۵ چیز در مقابل ۵ چیز

و قال النبیّ صلّى اللّه علیه و آله:

خمس بخمس، قیل: یا رسول اللّه، ما خمس بخمس؟ قال:

 ما نقض قوم العهد إلّا سلّط اللّه علیهم عدوّهم،

و ما حکموا بغیر ما أنزل اللّه إلّا فشا فیهم الفقر،

و ما ظهرت فیهم الفاحشه  إلّا فشا فیهم الموت،

 و لا طفّفوا الکیل إلّا منعوا النبات و اخذوا بالسنین،

و لا منعوا الزکاه إلّا حبس عنهم المطر

 

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:

پنج چیز در مقابل پنج چیز است. پرسیدند: یعنى چه یا رسول اللّه؟ فرمود:

۱٫ ملتى که پیمان بشکنند ؛ خدا،  دشمن را بر آنها مسلط فرماید،

۲٫ مردمى که به غیر حکم خدا قانون تصویب کنند و حکمى دهند ، فقر و تنگدستى میانشان زیاد شود،

۳٫  در هر قومى که زنا زیاد شد، مرگ هم فراوان گردد،

۴٫  هر جا کم فروشى آمد، گیاه نروید و به قحطى دچار شوند،

۵٫ و هر گاه زکات ندهند باران نبارد     [تحریر المواعظ العددیه، صفحه: ۳۸۴]

خاطراتی از اسوه اخلاق

 

(به بهانه ۲۳ ربیع الاول ؛ سالروز ارتحال اسوه اخلاق ، حضرت آیت الله میرزا جواد آقای تهرانی)

 

حضرت آیت الله میرزا جواد آقای تهرابی ،ویژگیهای منحصر به فردی داشتند که بسیار است

یکی از این ویژگیهای ایشان زهد و دوری از شهرت بود

داستانک ۱:

در یکی از چاپهای کتاب آیین زندگی، کسی که آن را چاپ کرده بود ، روی جلد کتاب نام ایشان را آیت الله تهرانی نوشته بود.

موقعی که یک نسخه از این کتاب به دست ایشان رسید، با دیدن لفظ آیت الله ناراحت شدند؛ به من گفتند: هرجا کتاب مرا دیدی ، روی آیت الله خط بکش…

داستانک۲:

هنگامی که ایشان جبهه رفته بودند، یک روز برای تهیه فیلم و خبر آمده و شروع کرده بودند به فیلمبرداری از جاهای مختلف تا رسیده بودند به مرحوم میرزا جواد آقا تهرانی.

شناخته بودند که ایشان چه شخصیتی است و می‌خواستند بهتر و بیشتر فیلمبرداری کنند، ولی تا دوربین فیلمبرداری به ایشان می‌رسد، ایشان عمامه را از سر برمی‌دارند تا شناخته نشوند، که موجب شهرت و آوازه ایشان شود.

 بعد از فوت ایشان، نامه‌ای در یادداشت‌های شخصی شان پیدا شد که از ایشان خواسته بودند تا در برنامه‌ای به معرفی خود تحت عنوان یکی از شخصیت‌های اسلامی این مرز و بوم بپردازند.

ایشان در زیر جملاتی که از ایشان به عنوان شخصیت اسلامی در نامه یاد شده بود، با خودکار قرمز خطی کشیده بودند و در حاشیه آن دو جمله نوشته بودند یکی:

 رب شهره لا اصل لها؛ ای بسا شهرتی که هیچ اصل و اساسی نداشته باشد. 

و حدیث شریفی بدین مضمون آمده بود: “رحم الله امره عرف قدره و لم یتعد طوره؛ خداوند رحمت کند شخصی را که قدر و اندازه خود را بشناسد و پایش را از گلیمش دراز نکند. ” [کتاب خاطراتی از آیینه اخلاق صفحه۳۲ و ۳۵]

جهت مطالعه ۲۰ داستانک از آیت الله میرزا جواد آقای تهرانی اینجا را کلیک کنید]

ثوابی که کسی قدرش را نمی داند “۳”

 

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله:

‏ ثَلَاثٌ لَوْ یَعْلَمُ أُمَّتِی مَا لَهُمْ فِیهَا لَضَرَبُوا عَلَیْهَا بِالسِّهَامِ‏ ؛ …  ۳٫  وَ الصَّفُّ الْأَوَّلُ

رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود:

سه چیز است که اگر امّت من منافع آن را مى‏دانستند، براى دست یافتن به آن، قرعه کشی می کردند (و یا به سوى هم تیر اندازى مى‏کردند):

…  ۳٫  قرار گرفتن در صف اول نماز جماعت             [بحار الأنوار ،جلد ‏۸۶، صفحه: ۱۹۷]

قال علی علیه السلام :

اَفْضَلُ الصُّفُوفِ اَوَّلُها وَ هُوَ صَفُّ الْمَلائِکَهِ وَ اَفْضَلُ الْمُقَدَّمِ مَیامِنُ الاْمامِ.

حضرت علی علیه السلام فرمودند:

بهترین صفهای نماز جماعت، صف اول است و آن صف ملائکه است و بهترین جای صف اول سمت راست امام جماعت است. [ بحار الانوار، ج ۸۸، ص ۱۸]

قال الصادق علیه السلام :

من صَلّی مَعَهُمْ فِی الصَّفِّ الاْوَّلِ کانَ کَمَنْ خَلْفَ رَسُولِ اللّه

حضرت صادق علیه السلام فرمودند:

کسی که در صف اول نماز جماعت شرکت نماید، مانند آن است که پشت سر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نماز خوانده باشد.  [ وسایل الشیعه، ج ۵، ص ۳۸۱]

داستانک:

حکایت شده که پیامبر صلى الله علیه و آله در مورد شرکت در صف اول نماز جماعت فرمود: «خدا و فرشتگان بر پیش‏گامان در این صف درود مى‏فرستند.» و به دنبال این تأکید، برخى گروه‏ها تصمیم گرفتند خانه‏هاى خود را بفروشند و نزدیک مسجد پیامبر خانه تهیه کنند، تا به صف اول جماعت برسند. و عده‏ای گفتند ما خانه هایمان را ‏رها می کنیم و در مسجد زندگی می کنیم ،تا به صف اول برسیم‏.

بعد از این جریان آیه ۲۴ سوره حجر نازل شد ” وَ لَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَقْدِمِینَ مِنکُمْ وَ لَقَدْ عَلِمْنَا المْسْتَخِرِین “

و به آنها گوشزد کرد که خدا نیات شما را مى داند ؛ چون تصمیم بر این دارید که در صف اول باشید، پاداش نیت خود را خواهید داشت  ، حتى اگر در صف آخر قرار گیرید [تفسیر نمونه ؛ جلد : ۱۱  صفحه : ۶۴ با اندگی تصرف ]

بخش اول روایت

بخش دوم روایت

ثوابی که کسی قدرش را نمی داند “۲”

 

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله:

‏ ثَلَاثٌ لَوْ یَعْلَمُ أُمَّتِی مَا لَهُمْ فِیهَا لَضَرَبُوا عَلَیْهَا بِالسِّهَامِ‏ ؛ …  ۲٫  وَ الْغُدُوُّ إِلَى یَوْمِ الْجُمُعَهِ  …

رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود:

سه چیز است که اگر امّت من منافع آن را مى‏دانستند، براى دست یافتن به آن، قرعه کشی می کردند (و یا به سوى هم تیر اندازى مى‏کردند):

   ۲٫   زود رفتن به نماز جمعه …            [بحار الأنوار ،جلد ‏۸۶، صفحه: ۱۹۷]

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله می فرمایند:

مَنْ تَرَکَ ثَلَاثَ جُمَعٍ تَهَاوُناً بِهَا طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قَلْبِهِ

هر کس ۳ جمعه ، نماز جمعه را ترک کند، خدا بر قلب او مُهر میزند  [وسائل الشیعه، ج‏۷، ص: ۳۰۱]

داستانک :

خشک سالی و قحطی شهر مدینه را فرا گرفته بود . احتیاجات اولیه ی مردم چنان گران و نایاب شده بود که مردم ، روزگار را به سختی می گذراندند . تنها هنگامی که قافله ای تجارتی به مدینه می آمد ، مردم از ته دل خوشحال می شدند . صدای طبل شادی و هلهله ی مردم بر می خاست ، مردم سراسیمه به قافله نزدیک می شدند و احتیاجات خود را ارزان تر از همیشه می خریدند .

ظهر جمعه بود . مردم مدینه در مسجد مدینه جمع شده بودند . پیامبر مشغول خواندن خطبه های نماز جمعه بود

در این هنگام ، ناگهان صدای هلهله از بیرون برخاست و صدای طبل شادی شنیده شد .

لحظه ای نگذشته بود که خبر به نمازگزاران مسجد رسید که کاروانی بزرگ از شام به مدینه رسیده و با خود مواد غذایی آورده است .

این خبر، صف های نماز جمعه را به هم ریخت . نمازگزاران مسجد که هفته های سختی را گذرانده بودند ، بی اختیار به پا خاستند و به سرعت به سوی قافله حرکت کردند .

پس از مدتی ، مسجد از همهمه ای که ایجاد شده بود نجات یافت . سکوت سنگینی بر مسجد نشست . پیامبر به صف های نماز که بسیار خلوت شده بود ، چشم دوخت .

 فقط ۸ نفر در مسجد مانده اند (یا ۱۲ نفر) ، که از شرمندگی سر به زیر انداخته بودند ، از جای خود تکان نخوردند .

پیامبر با آرامشی خاص گفت :

سوگند به خدایی که جانم در دست اوست اگر شما چند نفر هم از مسجد می رفتید و کسی در مسجد نمی ماند، از آسمان بر سر همه سنگ می بارید .

در این هنگام آیاتی از سوره جمعه نازل شد :

وَ إِذا رَأَوْا تِجارَهً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَیْها وَ تَرَکُوکَ قائِماً قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَهِ وَ اللَّهُ خَیْرُ الرَّازِقینَ

 هنگامى که آنها تجارت یا سرگرمى و لهوى را ببینند پراکنده مى‏شوند و به سوى آن مى روند و تو را ایستاده به حال خود رها مى‏کنند؛ بگو: آنچه نزد خداست بهتر از لهو و تجارت است، و خداوند بهترین روزى‏دهندگان است[جمعه / ۱۱]          [منبع :تفسیر نمونه جلد  ۲۴  صفحه   ۱۲۵  با اندکی تصرف ]

بخش اول روایت

بخش سوم روایت

ثوابی که کسی قدرش را نمی داند “۱”

 

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله:

‏ ثَلَاثٌ لَوْ یَعْلَمُ أُمَّتِی مَا لَهُمْ فِیهَا لَضَرَبُوا عَلَیْهَا بِالسِّهَامِ‏ ؛  ۱٫  الْأَذَانُ …

رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود:

سه چیز است که اگر امّت من منافع آن را مى‏دانستند، براى دست یافتن به آن، قرعه کشی می کردند (و یا به سوى هم تیر اندازى مى‏کردند):

۱٫  اذان گفتن …            [بحار الأنوار ،جلد ‏۸۶، صفحه: ۱۹۷]

متاسفانه الآن در مساجد ما اذان پلاستیکی پخش می شود (رادیویی ) در حالی که باید اذان حلقومی باشد

حال، اگر ما نمی توانیم به هر دلیلی در مسجد اذان بگوییم ؛ هنگام نماز فرادی برای خودمان که می توانیم اذان واقامه بگوییم

” مفضّل بن عمر از قول امام صادق علیه السلام می گوید ،که امام فرمودند:

هر کس با اذان و اقامه نماز بخواند ، دو صف از فرشتگان ، پشت سر او نماز مى خوانند و هر کس با اقامه و بدون گفتن اذان نماز بگزارد ، پشت سر او تنها یک صف به نماز مى ایستند

مفضّل بن عمر می گوید به امام عرض کردم : اندازه هر صف ، چه قدر است؟

امام فرمود : کمترینِ آن ، از مشرق تا مغرب ، و بیشترینش از آسمان تا زمین است . “

مگر اذان و اقامه چقدر طول می کشد که بسیاری از آن فراری اند ؟ آیا بیش از ۳۰ ثانیه وقت می گیرد؟!!!

بخش دوم روایت

بخش سوم روایت

عفو و گذشت

(به بهانه ۱۷ ربیع الاول ، روز ولادت پیامبر مکرم اسلام صلی الله علیه و آله)

26-9-5

 

وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ [ نور ۲۲]

 باید عفو کنند و چشم بپوشند آیا دوست نمى‏دارید خداوند شما را ببخشد؟!

انسان باید دیگران را ببخشد.

مگر ما ادعای پیروی از پیامبر مکرم اسلام را نداریم ؛ مگر پیامبر را اذیت نمی کردند؛ مگر به پیامبر نگفتند:

تو مجنونی  :  وَ قالُوا مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ  [الدخان : ۱۴]

تو ساحری دروغگویی : هذا ساحِرٌ کَذَّابٌ [ص : ۴ ]

تو شاعرِ مجنونی:  لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ [الصافات : ۳۶]

تو پیامبر نیستی :  لَسْتَ مُرْسَلاً [الرعد : ۴۳]

تو پیامبر نیستی چون غذا می خوری:  ما لِهذَا الرَّسُولِ یَأْکُلُ الطَّعامَ [الفرقان : ۷ ]

تو پیامبر نیستی چون در بازار راه میرویوَ یَمْشی‏ فِی الْأَسْواقِ [الفرقان : ۷]

گروهی این قرآن را به تو املا کرده انداکْتَتَبَها فَهِیَ تُمْلى‏ عَلَیْهِ [الفرقان : ۵]

تیمی به تو در این قرآن کمک می کنند : أَعانَهُ عَلَیْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ [الفرقان : ۴]

و . . .

با اینهمه توهین و اذیت های مختلف، فتح مکه صورت گرفت؛ حال تمام اینها اسیر پیامبرند. یکی از مسلمانان بالای کوه می رود و می گوید : الیوم یوم الملحمه «امروز روز انتقام است»

پیامبر او را توبیخ می کند و می فرماید: الیوم یوم المرحمه « امروز روز رحمت است »

داستان ولادت پیامبر

 (به بهانه ۱۷ ربیع الاول ، روز ولادت پیامبر مکرم اسلام صلی الله علیه و آله)

EmamSadegh-a-Morabbee.ir-13

امام صادق علیه السلام در روایتی که خلاصه آن را می آوریم می فرمایند:

در صبیحه ولادت آن جناب، هر بتی که بر روی زمین بود، بر رو در افتاده بود و ایوان کسری بلرزید و چهارده کنگره از آن ساقط شد و دریاچه ساوه، آبش فرو رفت و در وادی (سماوه) آب جاری شد و آتشکده فارس ‍ خاموش شد و حال آنکه هزار سال بود که خاموش نشده بود و نوری در آن شب از طرف حجاز ظاهر شد و منتشر گردید تا به مشرق عالم رسید و سریر هر سلطانی از سلاطین دنیا در آن صبح سرنگون شده بود و در آن روز، هیچ سلطانی نتوانست تکلم کند و تمامی گنگ شده بودند و علم کهنه و سحر سحره باطل شد و هر کاهنی که بود میان او و همزادش ‍ – که خبرها به او می گفت – جدائی افتاد و ابلیس در آن وقت صیحه زد و ابالسه خود را جمع کرد.

ابالسه گفتند: ای سید ما! چه ترا به فزع در آورده؟ گفت: وای بر شما همانا حادثه عجیبی در زمین واقع شده که از زمان رفع عیسی (ع ) تا به حال واقع نشده. بروید و بگردید ببینید چه واقع شده برای من خبر آرید.

برفتند و برگشتند و گفتند: چیزی نیافتیم.

ابلیس گفت: استعلام این امر، کار من است، پس فرو رفت در دنیا و جولانی کرد تا بر حرم مکه رسید. دید که اطراف حرم را ملائکه فرا گرفته اند. خواست داخل حرم شود، او را صیحه زدند؛ برگشت و از طرف کوه (حرا) داخل شد. جبرئیل او را صیحه زد که بر گرد، لعنت خدا بر تو باد.

گفت: ای جبرئیل! از تو سؤالی دارم ، بگو که امشب چه حادثه رو کرده؟

فرمود: ولادت محمد صلی الله علیه وآله واقع شده.

گفت از برای من در او نصیبی هست؟ فرمود: نه.

گفت: در امت او، من بهره دارم؟ فرمود: بلی.

گفت: راضی شدم.

[ بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏۱۵، ص: ۲۵۹]

نکته:

یکی از بهترین اعمال روز ولادت پیامبر اکرمروزه” گرفتن است  و از برای آن ، فضیلت بسیار است و روایت شده که هر که این روز را روزه بدارد، ثواب روزه یکسال برای او، نوشته شود، و روزه ی این روز، یکی از چهار روز است که در تمام سال به فضیلت روزه، ممتاز است .

(متن عربی روایت را در بخش نظرات این مطلب ببینید)

خانمها بخوانند ” آیا همنشینی با حضرت زهرا را می خواهید؟”

 

یکی از سنتهای پدرها و مادرهای قدیمی این بود که وقتی دخترشان را به خانه بخت می فرستادند، او را نصیحت می کردند

یکی از نصایحی که والدین می توانند به دختر خود داشته باشند این روایت عالی از پیامبر مکرم اسلام صلی الله علیه و آله است

و قال رسول الله صلّى اللّه علیه و آله:

ثلاثه نساء یرفع اللّه عنهنّ عذاب القبر، و حشرهنّ مع فاطمه علیها السّلام:

امرأه صبرت على عسر زوجها، و امرأه صبرت على سوء خلق زوجها، و امرأه وهبت صداقها.

 خداوند سه زن را از عذاب قبر ایمن دارد و با فاطمه‏ ى زهرا- علیها السّلام- محشور فرماید:

۱٫  زنى که به هنگام تنگدستى شوهر صبر کند

۲٫  زنى که با بد اخلاقى شوهر بسازد

۳٫ زنى که مهرش را (به شوهر بى‏بضاعتش) ببخشد.          [تحریر المواعظ العددیه ، صفحه ۲۴۴ ]

البته مشکل اساسی این است که خودِ والدین ، باید به این مسائل دقت داشته باشند . نه اینکه همه چیز را در مهریه بدانند ، بعد ، چگونه میتوانند بگویند؛ دخترم مهریه را ببخش

 نکته ای با خواهران عزیز:

اگر کسی به یاد مرگ باشد بر این موارد مراقبت می کند ؛ خصوصا ۲ مورد اول

سخن چینی

 

وَ لَا تُطِعْ کلُ‏َّ حَلَّافٍ مَّهِینٍ * هَمَّازٍ مَّشَّاءِ  بِنَمِیمٍ [قلم آیات ۱۰ و ۱۱ ]

و از کسى که بسیار سوگند یاد مى‏کند و پست است اطاعت مکن، کسى که بسیار عیبجوست و برای سخن چینى رفت و آمد مى‏کند،

حضرت علی علیه السلام می فرمایند:

عَذَابُ الْقَبْرِ یَکُونُ مِنَ النَّمِیمَهِ وَ الْبَوْلِ وَ عَزَبِ الرَّجُلِ عَنْ أَهْلِه‏

عذاب قبر از چند چیز است ؛ که یکی از آنان سخن چینی است [بحار الأنوار ؛ ج‏۶، ص: ۲۲۲]

داستانک:

 شهید ثانى در کتاب الغیبه روایت کرده:

هنگامى که قحطى قوم بنى اسرائیل را فرا گرفت، موسى براى طلب باران مناجات کرد. خداوند به موسى وحى فرمود: من دعاى تو و کسانى که با تو هستند اجابت نمى‏کنم. چون در میان شما سخن چینی هست که کارش همیشه سخن چینى است. موسى عرض کرد:

خداوندا، آن شخص کیست؟ معرفى کن تا از میان خود بیرون کنیم.

خداوند فرمود: اى موسى، مگر مى‏شود من شما را از سخن چینى منع کنم و خودم سخن چین باشم؟پس بگو همه اینهایى که در مصلا هستند توبه کنند، تا من با باران آنها را سیراب کنم‏    [الجواهر السنیه-کلیات حدیث قدسى ،ص۱۶۰]

نکته:

از آن طرف هم دقت کنیم ؛ اگر سخن چین برای ما خبری آورد، سریع تصمیم نگیریم .تحقیق کنیم ، بعد تصمیم بگیریم . خداوند می فرماید: إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا … اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بیاورد، درباره آن تحقیق کنید … [حجرات آیه ۶]

دلسوزِ دیگران

 

امام صادق و یا امام باقر علیهما السّلام در روایتی که سعدی نیز آن را به شعر درآورده و در سازمان ملل نیز نصب است ؛ (بنی آدم اعضای یک پیکرند) می فرماییند :

الْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ‏ کَالْجَسَدِ الْوَاحِدِ إِنِ اشْتَکَى شَیْئاً مِنْهُ  وَجَدَ أَلَمَ ذَلِکَ فِی سَائِرِ جَسَدِهِ …

مؤمن برادر مؤمن است، مانند یک پیکر؛  که هر گاه عضوى از آن دردمند شود، اعضاء دیگر هم احساس درد کنند…        [الکافی ؛ جلد ‏۲ ؛ صفحه ۱۶۶]

باید ما دلسوز دیگران باشیم

مثلا :

چادر خانمی از موتور آویزان است . بوقی بزنیم و اطلاع دهیم ( نه آنکه سریع موبایلمان را در بیاوریم و از صحنه ی افتادن، فیلم بگیریم)

ماشینمان جا دارد ،چرا پیرزن و یا پیر مردی را سوار نکنیم

اگر پوست موزی دیدم . آن را با پا به کناری بزنیم

اگر سنگ در مقابل راه بود آن را کنار بگذاریم

از کنار بیمارستان عبور می کنیم ، برای سلامتی همه ی بیماران سوره ی حمدی بخوانیم

از مقابل قبرستان عبور می کنیم ؛ فاتحه بخوانیم

اگر کاری از دستمان بر نمی آید ؛ لااقل غصه بخوریم

مانند غصه ،برای مردم مستضعف و یا مردم مظلوم عراق ، فلسطین ، افغانستان و …

پیامبر آنقدر برای کفار دلسوزی می کرد که خداوند می فرماید: لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ  ؛ نزدیک است جان خود را برای آنان تباه کنی !

داستانک ۱:

حجت الاسلام قرائتی می فرمودند:

آیت الله العظمى گلپایگانى‏ سر درس بود. من نشسته بودم.

مى‏گفت: گاهى که متوجه مى‏شوم ،طلبه‏ها کم درس مى‏خوانند، از غصه تب‏ مى‏کنم.

گفتم: اگر بچه‏هاى من مردود بشوند، داد مى‏زنم ولى تب‏ نمى‏کنم.

 آیت الله گلپایگانى‏ براى پسر مردم تب مى‏کند، ولى من براى بچه‏هاى خودم تب نمى‏کنم. از این پیدا است که او چه سوزى دارد

داستانک ۲:

شخصی تعریف می کرد : در تاکسی نشسته بودم . ناگهان موتوری با سرعتی عجیب ، از کنارمان گذشت

با خود گفتم : الان مغزش متلاشی می شود و عبرتی خواهد شد برای دیگران

دیدم سریع راننده تاکسی پولی را در آورد و داخل قلک صدقه گذاشت .

متوجه شدم، برای سلامتی آن موتور سوار این کار را کرد و فهمیدم ،چقدر دلسوز دیگران است

هرکه به خدا و قیامت ایمان دارد، باید … ” ۲ “

 

عَنْ زُرَارَهَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ :

جَاءَتْ فَاطِمَهُ (علیها السلام) تَشْکُو إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) بَعْضَ أَمْرِهَا فَأَعْطَاهَا- رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) کُرَیْسَهً وَ قَالَ تَعَلَّمِی مَا فِیهَا فَإِذَا فِیهَا

 … ” مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَلْیُکْرِمْ ضَیْفَهُ ” …

حضرت صادق علیه السلام فرمود:

فاطمه (علیها السلام )براى شکایت از جریانی نزد رسول خدا  (صلی الله علیه وآله) آمد، پس رسول خدا (صلی الله علیه وآله)جزوه‏اى به او داد و فرمود: آنچه در آنست بیاموز، و (این ۳ جمله) در آن بود:

۲٫ هر کس ایمان به خدا و روز قیامت دارد مهمان خود را گرامى دارد،

 [ الکافی    جلد‏۲   صفحه  ۶۶۷    باب حق الجوار ]

حداقل احترام به مهمان این است که او را تا درب منزل همراهی کنیم ؛ حضرت على بن موسى الرضا (علیهماالسلام) از پدران خود ،تاحضرت على (علیهم السلام) روایت فرموده اند ، که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: حق مهمان اینست که او را تا درب خانه مشایعت کنى .[ عیون أخبار الرضا ،ج‏۲،ص  ۳۰۵]

یکی دیگر از حداقل احترامها به مهمان این است که او را از جای خود بلند نکنیم

متاسفانه امروزه به تقلید از فرهنگ غرب ، مهمان را برای غذا از جایش بلند می کنند و او را به وسط سالن برای برداشتن غذا راهنمایی می کنندکه این کار اوج بی احترامی به مهمان است (این عمل ، عمل چهارپایان است)

خداوند در قرآن هنگام بیان داستان مهمانی حضرت ابراهیم می فرماید: فَقَرَّبَهُ إِلَیْهِمْ … پس غذا را نزدیک مهمانان گذارد، [ذاریات ۲۷]

حضرت ابراهیم حتی غذا را در وسط سفره قرار نداد تا مهمان خم شود ، بلکه آن را کنار دست مهمان گذاشت . حال ما چگونه مهمان را از جایش بلند می کنیم؟

داستانک:

روزی امام رضا (علیه السلام) میهمانی را دعوت کرد و با احترام، مهمان خود را به داخل خانه آورد.

پس از پذیرایی، با هم به گفت وگو پرداختند. در میان سخن آنان، باد چراغ را خاموش کرد. مهمان بی درنگ از جای خود برخاست که آن را روشن کند، ولی امام دست او را گرفت و مانع شد که او از جایش بلند شود.

سپس خود برخاست و چراغ را روشن کرد و دوباره کنار او نشست و برای این که مهمان ناراحت نشود با لبخندی به او فرمود:

ما خاندانی هستیم که دوست نداریم مهمان خود را به کار بگیریم و (از جایش بلند کنیم) و او را به زحمت بیندازیم.  [کافی جلد ۶ صفحه ی ۲۸۳]

قسمت اول روایت

قسمت سوم روایت

 

خوش بین باشیم

 

باید دیدمان را به زندگی عوض کنیم

…  عَسى‏ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ … [بقره ۲۱۶]

  …چه بسا چیزى را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است. و یا چیزى را دوست داشته باشید، حال آنکه شرِّ شما در آن است

خداوند در این آیه همین بحث را مطرح می فرماید “عوض کردن دید”

برخی فقط  گله می کنند که چرا کشور اینگونه است و نظام این کرده و … چرا برخی مثل مگس هستند؛ فقط روی زخم می نشینند

  داستانک:

کارخانه ی تولید کفش،  ۲ بازاریاب را به جزیره  ای فرستاد

بازاریاب اول با کاخانه تماس گرفت و گفت : این چه جایست مرا فرستاده اید ؛ اینجا که همه پا برهنه اند و کسی کفش نمی خواهد

بازاریاب دوم تماس گرفت و گفت ، بهترین جای دنیا آمده ام . همه پا برهنه اند و من می توانم هزاران کفش بفروشم

لطیفه ای تکراری :

کلاغی روی سر شخصی مدفوع کرد .آن شخص سریع شروع کرد به شکر کردن .

شخصی سوال کرد : لباست پر از آلودگی شده و شکر می کنی

گفت : برای این شکر می کنم که ، اگر گاو پرواز می کرد چه خاکی به سر می کردم .

__________________

چه بسیار انسانهای ناشکری هستند که می گویین : بدشانس ترین انسان منم . چون تصادف کردم و ماشینم از بین رفت. و کسی نیست به آنها بگوید :شما خوش شانس ترین انسانی ، چون تصادف کردی و خودت نرفتی

لطیفه :

شخصی به دوستش گفت : بدبخت ترین انسان منم چون گرسنه ام و امشب غذا ندارم

دوستش گفت : بدبخت تر از تو منم که هم گرسنه ام هم غذا ندارم و هم امشب مهمان دارم

در امان ماندن از آفات

 

حضرت امام باقر(علیه السلام) فـرمودند:

هر کس صبح کند و در دست راست او انگشتر عقـیقى باشد و قبل از این که کسى را ملاقات کند و ببیند، نگین خود را به طرف کف دست بچرخاند و سوره  ” انا انزلناه فی لیله القدر”  را تا به آخر تلاوت کند و بگوید :

آمَنْتُ بِاللَّهِ وَحْدَهُ لاشریکَ لَهُ وَ کَفَرْتُ بِالْجِبْتِ وَالطّاغُوتِ وَ آمَنْتُ بِسِرِّ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَلانِیَتِهِمْ وَ ظاهِرِهِمْ وَ باطِنِهِمْ وَ اَوَّلِهِمْ وَ آخِرِهِمْ

خداوند او را در آن روز از شرِّ آنچه از آسمان نازل مى شود و به سوى آسمان بالا مى رود و همچنین از شرّ آنچه در زمبن فرو مى رود و از آن خارج مى شود حفـظ مى کند و در محافـظت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به سر مى برد تا صبح را به شب برساند                     

 [مفاتیح ؛ بخش باقیات الصالحالت؛ باب ششم، خواص انگشتر عقیق]

   SHAPE
\* MERGEFORMAT

حکم چرخاندن انگشتر در قنوت

 

سوال :آیا چرخاندن انگشتر در قنوت نماز به سمت کف دست مستحب است؟

فقهای عظام می فرمایند :که این کار در هنگام قنوت نماز،نه تنها استحباب  ندارد ؛ بلکه اگر به قصد ورود و جزء نماز باشد بدعت و حرام است ، مگر این که به قصد ثواب مطلق (بدون جزئیت در نماز) باشد.

آیت الله خامنه ای:

 نه مستحب است و نه واجب؛ بلکه وجاهت چنین عملى شرعاً ثابت نیست.[سایت معظم له]

آیت الله مکارم شیرازی:

چنین چیزی در دستورات شرع وارد نشده است، ولی نماز را باطل نمی کند، بهتر است آن را ترک کنید. [سایت معظم له]

آیت الله فاضل لنکرانی (ره) می گوید:

برای عمل مورد سؤال در خصوص قنوت روایتی به نظر نرسیده است. [جامع المسائل، سؤال ۳۵۵، ص۱۰۳]

آیت الله بهجت:

اصل عمل وارد شده است و در حال قنوت، بدون قصد ورود مانعى ندارد.[ یعنی در قنوت مستحب نیست] [استفتاءات ؛ج‌۲، ص: ۲۰۳]

حتی بعضی از فقها نگاه کردن به انگشتری که از سنگ زینتی مثل عقیق و فیروزه و … باشد را در قنوت مکروهمی دانند

**منبرک**