲۴/۹/۱۹۹۸ می گوید: واقعاً به طور بسیار جدی مایلم یک ماه را در این شهر “نیویورکبگذرانم تا معماری آن را بررسی کرده، با امریکایی ها صحبت کنم… امریکا و امریکایی ها برایم فوق العاده جالبند

همچنین او در دیدار با زنان حزب مشارکت در بررسی جایگاه زن در قرآن : این سخن عبدالکریم سروش و مجتهد شبستری که وحی الهام بر پیامبر بوده و ماهیت قرآن بر ما آشکار نیست و نمی‌توان به آن استناد کرد درست استدر حال حاضر مطالب قرآن با برخی دریافت‌های بشری سازگار نیست! [۱۲/۶/۸۷، ص۲، یادداشت روز : کیهان]

او در سخنرانی در دانشگاه علامه می گوید:  گذشته را باید رها کرد و امروزی شد، راه امروزی شدن هم تمسک به “بنیاد زندگی غربی ” و “خرد غربی” است. [۱۱/۳/۷۰]

محمد خاتمی اعتقاد داشت: مشکل این نیست که زنان چگونه لباس بپوشند مشکل این است که زنان بتوانند در عرصه های مختلف حضور داشته باشند.  [همبستگی ۱۶/۸/ ۷۹]

*********************************************

زیر سوال بردن ولایت حضرت علی علیه السلام توسط خاتمی

  خاتمی در معرفی اول خود درسال ۱۳۸۰ که دو مرتبه از صدا و سیما پخش شد گفت:

” و باز به نظر من انتخاب کلمه مولا در داستان غدیر که هرکس من مولای او هستم علی مولای اوست یک انتخاب تصادفی نبود، قطعاً پیامبراکرم می توانست عناوین و کلمات دیگری رو به کار بگیرد. بگوید هرکس من قائد او هستم، هرکس من سلطان او هستم، هرکس من امیر او هستم، علی امیر و سلطان اوست. ولی پیامبرکلمه مولا را انتخاب کرد، به طوری که امروز همه آحاد مسلمانان درطول تاریخ، این نکته را قبول دارند که باید امیرالمؤمنین علی را دوست داشت؛ ما هم ازکلمه مولا محبّت و دوستی می فهمیم، گرچه شیعه معتقد است که معنای سرپرستی و ولایت امر جامعه اسلامی با این جریان به عهده علی ابن ابیطالب گذاشته شده است. اماهرچه باشد!!؟”

بعد از این جملات بود که علمای اهل سنت؛ رای به خاتمی را واجب دانستند…

نکته : برگه پی دی اف شده ۲برگه است که باید بعد از چاپ به هم چسبانده شود

 

بیشترین دعایی که آیت الله بهجت توصیه می فرمودند!

25جهت نیاز به دریافت تصویر به صورت فلش کارت ؛ با کیفیت چاپ،  روی تصویر کلیک نمایید ؛ ( تصویر A3 در پایان مطلب موجود است)

 داستانک ۱:

در کتاب برگى از دفتر آفتاب آمده است: زمانی که نابغه قرن؛ سید محمد حسین طباطبایی ؛حافظ معروف قرآن در ۳ سالگی؛ از آیت الله بهجت سفارش دعا کرد، آقا فرمودند: «این دعایى را که مىخوانم شما و هر کس که خواهان تحفّظ است در هر صبح و شب سه مرتبه بخواند، سپس در حالى که روى سر محمّد حسین دست مىکشیدند این دعا را خواندند که : …

داستانک۲:

آیت الله ری شهری در کتاب زمزم عرفان صفحه ۳۰۳ می فرمایند: یکی از دعاهایی که آیت الله بهجت بسیار سفارش می فرمود

داستانک ۳:

فرزند آیت الله بهجت می فرماید:

ایشان هر روز به فرزند من توصیه‌ می‌کرد: «وقتی که می‌خواهی به مدرسه بروی چهار قل و آیت‌الکرسی بخوان و برو». خود ایشان هم [برایشان این دعا را می خواند…]

[ویژه‌نامه سایت آیت الله بهجت به مناسبت پنجمین سالگرد ارتحال ایشان  با عنوان یاد لبخندهای شیرینش ؛ داستان سیزدهم]

داستانک ۴:

آیت الله بهجت(ره) می فرمود: برای حفظ انسان صبح و شام سه بار گفته شود …

و ادامه دادند: این در روایت آمده و من سابقاً به برخی از افراد که در اصفهان هستند این سفارش را داشتم و او ملتزم به این ذکر شد و به من گفت: چهار هزار تومان من از بین رفت و من در آن روز این ذکر را نگفته بودم، البته چهار هزار تومان زمان قدیم.

روزنه هایی ازعالم غیب-آیت الله سید محسن خرازی ؛ فصل در محضر آیت اللَّه العظمی آقای بهجت – مدّ ظلّه ؛ قسمت سوم؛ نصیحت ۱۷

داستانک ۵:

سردار احمدی مقدم ؛ فرمانده وقت نیروی انتظامی می گوید:

[آیت الله بهجت در این دیدار دعایی را به عنوان حرز فرمودند:] که این دعا هنوز هم یادم هست. همان موقع هم آقازاده ایشان آن را نوشت و به من داد…و  فرمودند: «این را صبح و شب سه بار بخوانید و شرط اجابتش هم این است که گناه نکنید؛ اگر گناه کنید، اینها اثری ندارد و تلاش کنید؛ ان‌شاءالله که خداوند هم قبول می‌کند.

این دعا برای بنده حقیقتا خیلی راهگشا بود؛ یعنی ما احساس می‌کنیم که هر گامی که با نیت خالص بر‌می‌داریم، آثاری که ظاهر می‌شود به مراتب فراتر از آن چیزی است که ما از قبل تخمین زدیم و تصور کردیم و این هم از برکات وجود علما و معارف اسلامی و دینی است...

[ویژه‌نامه سایت آیت الله بهجت به مناسبت پنجمین سالگرد ارتحال ایشان  با عنوان نقش ایمان؛ داستان آخر]

داستانک ۶:

دکتر احمدی نژاد؛ رییس جمهور وقت ؛ در اولین دیدارش با آیت الله بهجت در خواست دعا می کند و آیت الله بهجت می فرمایند: این دعا را زیاد بخوانید که …  [منبع]

و حال آن دعای مهم کدام است؟!

 عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: لَا تَدَعْ أَنْ تَدْعُوَ بِهَذَا الدُّعَاءِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ إِذَا أَصْبَحْتَ وَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ إِذَا أَمْسَیْتَ

اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِی دِرْعِکَ الْحَصِینَهِ الَّتِی تَجْعَلُ فِیهَا مَنْ تُرِیدُ

فَإِنَّ أَبِی ع کَانَ یَقُولُ هَذَا مِنَ الدُّعَاءِ الْمَخْزُونِ.

از امام صادق (علیه السلام) فرمود: این دعا را فراموش نکن که سه بار در آغاز صبح و سه بار در آغاز شب بخوانى زیرا پدرم مى‏فرمود: این از دعاهای گنجینه است( و نااهلان به آن دسترسی ندارند)

         الکافی (ط – الإسلامیه)، ج‏۲، ص:۵۳۴

 

 

احتیاج مومن … ۳

(به بهانه شهادت امام جواد علیه السلام)

2وَ قَالَ الجواد علیه السلام: الْمُؤْمِنُ یَحْتَاجُ إِلَى ثَلَاثِ خِصَالٍ …

۳٫ قَبُولٍ مِمَّنْ یَنْصَحُه‏ [ بحار الأنوار؛جلد ‏۷۵؛صفحه ۳۵۸]

امام جواد علیه السلام فرمود : مؤمن نیازمند به سه خصلت است: …

۳٫ پذیرفتن نصیحت هر کس او را نصیحت نماید

نکته:

چه ایراد دارد شخصی به ما نکته ای بگوید که ما آنرا بلد نیستیم ؛ حال از ما کوچکتر و کم سوادتر باشد.

یک حیوان ، به یک پیامبر بزرگ الهی می گوید : من چیزی می فهمم که تو نمی فهمی

آن حیوان هدهد است و آن پیامبر حضرت سلیمان و جمله ی او این است : أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ وَ جِئْتُکَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ یَقینٍ ( سوره نمل آیه ۲۲ )

داستانک۱ :

چند دانش آموز دختر دبستانی به حضرت امام خمینی ؛ نامه می نویسند ، در بخشی از این نامه می آورند :

امام عزیز، ما بچه‌های کلاس پنجم جهاد مدرسه فاطمیه هستیم. چون در کتاب دینی ما نامه امام محمدتقی – علیه السلام – را به فرمانده سیستان و نصیحتهایی را که امام، به ایشان کرده‌اند نوشته، ما هم تصمیم گرفتیم که برای شما نامه‌ای نوشته و شما را نصیحت کنیم. ولی اماما، ما شما را نمی‌توانیم نصیحت کنیم. زیرا شما بزرگوارید و از همه گناهان به دورید. شما آن امام بت شکنی هستید که مدت چهل سال است نمازهای شبتان ترک نشده …

و پاسخ امام تکان دهنده است

بسمه تعالی

فرزندان عزیزم! نامه محبت آمیز شما را قرائت کردم. کاش شما عزیزان مرا نصیحت می‌کردید که محتاج آنم… ۲۹ شهر صفر ۱۴۰۳ روح الله الموسوی الخمینی [صحیفه نور؛ جلد ۱۷ ؛ صفحه ۱۳۷]

داستانک۲ :

دختر ۱۷ ساله ای از تهران، بنام زینب – ن، نامه ای به مقام معظم رهبری می نویسد و در آن می آورد:

روز قدس، مردی – در میان خطبه های شما – بلند شد، مثل اینکه نامه ای داشت، ولی شما چقدر تلخ او را در انظار هزاران نفر شکستید .

مقام معظم رهبری در پاسخ نامه، چنین می نویسد:

دختر عزیزم! از تذکر شما خرسند و متشکرم و امیدوارم خداوند همه ما را ببخشد و از خطاهای کوچک و بزرگ ما – که کم هم نیستند – در گذرد . من در باب آنچه شما یادآوری کرده اید، هیچ دفاعی نمی کنم . گاهی گوینده از تلخی لحن خود به قدر شنونده آگاه نمی شود، در این موارد همه باید از خداوند متعال بخواهند که گوینده را متوجه و اصلاح کند و اگر ممکن شود به او تذکر دهند . توفیق شما را از خداوند متعال مسئلت می نمایم .

مهندس مقدم (از اعضای بیت – تهران) [کتاب مرد راه نوشته علی توسلی صفحه ۹]

هر ۳ مورد در یک نگاه

ماجرایی که امام را به شدت ناراحت کرد

20تصویر سقف منزل امام خمینی

داستانک:

حجه الاسلام فردوسی پور می گوید :

در رابطه با اجاره نشینى حضرت امام در جماران به قضیه اى اشاره مى کنم . موضوعى که بیانگر تقید شدید امام

به رعایت موازین و احکام شرعى به ویژه در مورد حقوق مردم و الگویى از یک مستاجر خوب و متشرع است .

با آنکه صاحبخانه امام از مقلدان و دلباختگان آن حضرت بود و سکونت امام را در خانه خود، بزرگترین افتخار زندگیش مى دانست ؛ لیکن حضرت امام مثل یک فرد عادى که گویى هیچ گونه علقه اى بین مالک و مستاجر وجود ندارد، به احکام شرعى مربوط ملتزم بودند .

روزى براى تامین نور کافى و متناسب که براى فیلمبردارى از برخى ملاقاتهاى رسمى یا برنامه هایى نظیر پیام نوروزى که در اتاق کار حضرتشان انجام مى شد،  مورد نیاز بود، سه نقطه از گچ سقف اتاق را هر یک به مساحت ۵*۵ سانتیمتر زیر تیر آهن تراشیده بودند، مى خواستند نور افکن ها را به آن نقاط جوش دهند  

  هنگام که صبح ، طبق معمول خدمت امام مشرف شدیم ، قبل از هر چیز، با لحنى خشن و تند و قیافه اى ناراحت و مضطرب فرمودند :

این چیست، چرا این کار را کرده اند؟

به عرض رسید براى تامین نور فیلمبردارى است.بعد از لحظه اى تامل و سکوت تلخ ادامه دادند : چرا بدون اجازه صاحبخانه این تصرفات را مى کنند؟

با این برخورد تند، جرات ادامه کار سلب شد واصل قضیه منتفى و جاى آن تعمیر شد[تصویر بالا]

هنگامى که از خدمتشان مرخص شدیم ، جناب آقاى صانعى با توجه به اینکه دهها سال با حضرت امام بودند، به من گفت : من در طول عمرم ، کمتر چنین ناراحتى و تکدر خاطرى را در امام دیده ام  [سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی ؛ جلد ۲ ؛ صفحه ۲۲]

امام در وصیتی به فرزندشان می نویسند :

پسرم! سعی کن که با حق الناس از این جهان رخت نبندی که کار، بسیار مشکل می شود. سر و کار انسان با خدای تعالی که ارحم الراحمین است، بسیار سهل تر است تا سر و کار با انسان ها

 

 

روایتی عجیب از حق الناس + کلیپ صوتی

12

در روایتی منقول است:

در مقابل هر یک ششم از درهم نقره؛ هفتصد نماز مقبول شده میگیرند و به صاحب حق میدهند

[پندهای جاودان صفحه ۲۰۳ به نقل از کتاب الکلام یجر الکلام صفحه ۲۲۴]

یک ششم درهم ، باپول امروزه کمتر از ۲ هزار تومان است [سال ۹۴]

داستانک:

مرحوم حاج شیخ عباس قمی ،صاحب مفاتیح الجنان ، کتابی از کسی به عنوان عاریه گرفته بود. بعد از فوتش یکی از فرزندانش کتاب را به برادرش می دهد تا به صاحبش بدهد .

شب در عالم خواب می بیند که حاج شیخ با عصبانیت به او می گوید: کتاب عاریه مردم را چرا سالم به دستش ندادی و به جلد آن آسیب رساندی؟

روز بعد برادرش می پرسد با آن امانت چه کرده ای که من دیشب چنین خوابی دیده ام

برادرش می گوید: هنگامی که آن را می بردم تا به صاحبش بدهم از دستم افتاد و گوشه جلد آن کمی خم شد بعد می روند و کتاب را از صاحبش گرفته و صحافی می کنند و به او بر می گردانند.

روز بعد درب منزل زده می شود و طلبه ای سؤال می کند : آیا منزل حاج شیخ عباس اینجا است ؟ گفتند : آری. طلبه می گوید : شب گذشته من حاج شیخ را در خواب دیدم و ایشان فرمود که به شما بگویم که چون شما کتاب را صحافی کرده و به صاحبش دادید، عذاب قبر از من برداشته شد.

[داستانها و حکایتها،سیّد مهدی شمس الدین،صفحه ۷۸]

کلیپ صوتی این مطلب [مدت ۲ دقیقه و ۲ ثانیه]

 

چیزی که شب اول قبر بدردم خورد+ کلیپ صوتی زیبا

1داستانک:(فوق العاده)

حضرت آیت الله مرعشی نجفی می فرمودند:

چند شب بعد از ارتحال آیت الله شیخ مرتضی حائری، او را در عالم خواب دیدم. حواسم بود که از دنیا رفته است. کنجکاو شدم که بدانم در آن

طرف مرز زندگی دنیایی چه خبر است؟ !

پرسیدم: آقای حائری، اوضاع تان چطور است؟

آقای حائری که راضی و خوشحال به نظر می آمد، رفت توی فکر و پس از چند لحظه،انگار که از گذشته ای دور صحبت کند شروع کرد به تعریف کردنهمین که بدن مرا در درون قبر گذاشتندبدن خودم را از بیرون و به طور کامل می دیدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، این بود که رفتم و یک گوشه ای نشستم و زانوی غم و تنهایی در بغل گرفتم .

ناگهان متوجه شدم که از پایین پاهایم، صداهایی می آید. صداهایی رعب آور و وحشت افزا! صداهایی نامأنوس که موهایم را بر بدنم راست می کرد.

به زیر پاهایم نگاهی انداختم. از مردمی که مرا تشیع و تدفین کرده بودند خبری نبود. بیابانی بود برهوت با افقی بی انتها و فضایی سرد و سنگین و دو نفر داشتند از دور دست، به من نزدیک می شدند.

تمام وجودشان از آتش بود. آتشی که زبانه می کشید و مانع از آن می شد که بتوانم چشمانشان را تشخیص دهم. انگار داشتند با هم حرف می زدند و مرا به یکدیگر نشان می دادند. ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزیدن. خواستم جیغ بزنم ولی صدایم در نمی آمد. تنها دهانم باز و بسته می شد و داشت نفسم بند می آمد. بدجوری احساس بی کسی غربت کردم . در دل گفتم :خدایا به فریادم برس! خدایا نجاتم بده، در اینجا جز تو کسی را ندارم ….

همین که این افکار را از ذهنم گذرانیدم متوجه صدایی از پشت سرم شدم. صدایی دلنواز، آرامش بخش و روح افزا و زیباتر از هر موسیقی دلنشین! سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگریستم، نوری را دیدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من میآمد. هر چقدر آن نور به من نزدیکتر میشد آن دو نفر آتشین عقبتر و عقبتر میرفتند تا اینکه بالاخره ناپدید گشتند. نفس راحتی کشیدم و نگاه دیگری به بالای سرم انداختم. آقایی را دیدم از جنس نور. نوری چشم نواز آرامش بخش. ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمیتوانستم حرفی بزنم و تشکری کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زیبایش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسید: آقای حائری! ترسیدی؟

من هم به حرف آمدم که: بله آقا ترسیدم، آن هم چه ترسی! هرگز در تمام عمرم تا به این حد نترسیده بودم. اگر یک لحظه دیرتر تشریف آورده بودید حتماً زهره ترک میشدم و خدا میداند چه بلایی بر سر من میآوردند . بعد به خودم جرأت بیشتر دادم و پرسیدم:  راستی، نفرمودید که شما چه کسی هستید؟

و آقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من مینگریستند فرمودند: من علی بن موسی الرّضا هستم. آقای حائری! شما ۳۸ مرتبه به زیارت من آمدید من هم ۳۸ مرتبه به بازدیدتان خواهم آمد، این اولین مرتبهاش بود؛ ۳۷ بار دیگر هم خواهم آمد

[کرامات امام رضا علیه السلام از زبان بزرگان ؛ صفحه ۹۲]

کلیپ صوتی این مطلب [مدت ۳ دقیقه و ۳۸ ثانیه]

 

گناهی، بسیار بدتر از، زنای با مادر

غیبت

الرّبا ثلاثه و سبعون بابا أیسرها مثل أن ینکح الرّجل أمّه و إنّ أربى الرّبا عرض الرّجل المسلم.

 ربا هفتاد و سه قسم است و آسانتر از همه مانند آن است که کسى با مادر خود زنا کند و بدتر از همه ی  رباها؛ تجاوز به آبروی مسلمان است.  [نهج الفصاحه ؛ صفحه: ۵۰۶]

قطعا یکی از مهمترین مصادیقِ تجاوز به آبروی مسلمان؛ غیبت کردن و غیبت شنیدن است

درباره گفتن غیبت؛ مطالبی عرض شد ، حال درباره شنیدن غیبت روایتی ذکر می کنیم

حضرت علی علیه السلام می فرمایند: ألسّامع للغیبه کالمغتاب‏ [غرر الحکم و درر الکلم، ص: ۶۳]

شنونده غیبت هم ، مثل غیبت کننده است

و در مقابل پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله درباره شخصی که آبروی دیگران را حفظ کند می فرمایند:

هر کس در مجلسى بشنود که از برادرش غیبت مى‏شود و آن را از او دفع کند، خداوند هزار باب بدى را در دنیا و آخرت از او دفع کند.[میزان الحکمه، ج‏۸-فارسى، ص: ۶۰۶]

داستانک:

حضرت آیت‏ الله فاضل لنکرانی میفرمایند:

همسر محترمه امام نقل کرده‏ اند که من ۶۲ سال با امام بزرگوار زندگی کردم و در این ۶۲ سال یک غیبت از این مرد نشنیدم.

خیلی این مطلب معجزه ‏گونه است. حتی تا این درجه که ایشان گفته بودند که ما یک کارگری داشتیم که خیلی کاری نبود لذا آن را تبدیل به یک کارگر بهتری کردیم.

 بعد از چند روز من خدمت امام گفتم که این خیلی کارگر خوبی است.

امام فرمودند: «که اگر با این جمله می‏ خواهی به من بفهمانی که قبلی خوب نبود این یک غیبت است و من حاضر نیستم بشنوم    [پا به پای آفتاب، ج۴، ص ۷۲]

عملی بهتر از ۱۰ هزار رکعت نماز!

غیبت

عَنِ النَّبِیِّ ص قَالَ:

تَرْکُ‏ الْغِیبَهِ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ عَشَرَهِ آلَافِ رَکْعَهٍ تَطَوُّعاً. [بحار الأنوار ؛ ج‏۷۲، ص: ۲۶۱]

از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) روایت شده است:

 ترک غیبت در پیشگاه خداوند بهتر است از ده هزار رکعت نماز نافله‏

و در روایت دیگری از ایشان آمده است :

هر کس در مجلسی بشنود که از برادرش غیبت می شود و آن را رد کند، خداوند هزار باب بدی در دنیا و آخرت از او دفع می کند [وسائل الشیعه، ج‏۱۲، ص: ۲۸۲]

داستانک:

جناب حاج آقای ناجی در اصفهان فرمودند:

مرحوم «آیت الله ارباب» دو سه سال آخر عمرش نابینا شد، ایشان مدارج علمیش خیلی بالا بود و متون را از حفظ بود. یک روز از ایشان پرسیدند که آقا شما پس از این همه عمر آیا ادعایی هم دارید یا نه؟

 این مرد بزرگوار فرموده بودند: من در مسائل علمی ادعایی ندارم، ولی در مسائل شخصی خودم فقط دو ادعا دارم.

یکی اینکه به عمرم غیبت نشنیدم و غیبت هم نگفتم.

دوم: در طول عمرم چشمم به نامحرم نیفتاد و کسی را هم ندیدم. از ایشان گفته بودند که ایشان فرموده بودند: برادرم با همسرش چهل سال منزل ما بودند، در این چهل سال یک بار همسر برادرم را هم ندیدم.      [نرم افزار هدایت در حکایت به نقل از کتاب داستانهایی از مردان خدا نوشته میرخلف زاده]

دانلود به صورت پی دی اف

چه شد که امام تب کرد؟!!!

23حضرت امام حسن عسکری (علیه‌السلام) می‌فرمایند:

اعلموا ان غیبتکم لاخیکم المومن من شیعه آل محمد اعظم فى التحریم من المیته. [مستدرک الوسائل، ج ۹، ص ۱۱۳، ح ۱۰۳۸۹]

بدانید که غیبت شما از برادر مؤمنتان که از شیعیان اهل‌بیت است، از خوردن گوشت مرده حرام‏تر است

داستانک:

حضرت آیت الله مظاهری در باره حضرت امام می فرمایند:

در مدت بیش از دوازده سال که در دروس عالى ایشان شرکت داشتم، یک عمل مکروه از ایشان ندیدم. بلکه اگر شبهۀ غیبت و دروغى پیش مى ‏آمد، حالت نگرانى به خوبى در چهرۀ ایشان نمایان مى ‏شد.

 یادم نمى ‏رود روزى امام به جلسۀ درس تشریف آوردند و به‏ قدرى ناراحت بودند که نفس‏هاى تندى مى ‏زدند. آن روز درس ندادند و به جاى درس، نصیحت تندى کردند و رفتند و تب مالت ایشان عود کرد و سه روز نیامدند؛

چون شنیده بودند که یکى از شاگردان ایشان، دربارۀ یکى از مراجع، غیبتى کرده بود   [پابه ‏پاى آفتاب؛ ج ۴، ص ۱۵۹]

دانلود به صورت پی دی اف

اولین گروهی که وارد جهنم می شوند!

24وَ أَوْحَى اللَّهُ إِلَى مُوسَى علیه السلام :

مَنْ مَاتَ تَائِباً عَنِ الْغِیبَهِ فَهُوَ آخِرُ مَنْ یَدْخُلُ إِلَى الْجَنَّهِ وَ مَنْ مَاتَ مُصِرّاً عَلَیْهَا فَهُوَ أَوَّلُ مَنْ یَدْخُلُ النَّار

  از سوى خدا به موسى وحى شد:

هر غیب‏ت کننده‏ اى که با توبه از دنیا برود، آخرین کسى است که به بهشت وارد مى‏شود و هر غیبت‏ کننده‏ اى که بر آن اصرار داشته باشد، و با این حال از دنیا برود و توبه نکند، اوّلین کسى است که داخل دوزخ مى‏گردد [إرشاد القلوب إلى الصواب  ، جلد‏۱  ؛صفحه ۱۱۶]

داستانک ۱:

حضرت امام خمینى قدس سره در کنار درس و بحث به تفریح هم علاقه داشت. در جوانى روزهاى جمعه با طلاب براى تفریح از شهر خارج مى‏شدند، امّا قبل از حرکت مى‏فرمود: به چند شرط با شما بیرون مى‏آیم:

۱- نماز را اوّل وقت بخوانیم.

۲- در تفریح از کسى غیبت نشود. [خاطرات حجت الاسلام قرائتى(جلد ۲)، صفحه: ۹۰ ]

داستانک ۲:

حجه الاسلام سید احمد فاطمی فرمودند:

در اوایل طلبگی ام، روزی مرحوم علامه طباطبایی (ره) به حجره ام تشریف آوردند و فرمودند: ” پیداست که در این جا غیبت شده است!”

 گفتم: بله پیش از آمدن شما، چند نفر که درسشان از من بالاتر بود، این جا بودند و کسی را غیبت کردند.

علامه فرمود:” باید می گفتی از این جا بروند، این حجره دیگر برای درس خواندن مناسب نیست؛ اتاق خود را عوض کن.” [مهر افروخته،ص:۹۵]

دانلود به صورت پی دی اف

آخرین کلام امام صادق علیه السلام چه بود؟

(به بهانه شهادت امام صادق علیه السلام )

17مردم نوعاً علاقه‌مندند که آخرین سخن و گفتار پایانی شخصیت‌های بزرگ و انسان‌های قدّیس را بدانند و کدام شخصیت همانند معصومین و چه کسی به پایه‌ی کمالات آن بزرگواران می‌رسد

ما به عنوان نمونه به آخرین جمله ی امام صادق علیه السلام رئیس مذهب تشیع، می پردازیم و چه کسی است ‌که نخواهد آخرین‌کلام رئیس مذهبش را بشنود؟

قَالَ أَبُو الْحَسَنِ الْأَوَّلُ علیه السلام:‏ لَمَّا حَضَرَ أَبِیَ الْوَفَاهُ قَالَ لِی یَا بُنَیَّ إِنَّهُ لَا یَنَالُ‏ شَفَاعَتَنَا مَنِ‏ اسْتَخَفَّ بِالصَّلَاهِ.

 امام کاظم علیه السلام می فرمایند:پدرم در هنگام مرگ وصیت کرد ما را و فرمود:شفاعت ما به کسی که نماز را سبک بشمارد نمی رسد  [منبع: وسائل الشیعه،جلد ۴ ، صفحه ۲۴]

داستانک:

داماد حضرت امام خمینی رحمت الله علیه  می گوید: حضرت امام ، روایتی از امام جعفر صادق علیه السلام نقل می کردند که (اگر کسی نمازش را سبک بشمارد، از شفاعتشان محروم می شود.)

من یک بار به امام عرض کردم: سبک شمردن نماز شاید به این معنی باشد که شخص نمازش را یک وقت بخواند و یک وقت نخواند.

امام فرمودند: نه این که خلاف شرع است. منظور امام صادق علیه السلام این بوده است که وقتی ظهر می شود و فرد در اول وقت نماز نمی خواند، در واقع به چیز دیگری رجحان داده است.

[در یک کلام؛ شفاعتشان به کسی که نماز را اول وقت نخواند ؛ نمیرسد]  [ هزارو یک نکته درباره نماز حکایت ۷۲۷]

دانلود به صورت پی دی اف

آخرین وصیت امام حسین (علیه السلام) چه بود؟

15این تصویر متعلق به دختربچه‌ای شیعه در سوریه بوده که توسط گروه‌های تروریستی تکفیری‌

به زنجیر کشیده شده است؛ سر پدر و مادر این دختربچه در جلوی چشمان وی بریده می‌شود.

روایتی از امام پنجم حضرت امام محمد باقر«سلام‌الله‌علیه» نقل شده است و آن حضرت از پدر بزرگوارشان امام سجاد«سلام‌الله‌علیه» و ایشان هم از پدرشان حضرت سیّدالشهداء«سلام ‌الله‌علیه» و آن امام بزرگوار از قول مبارک مولای متقیان امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» روایت را نقل می‌فرمایند.

همچنین در روایت آمده است حضرت اباعبدالله الحسین«سلام‌الله‌علیه» در روز عاشورا و موقعی که همۀ اصحاب و یاران به شهادت رسیده بوده‌اند، یعنی در آن موقعیت حساس، که لازم است مهم‌ترین و حساس‌ترین مطالب بیان شود، آخرین وصیت خود به فرزند برومندشان که در حقیقت آخرین وصیت ایشان به شیعیان و بلکه بشریت است را چنین بیان می فرمایند:

«یا بُنَیَّ إِیَّاکَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا یَجِدُ عَلَیْکَ نَاصِراً إِلَّا اللَّهَ» [الکافی،ج ۲ ، ص ۳۳۱]

ای فرزندم، بپرهیز از ظلم به کسی که در برابر تو ، هیچ یاری کننده‌ای به جز خداوند ندارد

انسان باید از ظلم به دیگران ؛ خصوصا به کسانی که یاوری جز خدا ندارند پرهیز کند (مانند بسیاری از افراد که اگر حقشان خورده شود؛ کاری از دستشان بر نمی آید، مثل همسر ، شاگرد، بچه یتیم، انسان فقیر و … )

و خدا نکند این افراد نفرین کنند و یا این ظلم را در دل بریزند

داستانک:

حضرت آیت الله فاطمی نیا نقل می کنند:

در حمام های خزانه قدیم که تا کف حمام، پله می خورد و ارتفاع پلّه ها زیاد بود و از طرفی مسیر تاریک بود، روزی حضرت آیت الله شاه آبادی مشغول پایین رفتن به سمت حمام بودند و سرهنگی طاغوتی نیز می خواست برود بالا.چون آیت الله شاه آبادی پیر مرد بودند و با احتیاط پایین می آمدند راه بند آمده بود و سرهنگ باید منتظر می ماند ایشان پایین بیایند و او برود بالا.

سرهنگ پس از کمی معطلی عصبانی شد و با بی ادبی، ناسزایی به ایشان داد و نیز گفت:مردک، مگر نمی بینی ما منتظریم؟

مردم ناراحت شدند و به سرهنگ گفتند:ایشان آیت الله شاه آبادی است، چرا اینگونه ایشان را خطاب کردی؟

او گفت:هر که می خواهد باشد و بعد با بی اعتنایی بالا رفت.حضرت آیت الله شاه آبادی نیز هیچ نفرمودند و سر را به زیر انداختند و پایین آمدند.وقتی پای آن سرهنگ به بالا رسید خبر آوردند که آن سرهنگ مُرد!

حضرت آیت الله شاه آبادی شروع کردند به گریه کردن.از ایشان پرسیدند چرا گریه می کنید؟فرمودند:

” ای کاش جوابش را می دادم، اگر یک کلمه جوابش رامی دادم نمی مُرد! “[نکته ها از گفته ها ؛ دفتر اول؛ صفحه ۶۶]

http://www.manbarak.ir/wp-content/uploads/2015/07/PDF.gif

چرا قرض کردی؟!

12داستانک:

مرحوم حضرت آیت الله کوهستانی؛ گاه از لحاظ مالی به شدت در مضیقه قرار می گرفت و در عین حال از تصرف در وجوهات پرهیز می کرد، خود در این باره نقل کرده است:

 در دورانی که در حوزه علمیه مشهد درس می خواندم، خرجی مرا مادرم از شمال می فرستاد.

مدتی گذشت ولی دیدم از مازندران چیزی نرسید ایام سختی را پشت سر می گذاشتم، ناچار شدم از استادم مبلغی قرض بگیرم که هرگاه از مازندران پول برایم رسید قرض وی را پرداخت نمایم.

در همان شب نزدیک طلوع فجر خواب دیدم که شخص بزرگواری به من خطاب می کند: شیخ محمد چرا از استادات قرض کردی؟

 گفتم: پس از چه کسی باید قرض می کردم! گفت: از کسی که الآن اسم او را بر سر مأذنه حرم می برند.

بیدار گشتم در همان لحظه شنیدم مؤذن حرم مطهر در مناجات خود چنین می گوید: « اللهم صلی علی علی بن موسی الرضا علیه السلام

 تا این جمله را شنیدم با شتاب وضو ساخته و به حرم مشرف شدم و از آن حضرت معذرت خواستم  [ داستانهای جالب؛ سید حسن صحفی؛ صفحه ۲۵۹]

http://www.manbarak.ir/wp-content/uploads/2015/07/PDF.gif

وضوی امام با قوری!!!

07

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) :

الْوُضُوءُ مُدٌّ وَ الْغُسْلُ‏ صَاعٌ‏ وَ سَیَأْتِی أَقْوَامٌ‏ بَعْدِی یَسْتَقِلُّونَ ذَلِکَ فَأُولَئِکَ عَلَى خِلَافِ سُنَّتِی وَ الثَّابِتُ عَلَى سُنَّتِی مَعِی فِی حَظِیرَهِ الْقُدْس‏

 رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:

آب وضو یک مدّ است(۷۵۰ گرم)  و آب غسل یک صاع (۳ لیتر (۲ بطری نوشابه ی خانواده)) و در آتیه نزدیک پس از من گروه هائى خواهند آمد که این مقدار آب را اندک شمارند و آن جماعت بر خلاف سنّت من هستند و هر که استوار و پا بر جا بر سنّت من است در حظیره قدس (بهشت) با من خواهد بود.  [من لا یحضره الفقیه، جلد ‏۱ ،صفحه  ۳۵]

 داستانک ۱ :

روزى حسن بصرى خدمت امیر المؤ منین (علیه السلام ) کنار شط فرات بود ظرفى را آب نموده آشامید بقیه آنرا روى زمین ریخت .

على (علیه السلام ) فرمود در این کار اسراف نمودى زیرا آب را بر زمین ریختى و بر روى آب نریختى…   [انوار نعمانیه ، ص ۲۲۶]

داستانک۲:

همان شبی که قرار بود فردایش امام مورد عمل جراحی قرار گیرد برای وضو آب خواستند ایشان نمی‌توانستند حرکت کنند چون سرم به دست‌شان بود.

یک پارچ آب آوردیم و یک طشتی که وقتی وضو می‌گیرند جایی خیس نشود. امام قوری خواستند چون پارچ بزرگ بود و وقتی آب روی دست‌شان می‌ریختند، مقداری بیش از نیاز می‌ریخت. امام با قوری وضو می‌گرفتند تا آب اسراف نشود.  [کتاب “و آنگاه عرش خدا می لرزد  ” به نقل از آقای محمد شریفی]

http://www.manbarak.ir/wp-content/uploads/2015/07/PDF.gif

وقتی پاسخ به سوالی را بلد نیستیم ؛ چه بگوییم ؟

1410007094493677_large حضرت علی علیه السلام می فرمایند لَا أَعْلَمُ نِصْفُ الْعِلْم‏

گفتن « نمی دانم» ؛ نصف علم است [تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، صفحه ۴۸]

چه خوب است هر کس که چیزی را نمی داند ، با کمال شهامت بگوید « بلد نیستم » و از این کلمه خجالت نکشد

داستانک ۱ :

از علامه طباطبایى‏ صاحب تفسیر المیزان سؤالى پرسیدند، ایشان فرمود: اگر بگویم نمی دانم اشکالى ندارد

آنها گفتند: نه

سپس ایشان فرمود: پس نمی ‏دانم  [حجت الاسلام قرائتی در برنامه درسهایى از قرآن ۱۸/ ۰۸/ ۶۸]

داستانک ۲:

شیخ انصارى، مردى است که در علم و تقوا نابغه روزگار است. هنوز علما و فقها به فهم دقایق کلام این مرد افتخار مى‏کنند.

مى‏گویند وقتى چیزى از او مى‏پرسیدند، اگر نمى‏دانست تعمد داشت بگوید نمى‏دانم، مى‏گفت:

ندانُم ندانُم ندانُم.

 این را مى‏گفت که شاگردها یاد بگیرند که اگر چیزى را نمى‏دانند ننگشان نشود، بگویند نمى‏دانم.    مجموعه ‏آثاراستادشهید مطهرى(سیری در سیره نبوی)   ج‏۱۶ ص ۱۵۲]

لطیفه :

قصه‌گویی بر روی منبر رفت و می خواست روایتی از حق همسایه بگوید ، اما روایت را فراموش کرد

و گفت: خداوند چنان حق همسایه را بزرگ داشته و اهمیت بخشیده که والله خجالت می‌کشم بگویم

http://www.manbarak.ir/wp-content/uploads/2015/07/PDF.gif

**منبرک**