آداب غذا خوردن ۲

 

( به بهانه ۱۸ فروردین ، روز جهانی بهداشت )

ادامه از  مطلب قبل

در روایات برای غذا خوردن آداب بسیاری آمده است که بنده فقط تیتر آنان را می آورم .

۱۱٫ دست کشیدن از غذا قبل از سیری کامل

۱۲٫ دست کشیدن بر چهره و دعا کردن پس از شستن دستان

۱۳٫ به پشت دراز کشیدن بعد از خوردن نهار

۱۴٫ پرهیز از زیاده روی در خوردن

۱۵٫ پرهیز از دمیدن(فوت کردن) در غذا

۱۶٫ پرهیز از خوردن با دست چپ

۱۷٫ پرهیز از خوردن پس از سیری

۱۸٫ پرهیز از خوردن غذلی داغ

۱۹٫ پرهیز از خوردن در حالت جنابت ، مگر با وضو

۲۰٫ پرهیز از خفتن ، بلافاصله پس از خوردن غذا  

 

در صورت نیاز به متن روایات به کتاب دانش نامه پزشکی اثر حضرت آیت الله ری شهری مراجعه فرمایید

 

از غصب حق حضرت زهرا ، تا غصب حق فرزند زهرا

 

(به بهانه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها به روایت ۷۵روز)

گاهى وقتها برخى شعار مى‏دهند؟ ولى در عمل جور دیگر عمل می کنند

به عنوان مثال:

چقدر تا حالا ما گریه کرده‏ایم که: حق حضرت زهرا را ندادند؟ فدک را به زهرا ندادند.

این آقایى که چند لیتر تا حالا گریه کرده که چرا حق حضرت زهرا را ندادند، خودش هم خمس‏ نمى‏دهد! چه فرقى مى‏کند که حق زهرا را ندهیم یا حق فرزند زهرا را ندهیم؟

خمس مال امام زمان است. که توسط مرجع تقلید خرج محرومین مى‏شود، یا خرج نظام بشود. یا خرج هر چه مصلحت است بشود. آن آقایى که گریه مى‏کند براى حضرت زهرا و حق زهرا را نمى‏دهد معلوم نیست که اگر در زمان حضرت زهرا زندگى مى‏کرد وضعش چگونه بود! چون افرادى حق زهرا را ندارند این آقا هم حق فرزند زهرا را نداد. اگر کسى به یک امامزاده تیر اندازى کرد معلوم نیست که به امام تیر اندازى نکند.

 

داستان

کسى پهلوى یک نفر آمد، گفت: آقا مى‏شود پرده‏ى کعبه‏ را برید؟

 گفت: نه! وقف است. حرام است. خوب که گفت: حرام است.

گفت: آقا ببخشید حالا یا حلال است یا حرام؟ ما یک تیغ‏ دستمان بود یک خرده‏اش را بریدیم.

گفت: راست مى‏گویى؟ ببینم! یک خرده‏اش را به من بده!

گفت:! تا حالا که مى‏گفتى حرام است؟ گفت: حالا که حرام است با هم بخوریم. اول گفت: پرده‏ى کعبه را نمى‏شود برید. ولى گفت: وقتى گفتم گفت: با هم بخوریم. اول مى‏گوییم: حق زهرا را نمى‏شود خورد. بعد مى‏گوییم: سهم امام را با هم بخوریم. چه فرقى مى‏کند؟

به نقل از حجه الاسلام والمسلمین قرائتی

در برنامه درسهایی از قرآن

 

 

 

یکی از راههای دور شدن جامعه از شهوات

 

یکی از مشکلات جامعه ی ما تبعیت از شهوات است . حال قرآن چه دارویی برای این درد بشر داده است ؟

پاسخ :

خداوند در آیه ی ۵۹ سوره ی مبارکه مریم می فرماید:

” أَضاعُوا الصَّلاهَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَوات‏”

آنان نماز را ضایع کردند ،در نتیجه از شهوات پیروی نمودند

در نتیجه اگر جامعه ای بخواهد از این نوع آسیب دور باشد باید نماز را در جامعه به عنوان یک بازوی بازدانده از فساد ؛ اولویت خود قرار دهد  

شاید در رأس ضایع کردن نماز دوری از “نماز جماعت” باشد زیرا قرآن معمولا برای نماز لفظ “اقامه” به کار می برد ، نه خواندن

فرزند ناباب یکی دیگر از عوامل ریزش خواص

 

قَالَ مُصَنِّفُ هَذَا الْکِتَابِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ سَمِعْتُ شَیْخَنَا مُحَمَّدَ بْنَ الْحَسَنِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ یَرْوِی أَنَّ الصَّادِقَ علیه السلام قَالَ

مَا زَالَ الزُّبَیْرُ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ حَتَّى أَدْرَکَ فَرْخُهُ فَنَهَاهُ عَنْ رَأْیِه‏

مصنف این کتاب  (شیخ صدوق )مى‏گوید: از استادم محمد بن حسن شنیدم که از امام صادق (علیه السلام) روایت مى‏کرد که:

 زبیر از خاندان ما بود تا اینکه جوجه‏اش بزرگ شد و او را از رأى خود برگردانید. (منظور از جوجه ی زبیر، پسرش عبد الله است.)

منبع: خصال-ترجمه جعفرى، جلد ۱، صفحه ۲۳۵    

مقام زبیر در پیشگاه ائمه آنقدر بالاست که او را از اهل بیت می دانند

جالب اینجاست که ائمه ی بزرگوار فقط ۲ نفر را از اهل بیت دانسته اند

۱ . جناب سلمان فارسی

۲٫ جناب زبیر

جناب زبیر با آنهمه سابقه (که در نوشته ی قبل ذکر شد) مطابق این روایت به خاطر فرزندش عبدالله خط خود را از امام علی علیه السلام جدا کرد  و در صف دشمنان حضرت در آمد

حتی هنگامی که زبیر قصد کناره گیری از جنگ را داشت ، مورد سرزنش فرزندش عبدالله واقع شد

 

 

 


 

آرشیو بزرگوارانی که نظر داده اند  

با استعانت از حجه بن الحسن این منبرک روز سه شنبه پانزدهم فروردین ۱۳۹۱ در مسجد گفته شدبا ۱۷:۳۷ موضوع منبرکهای رواییلینک ثابت

 

دنیا طلبی یکی از عوامل ریزش خواص

 

( به بهانه ۱۰ جمادی الاول سالروز آغاز جنگ جمل)

 

این جنگ که در سال ۳۶ هجری به و قوع پیوست اولین جنگ بین دو گروه مسلمانان بود که آغاز گران این جنگ همه از سابقه داران در اسلام و از خواص بودند که مهمترین آنان زبیر بن عوام بود

حال باید دانست زبیر آیا خدماتی را به اسلام کرده یا نه

به مختصری از این خدمات اشاره می شود

 

ü       پسر عمه پیامبر

ü        برادر زاده خدیجه

ü        بین ۱۲ تا ۱۶ سالگی مسلمان شد

ü       پنجمین نفری که مسلمان شد

ü        عمویش با دود شکنجه اش می داد

ü       دو بارهجرت کرد ۱٫ حبشه ۲٫ مدینه

ü       حضوردر اغلب جنگها و تمام غزوات

ü       ملقب به فارس الاسلام

ü                     هفت  هزار  نفر از اصحاب پیامبر اورا وصی خود کردند

ü       جزء ۴ نفری که به مدافعان اسلام معروف بودند.علی,سلمان,ابودجانه

ü       جزء ۴ نفری که بعد از رحلت پیامبربا علی بیعت کردند

ü       متحسن در خانه امام علی در هنگام تعیین خلیفه اول

ü       شمشیرکشیدن بر روی سران سقیفه

ü       تنها نفری که در شورای ۶ نفره به علی رای داد

ü       اولین نفری که بعد از عثمان با علی بیعت کرد

ü       یکی از ۲ شاهد بر وصیت حضرت زهرا

ü       شرکت در دفن حضرت زهرا

ü       پیامبر: لکل نبی حواری و حواریی الزبیر

 

اما او در زمان خلیفه دوم و سوم به ثروتهای عجیب دست یافت

خانه ای در بصره ,کوفه , مصر, اسکندریه

جمع دارایی های او  ۵۲ میلیون درهم  (در صورتی که امام علی سقف مال حلال  را از ۴هزار درهم فراتر نمی دانستند)

  او  ۱۰۰۰ کنیز  و  ۱۰۰۰  اسب داشت

 

ریزش او جزء مهمترین ریزشهای اسلام است

 

همنشینی حضرت موسی در بهشت ؛ پاداش پرستاری از مادر

 

 

(به بهانه ولادت حضرت زینب سلام الله علیها و روز پرستار )

عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله

مَنْ سَعَى لِمَرِیضٍ فِی حَاجَهٍ قَضَاهَا أَوْ لَمْ یَقْضِهَا خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ کَیَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْأَنْصَارِ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ فَإِنْ کَانَ الْمَرِیضُ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ أَ وَ لَیْسَ ذَاکَ‏ أَعْظَمَ أَجْراً إِذَا سَعَى فِی حَاجَهٍ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ قَالَ نَعَم‏

 امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوارشان ، از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل فرمودند:

هر که از بیمارى ، پرستاری کند و در کارش کوشش کند چه موفق شود و چه نشود؛ از گناهانش بیرون  آید، مانند  روزى که از مادرش متولد شده است.

 مردى از انصار عرض کرد یا رسول الله پدر و مادرم قربانت اگر بیمار از خاندانش‏ باشد اجر بیشترى ندارد که در کار او تلاش کند؟

فرمود : چرا

منبع: وسائل الشیعه،  جلد‏۲، صفحه: ۴۲۷

نکته:

قطعا مهمترین خاندان انسان والدین او هستند

داستان:

روزی حضرت موسی (علی نبیّنا و آله و علیه السلام) در ضمن مناجات به خداوند عرضه داشت: «می خواهم همنشینم را در بهشت ببینم».

جبرئیل بر او نازل شد و گفت: «ای موسی، قصابی که در فلان محل ساکن است، همنشین توست».

حضرت موسی نزد قصاب رفت و اعمال او را زیر نظر گرفت. شب که شد قصاب جوان مقداری گوشت برداشت و به سوی منزل روان گردید. موسی از پی او روان شد. چون به در منزل رسیدند، موسی جلو رفت و پرسید: «ای جوان مهمان نمی‌خواهی؟»

گفت: بفرمایید!

حضرت موسی (علیه السلام) وقتی به درون خانه رفت، دید جوان با آن گوشت تازه غذایی تهیه کرد، آن گاه زنبیلی را که به سقف آویخته بود، پایین آورد و پیرزنی کهنسال را از درون آن بیرون آورد. ابتدا او را شست و شو داد و آنگاه با دست خویش غذا را به او خورانید. هنگامی که خواست زنبیل را به جای آن بیاویزد، زبان پیرزن به کلماتی نامفهوم حرکت کرد و هر دو خندیدند.

سپس جوان قصاب برای حضرت موسی (علیه السلام) غذا آورد و با هم غذا را خوردند.

چون موسی از ماجرای جوان پرسید، پاسخ داد: «این پیرزن مادر من است. چون درآمدم بالا نیست و نمی توانم برای او کنیزی استخدام نمایم، خدمتش را می نمایم».

 موسی پرسید: «آن کلماتی که مادرت بر زبان جاری کرد،و خندیدید چه بود؟»

 گفت :«هرگاه او را شست و شو می دهم و غذا به او می خورانم، دعایم میکند و می گوید: “خدا تو را ببخشاید و تو را در بهشت هم درجه و همنشین حضرت موسی گرداند!”

حضرت موسی (علیه السلام) فرمود:

ای جوان، من موسی هستم. اینک به تو بشارت می دهم که خداوند دعای مادرت را درباره تو مستجاب گردانیده است. جبرئیل به من خبر داد که تو در بهشت همنشین و هم درجه ی من خواهی بود.

منبع: پند تاریخ، جلد۱، صفحه ۶۸و یکصد موضوع ۵۰۰داستان، جلد ۱، صفحه ۱۳۸

دستورالعمل راحت زندگی کردن و راحت خوابیدن

 

عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: شَکَوْتُ إِلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام الْوَسْوَاسَ فَقَالَ :

یَا أَبَا مُحَمَّدٍ اذْکُرْ تَقَطُّعَ أَوْصَالِکَ فِی قَبْرِکَ وَ رُجُوعَ أَحِبَّائِکَ عَنْکَ إِذَا دَفَنُوکَ فِی حُفْرَتِکَ وَ خُرُوجَ بَنَاتِ الْمَاءِ مِنْ مَنْخِرَیْکَ وَ أَکْلَ الدُّودِ لَحْمَکَ فَإِنَّ ذَلِکَ یُسَلِّی عَنْکَ مَا أَنْتَ فِیهِ قَالَ أَبُو بَصِیرٍ فَوَ اللَّهِ مَا ذَکَرْتُهُ إِلَّا سَلَّا عَنِّی مَا أَنَا فِیهِ مِنْ هَمِّ الدُّنْیَا.

 

از ابى بصیر روایت شده که گفت به حضرت صادق علیه السّلام از وسواس (یعنى همّ و غم دنیا) شکایت نمودم فرمود:

اى ابا محمد! [۳ چیز را به یاد آور ]

۱٫ بیاد آور جدا شدن مفصل‏هاى خود را در قبر

۲٫  مراجعت نمودن دوستانت از سر قبرت هنگامى که تو را در گودالت دفن نمودند

۳٫ بیرون آمدن کرمهاى کوچک از بینیت، و خوردن  گوشتت توسط اینها

پس اینها (امورى است که) تو را از آنچه در آن هستى (و موجب وسواس تو شده) تسلى میدهد (و غم و غصه‏ات رفع نماید و راحت زندگی می کنی)

ابو بصیر گوید: به خدا سوگند متذکر این امور نشدم مگر آنکه غصه‏اى که از جهت دنیا در خود میدیدم از من برطرف نمود

 

منبع: وسائل الشیعه جلد ‏۲، صفحه : ۴۳۵

سه پند عجیب لقمان به پسرش

 

 

روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو ۳ پند می دهم که کامروا شوی.
اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!
دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی
و سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی

پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟
لقمان جواب داد:
اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد .
اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است .

و اگر با مردم دوستی کنی  در قلب آنها جای می گیری و آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست .

منبع: کتاب مثل ها و قصه هایشان ،  مصطفی رحماندوست و شبیه این داستان در کتاب  مجموعه ورام، آداب و اخلاق در اسلام، صفحه: ۱۰۶

اتصال به امام جماعت

 

مساله

اتصال به امام جماعت در دو رکعت اول به این صورت است که ،از ابتدای حمد تا پایان رکوع در هر زمان که باشد اشکال ندارد؛ و در رکعت سوم و چهارم فقط در رکوع ،واگر خواستیم زودتر متصل شویم باید حداقل حمد را بخوانیم

حال نکته اینجاست که

گاهی انسان به خاطر عجله ای که دارد به محضی که صدای الله اکبر امام جماعتی را که قصد دارد در رکعت سوم یا چهارم به رکوع برود ، می شنود، تکبر الاحرام را می گوید ، در حالی که امام هنوز به رکوع نرفته و فقط الله اکبرش را گفته است ، و این باعث اشکال در جماعت است

 

 

بلند کردن صدا در محضر قبور ائمه ،باعث حبط اعمال

 

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ

 اى کسانى که ایمان آورده‏اید! صداى خود را فراتر از صداى پیامبر نکنید، و در برابر او بلند سخن مگویید(و داد و فریاد نزنید) آن گونه که بعضى از شما در برابر بعضى بلند صدا مى‏کنند، مبادا اعمال شما نابود گردد در حالى که نمى‏دانید!  

سوره حجرات آیه ۲

 

گاهی دیده می شود افرادی به امید ثواب در کنار ضریح ائمه شروع می کنند به بلند دعا خواندن و یا از آن مهمتر شروع می کنند بلند ، بلند صلوات فرستادن و مردم را تشویق می کنند به صلوات بلند  فرستادن ؛ که مطابق این آیه تمام اعمال خود را از دست می دهند

 

نکته ۱ :

از آنجاکه می دانیم فرقی بین پیامبر و امامان از لحاظ اطاعت نیست ( أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ)

نکته ۲ :

 فرقی بین زنده بودن و از دنیا رفتن آنان نیست زیرا هنگام دفن امام حسن مجتبی که کنار قبر پیامبر جنجال به پا شد امام حسین با خواندن این آیه مردم را امر به سکوت در محضر قبر پیامبر فرمودند

چشم و هم چشمی یکی از موانع تولید ملی ،حمایت از کار و سرمایه ی ایرانی (۲)

(به بهانه آغاز سال ۱۳۹۱ ؛ سال تولید ملی ،حمایت از کار و سرمایه ی ایرانی )

 

حضرت امام صادق علیه السلام در اوضاع آخرالزمان می فرمایند :

وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَنْظُرُ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ وَ یَقْتَدُونَ بِأَهْلِ الشُّرُور

و دیدى مردم با هم هم چشمى مى‏کنند و به مردم بد اقتدا مى‏کنند

منبع:  بهشت کافى-ترجمه روضه کافی، صفحه ۷۱  

 

داستان:

یکى از قبیله ‏ها شترى را کشت و آبگوشت درست کرد و به مردم داد. یک مقدار هم براى رییس قبیله‏ ی دیگر فرستاد. رییس قبیله گفت: شتر مى‏کشد و براى من آبگوشت مى‏فرستد. یک لگد زد و ظرف غذا را بر زمین ریخت. گفت: حالا که رییس آن قبیله یک شتر کشته است. شما دو شتر نحر کنید. همینطور این دو قبیله چشم و هم چشمى کردند و هر روز تعدادى شتر را کشتند. قصه به آنجا رسید که از روى چشم و هم چشمى پنجاه شتر نحر شد. امیرالمؤمنین فرمود: احدى از این آبگوشت‏ها نخورد. آبگوشتى که از روى چشم و هم چشمى است، خوردن ندارد. گفتند: پس با این دیگ‏ها چه کنیم؟ فرمود: دور بریزید تا شغال‏ها آنها را بخورند

 

چشم و هم چشمی یکی از موانع تولید ملی ،حمایت از کار و سرمایه ی ایرانی (۱)

 

(به بهانه آغاز سال ۱۳۹۱ ؛ سال تولید ملی ،حمایت از کار و سرمایه ی ایرانی )

زُیِّنَ لِلْمُسْرِفینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ

 این گونه براى اسرافکاران، اعمالشان زینت داده شده است(که زشتى این عمل را درک نمى‏کنند)!

سوره  یونس : آیه  ۱۲

یکی از مواردی که برای اسراف کاران زینت داده شده چشم و هم چشمی است

مثلا آن شخصی که مبتلا به بیماری چشم و هم چشمی شده کار خود را قشنگ می بیند

به عنوان نمونه:

فکر می کند اگر هرسال مبل منزل را عوض کند کلاس است

فکر می کند اگر تند وتند تلوزیون و یخچال عوض کند کلاس است

فکر می کند اگر دو سه سال،یکبار پردههای منزلش را عوض کند کلاس است

و . . .

گاه این چشم و هم چشمی برای خرید محصولات خارجی می شود

به عنوان مثال:

فکر می کند اگر نوشابه خارجی بخورد ارزش است

فکر می کند اگر لباس خارجی بپوشد ارزش است

فکر می کند اگر مبل خارجی بخرد ارزش است

فکر می کند اگر سیگارش خارجی باشد ارزش است

فکر می کند اگر ماشینش خارجی باشد ارزش است

فکر می کند اگر برای مهمانش میوه ی خارجی بخرد ارزش است

و . . .

پیشنهادی جهت قرار دادن مطالب در تابلوی اعلانات

 

در چند مسجد منبرکها را بر روی تابلوی اعلانات یا دیوار مسجد دیدم

از آن به بعد تصمیم گرفتم جهت سهولت کار عزیزان ، مطالب را به صورت مرتب ( pdf) در زیر هر قسمت بگذارم .

استقبال خوبی از این طرح به وجود آمد

اما چند روز پیش مسجدی برای نماز خواندن رفتم و دیدم مطالب را به دیوار مسجد به صورت غیر منظم نصب کرده بودند . از آنجا به ذهنم رسید که اگر یک تابلوی کوچک و زیبا ، مخصوص این کار اختصاص داده شود، مناسب است

برای همین پیشنهاد میشود تصویری که مشاهده می فرمایید را که با عرض ۵۰ سانتیمتر و طول ۱۳۵ سانتیمتر می باشد به صورت رنگی چاپ نمایید و روی یک آکاسیو به همین ابعاد در مسجد نصب نمایید

ا

ما طریقه ی نصب مطالب :

 هر هفته یکروز مثلا شنبه ها ۴ منبرک از ۶ منبرک گفته شده در هفته ی گذشته را به دلخواه دانلود کرده و بعد از پرینت روی آن تابلو نصب کنید یعنی در هر شنبه گزیده ای از مطالب هفته ی قبل نصب می شود مطابق تصویر زیر

نماز روز آخر سال

 

 (به بهانه آخرین روز سال)

 

این روز، روز آخر سال اسلامى قمرى است. لذا مرحوم «سیّدبن طاووس» نقل کرده است که در این روز، دو رکعت نماز مى خوانى و در هر رکعت، یک مرتبه سوره «حمد» و ده مرتبه سوره «قل هو اللّه» و ده مرتبه «آیه الکرسى» را مى خوانى و پس از نماز مى گویى:

 

اَللّهُمَّ ما عَمِلْتُ فى هذِهِ السَّنَهِ مِنْ عَمَل نَهَیْتَنى عَنْهُ وَلَمْ تَرْضَهُ، وَنَسیتُهُ وَلَمْ تَنْسَهُ، وَدَعَوْتَنى اِلَى التَّوْبَهِ بَعْدَ اجْتِرائى عَلَیْکَ، اَللّهُمَّ فَاِنّى اَسْتَغْفِرُکَ مِنْهُ فَاغْفِرْ لى، وَما عَمِلْتُ مِنْ عَمَل یُقَرِّبُنى اِلَیْکَ فَاقْبَلْهُ مِنّى، وَلا تَقْطَعْ رَجآئى مِنْکَ یاکَریمُ.

وقتى چنین کردى شیطان مى گوید:

واى بر من! هرچه در مدّت این سال زحمت کشیدم (و او را وسوسه کردم) با این عمل، همه را از بین برد و سالش را به خیر پایان داد!

مناسب است همین عمل، در پایان سال شمسى (روز آخر اسفندماه) نیز به قصد استحباب مطلق انجام شود.

منبع : مفاتیح نوین، آیت الله مکارم شیرازی، در قسمت اعمال ذی الحجه

خاطره ای از اوستا عبد الحسین برونسی

 

(به بهانه ۲۵ اسفند سالروز شهادت شهید برونسی)

 

۲خاطره از اوستا عبد الحسین برونسی از زبان همسر بزرگوارش

 

پسرم از روی پله ها افتاد.دستش شکست.

بیشتر از من عبدالحسین هول کرد.بچه را که داشت به شدت گریه می کرد،بغل گرفت.

از خانه دوید بیرون.چادر سرم کردم و دنبالش رفتم.ماتم برد وقتی دیدم دارد می رود طرف خیابان.

تا من رسیدم بهش،یک تاکسی گرفت.

درآن لحظه ها،ماشین سپاه جلوی خانه پارک بود.

 

***********************

 

جهیزیه ی فاطمه حاضر شده بود. یک عکس قاب گرفته از بابای شهیدش را هم آوردم. دادم دست فاطمه. گفتم: بیا مادر! اینو بگذار روی وسایلت.

به شوخی ادامه دادم:

بالاخره پدرت هم باید وسایلت رو ببینه که اگر چیزی کم و کسری داری برات بیاره.

شب عبدالحسین را خواب دیدم. گویی از آسمان آمده بود؛ با ظاهری آراسته و چهره ی روشن و نورانی. یک پارچ خالی تو دستش بود. داد بهم. با خنده گفت:

این رو هم بگذار روی جهیزیه ی  فاطمه

فردا رفتیم سراغ جهیزیه. دیدیم همه چیز خریده‌ایم، غیراز پارچ

 

 برگرفته از کتاب سالکان ملک اعظم ۲ «منزل برونسی»

 

جهت نیاز به مطالعه ۱۵ خاطره از شهید برونسی اینجا را کلیک فرمایید

 

**منبرک**