خانه / منبرک های روایی (صفحه 15)

منبرک های روایی

در این بخش منبرک های روایی را می توانید ببینید.

بیشترین دعایی که آیت الله بهجت توصیه می فرمودند!

جهت نیاز به دریافت تصویر به صورت فلش کارت ؛ با کیفیت چاپ،  روی تصویر کلیک نمایید ؛ ( تصویر A3 در پایان مطلب موجود است)  داستانک ۱: در کتاب برگى از دفتر آفتاب آمده است: زمانی که نابغه قرن؛ سید محمد حسین طباطبایی ؛حافظ معروف قرآن در ۳ سالگی؛ از آیت الله بهجت سفارش دعا کرد، آقا فرمودند: «این دعایى را که مىخوانم شما و هر کس که خواهان تحفّظ است در هر صبح و شب سه مرتبه بخواند، سپس در حالى که روى سر محمّد حسین دست مىکشیدند این دعا را خواندند که : … داستانک۲: آیت الله ری شهری در کتاب زمزم عرفان صفحه ۳۰۳ می فرمایند: یکی از دعاهایی که آیت الله بهجت بسیار سفارش می فرمود … داستانک ۳: فرزند آیت الله بهجت می فرماید: ایشان هر روز به فرزند من توصیه‌ می‌کرد: «وقتی که می‌خواهی به مدرسه بروی چهار قل و آیت‌الکرسی بخوان و برو». خود ایشان هم [برایشان این دعا را می خواند…] [ویژه‌نامه سایت آیت الله بهجت به مناسبت پنجمین سالگرد ارتحال ایشان  با عنوان یاد لبخندهای شیرینش ؛ داستان سیزدهم] داستانک ۴: آیت الله بهجت(ره) می فرمود: برای حفظ انسان صبح و شام سه بار گفته شود … و ادامه دادند: این در روایت آمده و من سابقاً به برخی از افراد که در اصفهان هستند این سفارش را داشتم و او ملتزم به این ذکر شد و به من گفت: چهار هزار تومان من از بین رفت و من در آن روز این ذکر را نگفته بودم، البته چهار هزار تومان زمان قدیم. روزنه هایی ازعالم غیب-آیت الله سید محسن خرازی ؛ فصل در محضر آیت اللَّه العظمی آقای بهجت – مدّ ظلّه ؛ قسمت سوم؛ نصیحت ۱۷ داستانک ۵: سردار احمدی مقدم ؛ فرمانده وقت نیروی انتظامی می گوید: [آیت الله بهجت در این دیدار دعایی را به عنوان حرز فرمودند:] که این دعا هنوز هم یادم هست. همان موقع هم آقازاده ایشان آن را نوشت و به من داد…و  فرمودند: «این را صبح و شب سه بار بخوانید و شرط اجابتش هم این است که گناه نکنید؛ اگر گناه کنید، اینها اثری ندارد و تلاش کنید؛ ان‌شاءالله که خداوند هم قبول می‌کند. این دعا برای بنده حقیقتا خیلی راهگشا بود؛ یعنی ما احساس می‌کنیم که هر گامی که با نیت خالص بر‌می‌داریم، آثاری که ظاهر می‌شود به مراتب فراتر از آن چیزی است که ما از قبل تخمین زدیم و تصور کردیم و این هم از برکات وجود علما و معارف اسلامی و دینی است... [ویژه‌نامه سایت آیت الله بهجت به مناسبت پنجمین سالگرد ارتحال ایشان  با عنوان نقش ایمان؛ داستان آخر] داستانک ۶: دکتر احمدی نژاد؛ رییس جمهور وقت ؛ در اولین دیدارش با آیت الله بهجت در خواست دعا می کند و آیت الله بهجت می فرمایند: این دعا را زیاد بخوانید که …  [منبع] و حال آن دعای مهم کدام است؟!  عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: لَا تَدَعْ أَنْ تَدْعُوَ بِهَذَا الدُّعَاءِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ إِذَا أَصْبَحْتَ وَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ إِذَا أَمْسَیْتَ اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِی دِرْعِکَ الْحَصِینَهِ الَّتِی تَجْعَلُ فِیهَا مَنْ تُرِیدُ فَإِنَّ أَبِی ع کَانَ یَقُولُ هَذَا مِنَ الدُّعَاءِ الْمَخْزُونِ. از امام صادق (علیه السلام) فرمود: این دعا را فراموش نکن که سه بار در آغاز صبح و سه بار در آغاز شب بخوانى زیرا پدرم مى‏فرمود: این از دعاهای گنجینه است( و نااهلان به آن دسترسی ندارند)          الکافی (ط – الإسلامیه)، ج‏۲، ص:۵۳۴    

ادامه نوشته »

احتیاج مومن … ۳

(به بهانه شهادت امام جواد علیه السلام) وَ قَالَ الجواد علیه السلام: الْمُؤْمِنُ یَحْتَاجُ إِلَى ثَلَاثِ خِصَالٍ … ۳٫ قَبُولٍ مِمَّنْ یَنْصَحُه‏ [ بحار الأنوار؛جلد ‏۷۵؛صفحه ۳۵۸] امام جواد علیه السلام فرمود : مؤمن نیازمند به سه خصلت است: … ۳٫ پذیرفتن نصیحت هر کس او را نصیحت نماید نکته: چه ایراد دارد شخصی به ما نکته ای بگوید که ما آنرا بلد نیستیم ؛ حال از ما کوچکتر و کم سوادتر باشد. یک حیوان ، به یک پیامبر بزرگ الهی می گوید : من چیزی می فهمم که تو نمی فهمی آن حیوان هدهد است و آن پیامبر حضرت سلیمان و جمله ی او این است : أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ وَ جِئْتُکَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ یَقینٍ ( سوره نمل آیه ۲۲ ) داستانک۱ : چند دانش آموز دختر دبستانی به حضرت امام خمینی ؛ نامه می نویسند ، در بخشی از این نامه می آورند : امام عزیز، ما بچه‌های کلاس پنجم جهاد مدرسه فاطمیه هستیم. چون در کتاب دینی ما نامه امام محمدتقی – علیه السلام – را به فرمانده سیستان و نصیحتهایی را که امام، به ایشان کرده‌اند نوشته، ما هم تصمیم گرفتیم که برای شما نامه‌ای نوشته و شما را نصیحت کنیم. ولی اماما، ما شما را نمی‌توانیم نصیحت کنیم. زیرا شما بزرگوارید و از همه گناهان به دورید. شما آن امام بت شکنی هستید که مدت چهل سال است نمازهای شبتان ترک نشده … و پاسخ امام تکان دهنده است بسمه تعالی فرزندان عزیزم! نامه محبت آمیز شما را قرائت کردم. کاش شما عزیزان مرا نصیحت می‌کردید که محتاج آنم… ۲۹ شهر صفر ۱۴۰۳ روح الله الموسوی الخمینی [صحیفه نور؛ جلد ۱۷ ؛ صفحه ۱۳۷] داستانک۲ : دختر ۱۷ ساله ای از تهران، بنام زینب – ن، نامه ای به مقام معظم رهبری می نویسد و در آن می آورد: روز قدس، مردی – در میان خطبه های شما – بلند شد، مثل اینکه نامه ای داشت، ولی شما چقدر تلخ او را در انظار هزاران نفر شکستید . مقام معظم رهبری در پاسخ نامه، چنین می نویسد: دختر عزیزم! از تذکر شما خرسند و متشکرم و امیدوارم خداوند همه ما را ببخشد و از خطاهای کوچک و بزرگ ما – که کم هم نیستند – در گذرد . من در باب آنچه شما یادآوری کرده اید، هیچ دفاعی نمی کنم . گاهی گوینده از تلخی لحن خود به قدر شنونده آگاه نمی شود، در این موارد همه باید از خداوند متعال بخواهند که گوینده را متوجه و اصلاح کند و اگر ممکن شود به او تذکر دهند . توفیق شما را از خداوند متعال مسئلت می نمایم . مهندس مقدم (از اعضای بیت – تهران) [کتاب مرد راه نوشته علی توسلی صفحه ۹] هر ۳ مورد در یک نگاه

ادامه نوشته »

احتیاج مومن … ۲

(به بهانه شهادت امام جواد علیه السلام) وَ قَالَ الجواد علیه السلام:  الْمُؤْمِنُ یَحْتَاجُ إِلَى ثَلَاثِ خِصَالٍ … ۲٫ وَاعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ …         [ بحار الأنوار؛جلد ‏۷۵؛صفحه ۳۵۸] امام جواد علیه السلام فرمود : مؤمن نیازمند به سه خصلت است: … ۲٫ واعظى از نفس خود … اگر انسان واعظ درونی نداشته باشد ؛ نمیشود از بیرون او را موعظه کرد مثل آنکه انسان گیاهی بی ریشه را آبیاری کند انسان باید از نَفْسَش حساب بکشد نکته برخی از سوره های قرآن با یک سوگند شروع می شود مانند : وَ الْعَصْر  برخی با ۲ سوگند ؛ مانند : وَ الضُّحَى‏ * وَ الَّیْلِ إِذَا سَجَى‏ برخی با ۳ سوگند ؛ مانند : وَ الْعَادِیَاتِ ضَبْحًا * فَالْمُورِیَاتِ قَدْحًا * فَالمْغِیرَاتِ صُبْحًا برخی با ۴ سوگند ؛ مانند : وَ التِّینِ وَ الزَّیْتُونِ *  وَ طُورِ سِینِینَ *  وَ هَاذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ برخی با ۵ سوگند ؛ مانند : وَ الْفَجْرِ * وَ لَیَالٍ عَشْرٍ * وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ  * وَ الَّیْلِ إِذَا یَسْرِ اما سوره ای در قرآن است ، که ۱۱ سوگند دارد و آن سوره مبارکه شمس است . نکته اینجاست که خداوند بعد از این ۱۱ سوگند می فرماید : قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّئهَا فقط کسی اهل رستگاریست که اهل تزکیه ی نفس باشد    هر ۳ مورد در یک نگاه

ادامه نوشته »

احتیاج مومن … ۱

(به بهانه شهادت امام جواد علیه السلام) وَ قَالَ ااجواد علیه السلام:  الْمُؤْمِنُ یَحْتَاجُ إِلَى ثَلَاثِ خِصَالٍ ۱٫تَوْفِیقٍ مِنَ اللَّهِ …        [بحار الأنوار؛جلد ‏۷۵ ؛صفحه ۳۵۸ ] امام جواد علیه السلام فرمود : مؤمن نیازمند به سه خصلت است: ۱٫توفیق از جانب خدا… توفیق یعنی گره های زندگی ؛ بی آنکه متوجه شویم باز شود داستانک ۱: شخصی میگفتم : در ذهنم آمد ، آیا سوره ای هست که در تمام آیاتش کلمه “الله ” باشد قرآن را باز کردم سوره ” مجادله ” آمد تک تک آیاتش را دیدم ، همه ” الله ” داشت گاهی نیز به خاطر مسائلی از جمله غرور ؛ توفیق از او گرفته می شود داستانک ۲ : طلبه ای می گفت تازه طلبه شده بودیم رفتیم روستا دیدیم قرائت قرآن است و ما وارد شدیم.  استاد جلسه هم بود ما هم خواستیم ریشى جنبانده و اظهارنظر و عرض اندامى کنیم، گفتیم قرآن خواندن که مستحب است و نماز واجب به جاى قرآن حمد و سوره را براى نماز تصحیح کنید. پیرمرد استاد گفت: آقا خوب شما بخوانید تادیگران همراه شما بخوانند، مى گویدتا این را گفت و من فکر کردم بسم الله و حمد یادم رفت که بخوانم گفت: بگو «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» دنباله‏اش یادم نیامد و حالى خداوند در این جلسه از ما گرفت که مى‏ خواستیم خود نمایى کنیم. هر ۳ مورد در یک نگاه

ادامه نوشته »

روایتی عجیب از حق الناس + کلیپ صوتی

در روایتی منقول است: در مقابل هر یک ششم از درهم نقره؛ هفتصد نماز مقبول شده میگیرند و به صاحب حق میدهند [پندهای جاودان صفحه ۲۰۳ به نقل از کتاب الکلام یجر الکلام صفحه ۲۲۴] یک ششم درهم ، باپول امروزه کمتر از ۲ هزار تومان است [سال ۹۴] داستانک: مرحوم حاج شیخ عباس قمی ،صاحب مفاتیح الجنان ، کتابی از کسی به عنوان عاریه گرفته بود. بعد از فوتش یکی از فرزندانش کتاب را به برادرش می دهد تا به صاحبش بدهد . شب در عالم خواب می بیند که حاج شیخ با عصبانیت به او می گوید: کتاب عاریه مردم را چرا سالم به دستش ندادی و به جلد آن آسیب رساندی؟ روز بعد برادرش می پرسد با آن امانت چه کرده ای که من دیشب چنین خوابی دیده ام برادرش می گوید: هنگامی که آن را می بردم تا به صاحبش بدهم از دستم افتاد و گوشه جلد آن کمی خم شد بعد می روند و کتاب را از صاحبش گرفته و صحافی می کنند و به او بر می گردانند. روز بعد درب منزل زده می شود و طلبه ای سؤال می کند : آیا منزل حاج شیخ عباس اینجا است ؟ گفتند : آری. طلبه می گوید : شب گذشته من حاج شیخ را در خواب دیدم و ایشان فرمود که به شما بگویم که چون شما کتاب را صحافی کرده و به صاحبش دادید، عذاب قبر از من برداشته شد. [داستانها و حکایتها،سیّد مهدی شمس الدین،صفحه ۷۸] کلیپ صوتی این مطلب [مدت ۲ دقیقه و ۲ ثانیه]  

ادامه نوشته »

چیزی که شب اول قبر بدردم خورد+ کلیپ صوتی زیبا

داستانک:(فوق العاده) حضرت آیت الله مرعشی نجفی می فرمودند: چند شب بعد از ارتحال آیت الله شیخ مرتضی حائری، او را در عالم خواب دیدم. حواسم بود که از دنیا رفته است. کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنیایی چه خبر است؟ ! پرسیدم: آقای حائری، اوضاع تان چطور است؟ آقای حائری که راضی و خوشحال به نظر می آمد، رفت توی فکر و پس از چند لحظه،انگار که از گذشته ای دور صحبت کند شروع کرد به تعریف کردن… همین که بدن مرا در درون قبر گذاشتند… بدن خودم را از بیرون و به طور کامل می دیدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، این بود که رفتم و یک گوشه ای نشستم و زانوی غم و تنهایی در بغل گرفتم . ناگهان متوجه شدم که از پایین پاهایم، صداهایی می آید. صداهایی رعب آور و وحشت افزا! صداهایی نامأنوس که موهایم را بر بدنم راست می کرد. به زیر پاهایم نگاهی انداختم. از مردمی که مرا تشیع و تدفین کرده بودند خبری نبود. بیابانی بود برهوت با افقی بی انتها و فضایی سرد و سنگین و دو نفر داشتند از دور دست، به من نزدیک می شدند. تمام وجودشان از آتش بود. آتشی که زبانه می کشید و مانع از آن می شد که بتوانم چشمانشان را تشخیص دهم. انگار داشتند با هم حرف می زدند و مرا به یکدیگر نشان می دادند. ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزیدن. خواستم جیغ بزنم ولی صدایم در نمی آمد. تنها دهانم باز و بسته می شد و داشت نفسم بند می آمد. بدجوری احساس بی کسی غربت کردم . در دل گفتم :خدایا به فریادم برس! خدایا نجاتم بده، در اینجا جز تو کسی را ندارم …. همین که این افکار را از ذهنم گذرانیدم متوجه صدایی از پشت سرم شدم. صدایی دلنواز، آرامش بخش و روح افزا و زیباتر از هر موسیقی دلنشین! سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگریستم، نوری را دیدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من میآمد. هر چقدر آن نور به من نزدیکتر میشد آن دو نفر آتشین عقبتر و عقبتر میرفتند تا اینکه بالاخره ناپدید گشتند. نفس راحتی کشیدم و نگاه دیگری به بالای سرم انداختم. آقایی را دیدم از جنس نور. نوری چشم نواز آرامش بخش. ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمیتوانستم حرفی بزنم و تشکری کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زیبایش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسید: آقای حائری! ترسیدی؟ من هم به حرف آمدم که: بله آقا ترسیدم، آن هم چه ترسی! هرگز در تمام عمرم تا به این حد نترسیده بودم. اگر یک لحظه دیرتر تشریف آورده بودید حتماً زهره ترک میشدم و خدا میداند چه بلایی بر سر من میآوردند . بعد به خودم جرأت بیشتر دادم و پرسیدم:  راستی، نفرمودید که شما چه کسی هستید؟ و آقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من مینگریستند فرمودند: من علی بن موسی الرّضا هستم. آقای حائری! شما ۳۸ مرتبه به زیارت من آمدید من هم ۳۸ مرتبه به بازدیدتان خواهم آمد، این اولین مرتبهاش بود؛ ۳۷ بار دیگر هم خواهم آمد… [کرامات امام رضا علیه السلام از زبان بزرگان ؛ صفحه ۹۲] کلیپ صوتی این مطلب [مدت ۳ دقیقه و ۳۸ ثانیه]  

ادامه نوشته »

چرا مهمترین جلسه تاریخ تعطیل شد؟!!!

(به بهانه میلاد باسعادت امام رضا علیه السلام) داستانک: یکی از ادیانی که نامش در قرآن آمده «صابئین» است که به حضرت یحیی گرایش دارند. ضمناً برای ستارگان تأثیری قائلند و نماز و مراسم ویژه ای دارند این فرقه رهبری بسیار دانشمند ولی مغرور داشتند به نام عمران،  که بارها با امام رضا علیه السلام  گفتگو می‌کرد ولی زیر بار نمی رفت. در یکی از جلسات امام رضا علیه السلام استدلالی کرد که او تسلیم شد و گفت:  یَا سَیِّدِی لَا تَقْطَعْ عَلَیَّ مَسْأَلَتِی فَقَدْ رَقَّ قَلْبِ حالا روح من نرم شده حاضرم مکتب تو را بپذیرم ولی ناگهان صدای اذان بلند شد.  امام رضا علیه السلام  جلسه را ترک کرد. مردم گفتند: فرصت حساسی است، چنین فرصتی پیش نمی‌آید.  امام رضا علیه السلام  فرمود: اول نماز! او که این تعهد را از امام دید علاقه‌اش بیشتر شد.امام بعد از نماز گفت و گویش را تکمیل کرد و او ایمان آورد. [اصل روایت عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏۱، ص: ۱۷۲ به نقل از یکصد و چهارده نکته درباره‌ی نماز (محسن قرائتی)، ص ۲۱٫]

ادامه نوشته »

گناهی، بسیار بدتر از، زنای با مادر

غيبت

الرّبا ثلاثه و سبعون بابا أیسرها مثل أن ینکح الرّجل أمّه و إنّ أربى الرّبا عرض الرّجل المسلم.  ربا هفتاد و سه قسم است و آسانتر از همه مانند آن است که کسى با مادر خود زنا کند و بدتر از همه ی  رباها؛ تجاوز به آبروی مسلمان است.  [نهج الفصاحه ؛ صفحه: ۵۰۶] قطعا یکی از مهمترین مصادیقِ تجاوز به آبروی مسلمان؛ غیبت کردن و غیبت شنیدن است درباره گفتن غیبت؛ مطالبی عرض شد ، حال درباره شنیدن غیبت روایتی ذکر می کنیم حضرت علی علیه السلام می فرمایند: ألسّامع للغیبه کالمغتاب‏ [غرر الحکم و درر الکلم، ص: ۶۳] شنونده غیبت هم ، مثل غیبت کننده است و در مقابل پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله درباره شخصی که آبروی دیگران را حفظ کند می فرمایند: هر کس در مجلسى بشنود که از برادرش غیبت مى‏شود و آن را از او دفع کند، خداوند هزار باب بدى را در دنیا و آخرت از او دفع کند.[میزان الحکمه، ج‏۸-فارسى، ص: ۶۰۶] داستانک: حضرت آیت‏ الله فاضل لنکرانی میفرمایند: همسر محترمه امام نقل کرده‏ اند که من ۶۲ سال با امام بزرگوار زندگی کردم و در این ۶۲ سال یک غیبت از این مرد نشنیدم. خیلی این مطلب معجزه ‏گونه است. حتی تا این درجه که ایشان گفته بودند که ما یک کارگری داشتیم که خیلی کاری نبود لذا آن را تبدیل به یک کارگر بهتری کردیم.  بعد از چند روز من خدمت امام گفتم که این خیلی کارگر خوبی است. امام فرمودند: «که اگر با این جمله می‏ خواهی به من بفهمانی که قبلی خوب نبود این یک غیبت است و من حاضر نیستم بشنوم    [پا به پای آفتاب، ج۴، ص ۷۲]

ادامه نوشته »

عملی بهتر از ۱۰ هزار رکعت نماز!

غيبت

عَنِ النَّبِیِّ ص قَالَ: تَرْکُ‏ الْغِیبَهِ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ عَشَرَهِ آلَافِ رَکْعَهٍ تَطَوُّعاً. [بحار الأنوار ؛ ج‏۷۲، ص: ۲۶۱] از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) روایت شده است:  ترک غیبت در پیشگاه خداوند بهتر است از ده هزار رکعت نماز نافله‏ و در روایت دیگری از ایشان آمده است : هر کس در مجلسی بشنود که از برادرش غیبت می شود و آن را رد کند، خداوند هزار باب بدی در دنیا و آخرت از او دفع می کند [وسائل الشیعه، ج‏۱۲، ص: ۲۸۲] داستانک: جناب حاج آقای ناجی در اصفهان فرمودند: مرحوم «آیت الله ارباب» دو سه سال آخر عمرش نابینا شد، ایشان مدارج علمیش خیلی بالا بود و متون را از حفظ بود. یک روز از ایشان پرسیدند که آقا شما پس از این همه عمر آیا ادعایی هم دارید یا نه؟  این مرد بزرگوار فرموده بودند: من در مسائل علمی ادعایی ندارم، ولی در مسائل شخصی خودم فقط دو ادعا دارم. یکی اینکه به عمرم غیبت نشنیدم و غیبت هم نگفتم. دوم: در طول عمرم چشمم به نامحرم نیفتاد و کسی را هم ندیدم. از ایشان گفته بودند که ایشان فرموده بودند: برادرم با همسرش چهل سال منزل ما بودند، در این چهل سال یک بار همسر برادرم را هم ندیدم.      [نرم افزار هدایت در حکایت به نقل از کتاب داستانهایی از مردان خدا نوشته میرخلف زاده]

ادامه نوشته »

چه شد که امام تب کرد؟!!!

حضرت امام حسن عسکری (علیه‌السلام) می‌فرمایند: اعلموا ان غیبتکم لاخیکم المومن من شیعه آل محمد اعظم فى التحریم من المیته. [مستدرک الوسائل، ج ۹، ص ۱۱۳، ح ۱۰۳۸۹] بدانید که غیبت شما از برادر مؤمنتان که از شیعیان اهل‌بیت است، از خوردن گوشت مرده حرام‏تر است داستانک: حضرت آیت الله مظاهری در باره حضرت امام می فرمایند: در مدت بیش از دوازده سال که در دروس عالى ایشان شرکت داشتم، یک عمل مکروه از ایشان ندیدم. بلکه اگر شبهۀ غیبت و دروغى پیش مى ‏آمد، حالت نگرانى به خوبى در چهرۀ ایشان نمایان مى ‏شد.  یادم نمى ‏رود روزى امام به جلسۀ درس تشریف آوردند و به‏ قدرى ناراحت بودند که نفس‏هاى تندى مى ‏زدند. آن روز درس ندادند و به جاى درس، نصیحت تندى کردند و رفتند و تب مالت ایشان عود کرد و سه روز نیامدند؛ چون شنیده بودند که یکى از شاگردان ایشان، دربارۀ یکى از مراجع، غیبتى کرده بود   [پابه ‏پاى آفتاب؛ ج ۴، ص ۱۵۹]

ادامه نوشته »

اولین گروهی که وارد جهنم می شوند!

وَ أَوْحَى اللَّهُ إِلَى مُوسَى علیه السلام : مَنْ مَاتَ تَائِباً عَنِ الْغِیبَهِ فَهُوَ آخِرُ مَنْ یَدْخُلُ إِلَى الْجَنَّهِ وَ مَنْ مَاتَ مُصِرّاً عَلَیْهَا فَهُوَ أَوَّلُ مَنْ یَدْخُلُ النَّار   از سوى خدا به موسى وحى شد: هر غیب‏ت کننده‏ اى که با توبه از دنیا برود، آخرین کسى است که به بهشت وارد مى‏شود و هر غیبت‏ کننده‏ اى که بر آن اصرار داشته باشد، و با این حال از دنیا برود و توبه نکند، اوّلین کسى است که داخل دوزخ مى‏گردد [إرشاد القلوب إلى الصواب  ، جلد‏۱  ؛صفحه ۱۱۶] داستانک ۱: حضرت امام خمینى قدس سره در کنار درس و بحث به تفریح هم علاقه داشت. در جوانى روزهاى جمعه با طلاب براى تفریح از شهر خارج مى‏شدند، امّا قبل از حرکت مى‏فرمود: به چند شرط با شما بیرون مى‏آیم: ۱- نماز را اوّل وقت بخوانیم. ۲- در تفریح از کسى غیبت نشود. [خاطرات حجت الاسلام قرائتى(جلد ۲)، صفحه: ۹۰ ] داستانک ۲: حجه الاسلام سید احمد فاطمی فرمودند: در اوایل طلبگی ام، روزی مرحوم علامه طباطبایی (ره) به حجره ام تشریف آوردند و فرمودند: ” پیداست که در این جا غیبت شده است!”  گفتم: بله پیش از آمدن شما، چند نفر که درسشان از من بالاتر بود، این جا بودند و کسی را غیبت کردند. علامه فرمود:” باید می گفتی از این جا بروند، این حجره دیگر برای درس خواندن مناسب نیست؛ اتاق خود را عوض کن.” [مهر افروخته،ص:۹۵]

ادامه نوشته »

آخرین کلام امام صادق علیه السلام چه بود؟

(به بهانه شهادت امام صادق علیه السلام ) مردم نوعاً علاقه‌مندند که آخرین سخن و گفتار پایانی شخصیت‌های بزرگ و انسان‌های قدّیس را بدانند و کدام شخصیت همانند معصومین و چه کسی به پایه‌ی کمالات آن بزرگواران می‌رسد ما به عنوان نمونه به آخرین جمله ی امام صادق علیه السلام رئیس مذهب تشیع، می پردازیم و چه کسی است ‌که نخواهد آخرین‌کلام رئیس مذهبش را بشنود؟ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ الْأَوَّلُ علیه السلام:‏ لَمَّا حَضَرَ أَبِیَ الْوَفَاهُ قَالَ لِی یَا بُنَیَّ إِنَّهُ لَا یَنَالُ‏ شَفَاعَتَنَا مَنِ‏ اسْتَخَفَّ بِالصَّلَاهِ.  امام کاظم علیه السلام می فرمایند:پدرم در هنگام مرگ وصیت کرد ما را و فرمود:شفاعت ما به کسی که نماز را سبک بشمارد نمی رسد  [منبع: وسائل الشیعه،جلد ۴ ، صفحه ۲۴] داستانک: داماد حضرت امام خمینی رحمت الله علیه  می گوید: حضرت امام ، روایتی از امام جعفر صادق علیه السلام نقل می کردند که (اگر کسی نمازش را سبک بشمارد، از شفاعتشان محروم می شود.) من یک بار به امام عرض کردم: سبک شمردن نماز شاید به این معنی باشد که شخص نمازش را یک وقت بخواند و یک وقت نخواند. امام فرمودند: نه این که خلاف شرع است. منظور امام صادق علیه السلام این بوده است که وقتی ظهر می شود و فرد در اول وقت نماز نمی خواند، در واقع به چیز دیگری رجحان داده است. [در یک کلام؛ شفاعتشان به کسی که نماز را اول وقت نخواند ؛ نمیرسد]  [ هزارو یک نکته درباره نماز حکایت ۷۲۷]

ادامه نوشته »

نصیحت به فرزند ۳ ” بعضی از کارها ، عامل اتهام”

(به بهانه شهادت امام صادق علیه السلام) قال الصادق علیه السلام:  یَا سُفْیَانُ أَدَّبَنِی أَبِی بِثَلَاثٍ … قَالَ لِی- یَا بُنَیَّ … ۳٫ وَ مَنْ یَدْخُلْ مَدَاخِلَ السَّوْءِ یُتَّهَمْ امام صادق علیه السلام فرمایند : ای سفیان پدرم مرا به سه چیز ادب کرد…پدرم فرمود : ای پسرکم …. ۳٫ و هر کس داخل در جای بدی شود ، متهم خواهد شد [بحار الأنوار   جلد ۷۵   صفحه ۲۶۱ ] این فراز از روایت این جمله را می رساند که ” خود را در معرض تهمت قرار ندهیم “ به عنوان مثال: مردی گردنبند زرد رنگ به گردن می اندازد ؛ همه فکر می کنند طلاست(در حالی که طلانیست ) شخصی به خانمی در خیابان چشمک میزند ؛ مردم فکر بد می کنند ( حال آنکه آن خانم،همسرش بوده) با نامحرم در جای خلوتی قرار می گیرد ، مردم او را متهم میکنند داستانک : پیامبر اکرم در حال اعتکاف بود . زنی آمد و مدتی با ایشان صحبت کرد و بعد برخاست و رفت . در این هنگام دو نفر از اصحاب از کنار پیامبر عبور کردند و به آن حضرت سلام نمودند . فوراً پیامبر خدا فرمود:این زن صفیه ،همسرم بود آن دو عرض کردند ای رسول خدا ما به شما شک نداشتیم  پیامبر فرمود: شیطان ( مانند خون) در مجاری خون بنی آدم جاری می شود ترسیدم شری را در دل شما بیفکند.  فَقَالَ:إِنَّ الشَّیْطَانَ یَجْرِی مِنِ ابْنِ آدَمَ مَجْرَى الدَّمِ، وَإِنِّی خَشِیتُ أَنْ یُقْذَفَ فِی قُلُوبِکُمَا شَیْئًا أَوْ قَالَ:شَرًّا [محجه البیضاء؛ جلد ۵ ؛ صفحه ۶۷ ] خاطره : در دبیرستانی نماز می خواندم ؛ خواستم در بین نماز ـ  برای آموزش وضو ؛ با یک لیوان آب ـ وضو بگیرم. شروع کردم به وضو گرفتن ، “صورت و دست راست و داست چپ و سر و پای راست” ؛ اما پای چپ را نکشیدم و وضو را تمام کردم . بعد از نماز دوم، یکی از دانش آموزان آمد و سوال کرد : چرا مسح پای چپ را نکشیدید گفتم : اینکار لازم نبود ؛ پای چپ مثل پای راست مسح کشیده میشود اما اگر می کشیدم ممکن بود بعضی با خود بگویند وضوی امام جماعت باطل شده، دارد وسط نماز وضو می گیرد. هر ۳ نصیحت در یک نگاه  

ادامه نوشته »

نصیحت به فرزند ۲ ” زبان، عامل پشیمانی”

(به بهانه شهادت امام صادق علیه السلام) قال الصادق علیه السلام:  یَا سُفْیَانُ أَدَّبَنِی أَبِی بِثَلَاثٍ … قَالَ لِی- یَا بُنَیَّ … ۲٫وَ مَنْ لَا یُقَیِّدْ أَلْفَاظَهُ یَنْدَمْ امام صادق علیه السلام فرمایند : ای سفیان پدرم مرا به سه چیز ادب کرد…پدرم فرمود : ای پسرکم… هر کس زبانش را رها کند ، پشیمان میشود[بحار الأنوار   جلد ۷۵   صفحه ۲۶۱ ] چه بسیار اوقاتی که ما بعد از صحبت کردن پشیمان شده ایم؛ آنجا بود که با خود گفتیم :چه خوب بود این حرف را نمی زدم داستانک: شخصی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و عرضه داشت: مرا نصیحت کنید،  حضرت فرمود: اِحْفَظِ لِسَانَک  زبانت را نگه‏دار، دوباره گفت: که نصیحتم کنید، فرمود: زبانت را نگه دار، باز گفت: مرا نصیحت کنید، فرمود: واى بر تو، مگر چیزى جز زبان، انسان را به رو در آتش خواهد افکند [تحف العقول صفحه :۹۴ ] هر ۳ نصیحت در یک نگاه

ادامه نوشته »

نصیحت به فرزند ۱ ” دوست بد ، عامل انحراف”

(به بهانه شهادت امام صادق علیه السلام) قال الصادق علیه السلام:  یَا سُفْیَانُ أَدَّبَنِی أَبِی بِثَلَاثٍ … قَالَ لِی- یَا بُنَیَّ ۱٫ مَنْ یَصْحَبْ صَاحِبَ السَّوْءِ لَا یَسْلَمْ امام صادق علیه السلام فرمایند : ای سفیان پدرم مرا به سه چیز ادب کرد…پدرم فرمود : ای پسرکم ۱٫ هر کس با شخص بدی همنشین شود ؛ سالم نمی ماند   [بحار الأنوار   جلد ۷۵   صفحه ۲۶۱ ] داستانک: امام رضا  علیه‌السّلام خطاب به شخصی فرمودند: چرا با عبدالرحمن‌بن یعقوب معاشرت میکنی؟  عرض کرد: او دائی من است. حضرت فرمود: او درباره‌ی خدا سخنان نادرستی میگوید! پس با او معاشرت کن و ما را واگذار و یا با ما همنشین باش و او را ترک کن. عرض کرد: او هر چه میخواهد بگوید به من چه زیانی دارد. وقتی از عقیده‌ی او تبعیت نکنم؟! حضرت فرمود: آیا داستان آن شخص را که خود از یاران حضرت موسی علیه‌السّلام بود و پدرش از یاران فرعون نشنیده‌ای؟ هنگامیکه لشکر فرعون در کنار دریا به موسی و یارانش رسید، آن پسر از موسی جدا شد که پدرش را نصیحت کند، در حالیکه پدر به راه خود به دنبال فرعون غرق شد، آن دو نیز با هم غرق شدند! خبر به موسی علیه‌السّلام رسید. فرمود: او در رحمت خداست، ولی چون عذاب نازل شد از آنکه نزدیک گناهکار است دفاعی نشود  [الکافی (ط – الإسلامیه)، ج‏۲، ص: ۳۷۴] تا توانى میگریز از یار بد یار بد، بدتر بود از مار بد مار بد، تنها تو را بر جان زند  یار بد بر جان و بر ایمان زند هر ۳ نصیحت در یک نگاه

ادامه نوشته »
**منبرک**