خلاصه چهار کتاب آسمانی « ۱٫ سکوت »

 

قال امیرالمومنین علیه السلام:

قَرَأْتُ التَّوْرَاهَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ الزَّبُورَ وَ الْفُرْقَانَ واختَرَت مِنْ کُلِّ کِتَابٍ کَلِمَهً مِنَ التَّوْرَاهِ مَنْ صَمَتَ نَجَا . . .

تورات و انجیل و زبور و قرآن را خواندم و از هر یک کلمه‏اى انتخاب کردم:

 ۱٫از تورات این جمله را انتخاب کردم : “هر که سکوت اختیار کند نجات یابد”

منبع: تحریر المواعظ العددیه، صقحه: ۳۴۲

داستان:

لقمان حکیم به پسر ش گفت:

“امروز طعام مخور و روزه بگیر ، و موقع افطار  هر چه از صبح بر زبان آوردی، بنویس . شبانگاه همه آنچه را که نوشتى، بر من بخوان؛ آنگاه روزه‏ات را باز کن و طعام خور”

“شبانگاه، پسر هر چه نوشته بود، خواند.  دیروقت شد و فرصت افطار گذشت و نتوانست طعام بخورد.

روز دوم نیز چنین شد و پسر هیچ طعام  نخورد.

روز سوم باز هر چه گفته بود، نوشت و تا نوشته را بر پدر خواند، دیر شد و او نتوانست طعامی بخورد.

روز چهارم، هیچ نگفت .

شب، پدر از او خواست که کاغذها را بیاورد و نوشته‏ ها را بخواند.

پسر گفت: امروز هیچ نگفته ‏ام تا بخوانم.

لقمان گفت: “پس بیا و از این نان که بر سفره است بخور و بدان که روز قیامت، آنان که کم گفته‏ اند، چنان حال خوشى دارند که اکنون تو دارى

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

عبدالعظیم حسنی

 

 (به بهانه ۴ ربیع الثانی ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی)

ابن قولویه در کامل الزّیارات (باب ۱۰۷ صفحه ۳۲۴ )از علیّ ابن حسین ابن موسی بن بابویه و او از محمّد ابن یحیی اشعری عطار قمی روایت کرده :

یکی از اهالی ری گفت بر حضرت ابوالحسن العسکری امام هادی علیه السّلام وارد شدم آن جناب از من پرسید کجا بودی؟

عرض کردم به زیارت سیّد الشهدا علیه السّلام رفته بودم آن حضرت فرمود بدان و آگاه باش اگر قبر عبدالعظیم حسنی علیه السّلام را که در نزد شماست زیارت کرده بودی مثل آنست که حضرت حسین ابن علی را در کربلا زیارت کرده باشی

 

روایتی از امام رضا علیه السلام به عبدالعظیم حسنی

رُوِیَ عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ الْحَسَنِیِّ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ یَا عَبْدَ الْعَظِیمِ أَبْلِغْ عَنِّی أَوْلِیَائِیَ السَّلَامَ- وَ قُلْ لَهُمْ …  تَرْکِ الْجِدَالِ فِیمَا لَا یَعْنِیهِم‏

عبدالعظیم حسنی به محضر امام رضا علیه السلام مشرف شد . امام به او فرمود : ای عبدالعظیم سلام مرا به شیعیانم برسان و به آنان بگو … از جدال دوری کنند

بحار الأنوار   جلد ۷۱  صفحه ۲۳۰     باب ۱۵

چه بسیار جدالهایی که ما در شب و روز انجام میدهیم

مانند جدال زن و شوهر . خواهر و برادر . پدر و فرزند . و یا جدال برخی از مسئو لین

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

مورچه در میان سبزی ها ؛ خاطره ای از میرزا جواد آقا تهرانی

(به بهانه ۲۳ ربیع الاول سالروز ارتحال آیینه ی اخلاق آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی )


سبزی فروش محله می گفت:

یک روز جناب میرزا تشریف آوردند و مقداری سبزی خریداری نمودند.

پس از نیم ساعت دیدم ایشان سبزی به دست به طرف مغازه ام می آیند، خیلی ناراحت شدم زیرا با خود فکر کردم که شاید سبزی ها خراب بوده و آقا پس آوردند. خیلی خجالت کشیدم و در فکر بودم که چه بگویم. در همین خیالات بودم که دیدم ایشان با آن قد خمیده و چهره ملکوتی وارد مغازه شدند و فرمودند: این سبزی ها را از کجا برداشتی و به من دادی؟ عرض کردم: چطور مگه؟

فرمودند: وقتی سبزی ها را منزل بردم، دیدم یک مورچه در میان سبزی ها است و احتمال دادم که لانه ی مورچه باید در درون مغازه شما باشد و من او را آواره کرده ام، حالا خودم او را آورده ام تا از جایی که برداشته ای بگذارم تا به راحتی به سوی لانه اش حرکت نماید.

منبع :

کتاب خاطراتی از آینه ی اخلاق

صفحه۳۹

به نقل از حجت الاسلام حاج محمد تهرانی  فرزند میرزا جواد آقا

 

 

در صورت نیاز به مطالعه بیشتر خاطرات آن مرحوم ،به قسمت کنار وبلاگ ، بخش «منبرکهای تابلویی»  “تابلو…………میرزا جواد آقا تهرانی”   و یا به آدرس اینجا رجوع فرمایید

 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

بشارت یاران روح الله

 )به بهانه دهه فجر)

imam

 

بشاره المصطفى:بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ دِینَارٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى بْنِ ضُرَیْسٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ نَصْرِ بْنِ مُزَاحِمٍ وَ ابْنِ أَبِی حَمَّادٍ عَنْ أَبِی دَاوُدَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ شَرِیکٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:

 أَقْبَلَ أَبُو بَکْرٍ وَ عُمَرُ وَ الزُّبَیْرُ وَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَوْفٍ جَلَسُوا بِفِنَاءِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَخَرَجَ إِلَیْهِمُ النَّبِیُّ ص فَجَلَسَ إِلَیْهِمْفَانْقَطَعَ شِسْعُهُ فَرَمَى بِنَعْلِهِ إِلَى عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع ثُمَّ قَالَ إِنَّ عَنْ یَمِینِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْ عَنْ یَمِینِ الْعَرْشِ قَوْماً مِنَّا عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ وُجُوهُهُمْ مِنْ نُورٍ وَ ثِیَابُهُمْ مِنْ نُورٍ تَغْشَى وُجُوهُهُمْ أَبْصَارَ النَّاظِرِینَ دُونَهُمْ قَالَ أَبُو بَکْرٍ مَنْ هُمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَسَکَتَ فَقَالَ الزُّبَیْرُ مَنْ هُمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَسَکَتَ فَقَالَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ مَنْ هُمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَسَکَتَ فَقَالَ عَلِیٌّ ع مَنْ هُمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ هُمْ قَوْمٌ تَحَابُّوا بِرَوْحِ اللَّهِ عَلَى غَیْرِ أَنْسَابٍ وَ لَا أَمْوَالٍ أُولَئِکَ شِیعَتُکَ وَ أَنْتَ إِمَامُهُمْ یَا عَلِیُ

 

عبد اللَّه بن شریک از حضرت باقر علیه السّلام فرمود

 ابو بکر و عمر و زبیر و عبد الرحمن بن عوف در صحن خانه حضرت رسول صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم نشسته بودند حضرت رسول صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم هم (از حجره خویش) بیرون آمد و در جمع آنها نشست، ناگاه بند کفش آن جناب کنده شد حضرت کفش خود را به على بن ابى طالب علیه السّلام داد تا اصلاح کند و فرمود:

همانا از جانب راست خداوند عزّ و جل یا از جانب راست عرش، مردمى از ما بر کرسى‏هائى از نور هستند که صورتهاشان از نور و لباسهایشان از نور، نور آنها چشمهاى بینندگان از غیر آنها را پر کند،

ابو بکر گفت آنها چه کسانى هستند یا رسول اللَّه؟ حضرت سکوت فرمود

زبیر پرسید یا رسول اللَّه آنها کیانند؟ سکوت فرمود

عبد الرّحمن پرسید باز چیزى نفرمود،

 تا حضرت على علیه السّلام سؤال کرد، فرمود آنها کسانى هستند که به واسطه روح الله با هم دوستى کنند و دوستیشان بر پایه نژاد و مال نیست، یا على آنها شیعیان تو هستند و تو امام آنهایی

منبع : بحارالانوار جلد ۶۸ (در برخی از چاپها جلد۶۵) صفحه ۱۳۹

 

عالم بزرگ مرحوم آیت الله شیخ عباسعلى ادیب اصفهانى در توضیح این حدیث مى گوید: (کلمه روح الله, اینجا ـ در این روایت شریف ـ اسم است. روح الله نامى که مردم مطیع او هستند و بدون هیچگونه چشمداشتى او را یارى مى کنند. از ابتدإ تا حالا ما میان علمإ ((روح الله)) نداشتیم و اگر هم داشتیم با این خصوصیات نبوده است. مسلما مراد حضرت امام است. این روایت شإن مردم را هم مشخص مى کند. شإن شهدا و میدان دارها را, کسانى که واقعا در این زمان جهت یارى خدا زحمت مى کشند و خدمت مى کنند, قرینه اى دیگر هست که مى رساند مراد ((روح الله)) در این روایت اسم شخص است)

منبع:مقاله  (قم, کانون قیام) از حجه الاسلام والمسلمین محمد حسن رحیمیان

 

مردی از قم

(به بهانه ورود امام به میهن(

 

قَالَ امیر المومنین :

رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ یَدْعُو النَّاسَ إِلَى الْحَقِّ یَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ کَزُبَرِ الْحَدِیدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّیَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا یَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا یَجْبُنُونَ وَ عَلَى اللَّهِ یَتَوَکَّلُونَ وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِین‏

 

مردى از اهل قم مردم را بحق می خواند  و با گروهى چون پاره‏هاى آهن بپاخیزند که بادهاى تند آنها را نلغزاند، و جز نبرد ندانند و نخواهند و بر خدا توکل دارند و سرانجام از آن پرهیزکاران است

 

منبع :بحار الأنوار، جلد ‏۵۷، صفحه۲۱۶، باب ۳۶  الممدوح من البلدان و المذموم منها و غرائبها …..

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

چند چیز مبطل تمام کارهاست (۴ . چشم چرانی )

 

قال رسول الله  صلّى اللّه علیه و اله:

 أربعه تفسد  الصّوم و أعمال الخیر: …  ۴٫  النظر إلى الأجنبی.

چهار چیز روزه و هر کار خیرى را فاسد کند: …  ۴٫  و نگاه به نامحرم

منبع: نصایح         صفحه ۱۸۱

داستان:

مؤذنى پس از این که چهل سال براى مسلمانان اذان گفت ، روزى براى گفتن اذان بالاى مناره رفت و پس از اتمام اذان نگاهى به خانه هاى اطراف مسجد انداخت . چشمش به دخترى که در یکى از خانه هاى اطراف مشغول شستن سر و صورت خود بود افتاد. با ادامه نگاههاى شهوت زاى خود به تدریج به دختر دل بست و همچنان تا وقتى دختر در حیات خانه بود با نگاه او را تعقیب کرد و چون دختر به اطاق رفت او نیز از مأذنه پایین آمد و به جاى این که مانند همیشه براى نماز به مسجد برود، چنان اسیر شهوت خود شده بود که به در خانه آن دختر آمد و در زد.

پدر دختر به در خانه آمد و چشمش به مؤذن مسجد افتاد ، با کمال تعجب پرسید: چه کار دارید؟ مؤذن گفت : به خواستگارى دختر شما آمده ام . صاحب خانه که از این پیشنهاد غرق در حیرت گشته بود، فکرى کرد و گفت : ما مسلمان نیستیم و مذهب ما زردشتى است و بنابر آیین خود نمى توانیم به مسلمان دختر بدهیم و هر که بخواهد با ما وصلت کند باید به دین ما در آید . مؤذن گفت : حاضرم به دین شما در آیم . پدر دختر نیز که به دنبال همین فرصت مى گشت تا بدین وسیله یک نفر را از دین اسلام خارج کرده و به دین خود درآورد؛ گفت : ما حاضریم در این صورت دختر به شما بدهیم .

پس از مذاکره و قرارداد ، وقتى براى انجام این کار تعیین کردند و مؤذن به خانه برگشت و در وقت موعود به منزل آنها رفت و مراسم ورود این آقاى مؤذن مسلمان ، به دین جدید انجام شد و سپس مراسم مقدماتى ازدواج نیز صورت گرفت . حجله عروسى را در طبقه فوقانى ترتیب دادند و آقاى داماد سر از پا نشناخته به طرف پله ها راه افتاد و با عجله بالا مى رفت . همین که به پله آ خر رسید ، پایش لغزید و از همانجا به درون حیات پرت شد و در دم جان سپرد و به کام دل نرسیده ، به حال کفر از این جهان چشم بربست  .

 منبع : کتاب کیفرگناه ، جلد ۲، ص ۲۲۵

 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

چند چیز مبطل تمام کارهاست (۳ . سخن چینی)

 

قال رسول الله  صلّى اللّه علیه و اله:

 أربعه تفسد  الصّوم و أعمال الخیر: …  ۳٫  و النمیمه …

چهار چیز روزه و هر کار خیرى را فاسد کند: …  ۳٫  سخن‏چینى

منبع:  نصایح         صفحه ۱۸۱  

داستان:

روزی شیطان با یک حرام زاده مسابقه می گزارند که هر کی مردمه بیشتری رو به سمت گناه کشاند او برنده است.

روز مسابقه که می شود هر دو شروع به کار می کنند تا اینکه شب فرا می رسد شیطان و حرام زاده پیش هم می روند که ببینند چه کار کرده اند و کدامشان برنده است حرام زاده می گوید من امروز  هزاران نفر را با یک سخن چینی  به جان هم انداختم و می پرسد تو چه کار کردی شیطان هم می گوید من که کار خاصی نکردم فقط دو نفر زن و مرد رو به هم نزدیک کردم که یه زنا شد. حرم زاده به شیطان می گوید ای خاک بر سرت اینهمه که می گویند شیطان فلان شیطان بهمان این بود .

شیطان هم در جواب می گه اخه توی اون زنا یکی مثل تو رو به وجود اوردن که روزی هزاران نفر رو به گناه می ندازه !

 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

چند چیز مبطل تمام کارهاست (۲ . دروغ)

قال رسول الله  صلّى اللّه علیه و اله:

 أربعه تفسد  الصّوم و أعمال الخیر: …  ۲٫  و الکذب…

چهار چیز روزه و هر کار خیرى را فاسد کند: …  ۲٫  دروغ

منبع:  نصایح         صفحه ۱۸۱   

داستان:

مردی‌ خدمت‌ حضرت‌ رسول صلی الله علیه و آله  آمد و عرض‌ کرد مرا راهنمائی‌ کن‌ به‌ نافعترین‌ کارها حضرت‌ فرمود اصدق‌ و لا تکذب‌ و اذنب‌ من‌ المعاصی‌ ماشئت راستگویی‌ را پیشه‌ کن‌ و از دروغ‌ بپرهیز هر گناه‌ دیگری‌ می‌خواهی‌ انجام‌ ده،

 از این‌ سخن‌ مرد در شگفت‌ شد و فرمایش‌ آن‌ جناب‌ را پذیرفته‌ و مرخص‌ گردید با خود گفت‌ پیغمبرص مرا از غیر دروغگویی‌ نهی‌ کرده‌ پس‌ اکنون‌ به‌ خانه‌ فلان‌ زن‌ زیبا می‌روم‌ و با او زنا می‌کنم‌ همینکه‌ به‌ طرف‌ خانه‌ او رفت‌ فکر کرد اگر این‌ عمل‌ را انجام‌ دهد و کسی‌ از او بپرسد از کجا می‌آیی‌ نمی‌توانم‌ دروغ‌ بگوید و بر فرض‌ راست‌ گفتن‌ به‌ کیفر شدید و بدبختی‌ بزرگی‌ مبتلا می‌شود لذا منصرف‌ شد باز فکر کرد گناه‌ دیگری‌ انجام‌ دهد همین‌ اندیشه‌ و خیال‌ را نمود در نتیجه‌ از همه‌ گناهان‌ بواسطه‌ ترک‌ دروغ‌ دوری‌ جست

منبع : انوار نعمانیه  صفحه ۲۷۴

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

چند چیز مبطل تمام کارهاست (۱٫ غیبت )

قال رسول الله  صلّى اللّه علیه و اله:

 أربعه تفسد  الصّوم و أعمال الخیر: ۱٫ الغیبه …

چهار چیز روزه و هر کار خیرى را فاسد کند: ۱٫غیبت

منبع:  نصایح         صفحه ۱۸۱

داستان :

«جناب حاج آقای ناجی در اصفهان» فرمودند: مرحوم «آیت الله ارباب» دو سه سال آخر عمرش نابینا شد، ایشان مدارج علمیش خیلی بالا بود و متون را از حفظ بود. یک روز از ایشان پرسیدند که آقا شما پس از این همه عمر آیا ادعایی هم دارید یا نه؟ این مرد بزرگوار فرموده بودند: من در مسائل علمی ادعایی ندارم، ولی در مسائل شخصی خودم فقط دو ادعا دارم. یکی اینکه به عمرم غیبت نشنیدم و غیبت هم نگفتم. دوم: در طول عمرم چشمم به نامحرم نیفتاد و کسی را هم ندیدم. از ایشان گفته بودند که ایشان فرموده بودند: برادرم با همسرش چهل سال منزل ما بودند، در این چهل سال یک بار همسر برادرم را هم ندیدم.

داستان ۲:

حضرت امام خمینى قدس سره در کنار درس و بحث به تفریح هم علاقه داشت. در جوانى روزهاى جمعه با طلاب براى تفریح از شهر خارج مى‏شدند، امّا قبل از حرکت مى‏فرمود: به چند شرط با شما بیرون مى‏آیم:

۱- نماز را اوّل وقت بخوانیم.

۲- در تفریح از کسى غیبت نشود.

[خاطرات حجت الاسلام قرائتى(جلد ۲)، صفحه: ۹۰ ]

 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

سید عبدالکریم کفاش دلباخته امام زمان

 

عبدالکریم کفاش ؛ پیرمرد کفاشی بود که وجود نازنین بقیه الله هر هفته به مغازه او می آمدند

روزی از او سوال کردند که اگر یک هفته نیایم چه می کنی ؟ عرضه داشت : آقا قطعا دق می کنم .

آقا فرمودند : اگر غیر از این بود نمی آمدم

داستان ۱:بغل کردن امام زمان

روزی امام زمان در مغازه عبدالکریم کفاش نشسته بودن که رو میکنند به عبدالکریم و میگویند:

عبدالکریم کفش های منو ببین نیاز به وصله دارن

عبدالکریم جواب میدن:آقا به روی چشم اما اجازه بدهید اول سفارش های مردم رو تموم کنم بعد به کفش های شما برسم.(البته چون آقا امر نکرده بودند این جواب را داد)

امام زمان برای بار دوم می فرمایند:عبدالکریم کفش های من نیاز به وصله دارن برام بدوزش.

بازم هم عبدالکریم همان پاسخ را میدهند.

برای بار سوم امام زمان می فرمایند عبدالکریم کفش های منو برام بدوز.

این بار عبدالکریم کفاش از جایش برمیخیزد و به جلوی آقا میره و آقا رو بغل میکنه و محکم فشار میده و میگه آقاجان قربونت برم من که گفتم چشم اما اگه بار دیگه بگین همینجوری که تو بغلم گرفتمت داد میزنم آی مردم بیاین که امام زمان اینجاست.

امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرمایند عبدالکریم اگه اینطوری نبودی هرگز به سراغت نمی اومدیم

داستان ۲ : آقا جان شما که مستاجر نیستید

مرحوم سید عبدالکریم کفّاش اجاره نشین بود. روزی صاحب خانه ایشان را جواب کرد.

وی بلافاصله اسباب و اثاثیه خود را از منزل بیرون آورده و در کنار کوچه ای گذارده بود و از این بابت بسیار نگران به نظر می رسید.

در همان حال خدمت امام زمان – ارواحنا فداه – مشرّف می شوند. مرحوم آقا سید عبدالکریم می گوید: حضرت به من فرمودند: صابر باش.

عرض کردم: چَشم! اما مصیبت اجاره نشینی مصیبتی است که شما خانواده گرفتار آن نشده اید. آقا [لبخندی زدند و] فرمودند: برای تو منزل فراهم می شود. چیزی نگذشت که برخی از اهل خیر برای او منزلی خریدند و خیال ایشان از این جهت آسوده گردید.

منبع:کتاب روزنه هایی از عالم غیب / نویسنده:آیت اللَّه سید محسن خرازی

 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

توکل و استفاده از وسایل

استفاده از اسباب و علل ، منافاتی با توکل ندارد ؛ اما ما فکر می کنیم توکل یعنی اینکه از وسایل استفاده نکنیم به عنوان مثال:

ماشینش را بیمه نمی کند و می گوید بیمه حضرت اباالفضل

منزلش را قفل نمی کند می گوید آیه الکرسی خواندم

کار نمی کند می گوید امیدم به خداست

و …

داستان :

عربى وارد مسجد پیغمبر شد حضرت به او فرمود: شترت را بستى؟

 عرض کرد :نه توکل بر خدا کردم

حضرت فرمود : اعْقِلْهَا وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللَّه‏ (شتر را ببند و توکل بر خدا هم بکن‏)

منبع: إرشاد القلوب إلى الصواب- جلد‏۱ – صفحه۱۲۱ 

 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

خشم ؛ کلید تمام بدیها

(به بهانه شهادت امام حسن عسکری علیه السلام)

وَ قَالَ أبی محمد العسکری علیهماالسلام :   الْغَضَبُ مِفْتَاحُ کُلِّ شَر

امام حسن عسکری علیه السلام می فرمایند:

خشم کلید تمام بدیهاست

منبع: بحار الأنوار –جلد ‏۷۵  – صفحه  ۳۷۳  – باب ۲۹ – مواعظ أبی محمد العسکری…

داستان :

مرحوم حضرت آیه اللّه العظمى آقاى بروجردى مرجع وقت جهان تشیع در آن زمانى که در شهرستان بروجرد بودند نذر کردند که اگر خشم و عصبانیت خود را کنترل نکنند و به افراد تندى نمایند یکسال روزه بگیرند.

یک روز هنگام مباحثه علمى با یکى از شاگردان خود بخاطر اینکه آن شاگرد مطالب غیرمنطقى و بى ارتباط با موضوع بحث مى گفت طاقت نیاوردند و نسبت به او تندى نمودند.

و در اینجا بود که نذر آقاى بروجردى شکسته شد. بعد یکسال روزه گرفتند تا نذر خود را اداء کنند.

در اینجا به یاد این سخن حضرت امام زین العابدین علیه السلام افتادم ، که در مقام دعا خطاب به پروردگار متعال مى فرماید:

پروردگار! مقام مرا در میان مردم بالا مبر مگر آنکه به همان اندازه ، مقامم را نزد خودم پایین آورى .

(صحیفه سجادیه دعاى مکارم الاخلاق )

منبع :کتاب داستانهایی از علما

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

تعجب! تعجب! تعجب!

 

امام صادق (علیه السلام ) می فرمایند:

تعجب است کسى که از چهار چیز مى‏ترسد چرا به چهار چیز پناهنده نمى‏شود:

۱- آن که از بدى بیمناک است چگونه به این ذکر متوسل نمی شود

«حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ» …

۲- کسى که غصه‏ دار است چگونه به این آیه متوسل نمى‏شود

«لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» …

۳- و آن که از مکر دیگران ترسان است چرا نمى‏گوید:

«وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ» …

۴- و کسى که زر و زیور دنیا مى‏جوید[ازفقر می ترسد]چگونه این کلمه را نمى‏گوید:

«ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ» …

منبع: نصایح (آیه الله مشکینی) ، صفحه: ۱۹۷

 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

نمازی بسیار مهم ؛ که خواندش شاید ۵ دقیقه هم طول نکشد

 

شیخ در مصباح فرموده روایت شده از ائمه علیهم السلام که:

 هر که در روز جمعه  بین نماز ظهر و عصر این نماز را بخواند  تا جمعه دیگر بلائى و فتنه‏اى به او نمی رسد و حق تعالى جمع کند میان او و محمد صلى الله علیه و آله و ابراهیم علیه السلام (یعنی با پیامبر و حضرت ابراهیم محشور می شود)

وقت نماز : بین نماز ظهر و عصر جمعه

طریقه خواندن: ۲ رکعت مثل نماز صبح ؛ با این تفاوت که بعد از حمد به جای یکبار سوره ی قل هو الله ؛باید ۷ بار قل هو الله را بخواند و بعد از نماز بگوید : اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ أَهْلِ الْجَنَّهِ الَّتِی حَشْوُهَا الْبَرَکَهُ وَ عُمَّارُهَا الْمَلائِکَهُ مَعَ نَبِیِّنَا مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَبِینَا إِبْرَاهِیمَ عَلَیْهِ السَّلامُ

علامه مجلسى رحمه الله علیه فرموده که اگر این دعا را غیر سید بخواند بجاى “و أبینا” بگوید ” و أبیه

منبع : مفاتیح ؛ اعمال روز جمعه ؛ عمل بیست و ششم

 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

**منبرک**