خانه / سیاسی (صفحه 12)

سیاسی

در این بخش منبرک های سیاسی را می توانید ببینید.

تفاوت انتظار حضرت امام، با برخی از مدعیان انتظار

10

داستانک:

حضرت امام خمینی در یک دیدار تاریخی در سال ۱۳۴۱به آقای حبیب الله عسکر اولادی فرموده بودند:

این مبارزه طولانی است وممکن است مرحله اول آن تا۲۰سال نیز طول بکشد لذا شما باید خود را برای چنین مسیر طولانی آماده کنید.

مبارزه ما برای تغییر یک قانون ،تغییر یک وزیر حتی یک دولت نیست،ما برای فراهم کردن مقدمات ظهور ولی عصر “عجل الله فرجه”مبارزه می کنیم.

انقلاب اسلامی ما سه مرحله دارد مرحله اول اینکه کشور ایران را اسلامی کنید،مرحله دوم اینکه کشور های مسلمان به طرف حاکمیت اسلام برده شوند ومرحله سوم اسلام را در سراسر دنیا گسترش دهید وجهانیان را با اسلام آشنا نمایید .آنگاه در محضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)عرضه بداریم که مولی ،جهان بای تشریف فرمایی شما آمادگی دارد.

[ کتاب اندکی صبر صفحه ۲۳ به نقل از روزنامه جمهوری اسلامی ۱۱ بهمن ۱۳۷۷]

اینها چه می گویند؟!!!

12

داستانک:

آیت الله ری شهری در کتاب کیمیای محبت ؛ خاطراتی از شیخ رجبعلی خیاط ؛ به مناسبتی می فرمایند:

آقای علی محمد بشارتی ـ وزیر پیشین کشور ـ نقل میکرد که: در تابستان سال ۱۳۵۸، هنگامی که مسؤول اطلاعات سپاه بودم، گزارشی داشتیم که: آقای شریعتمداری در مشهد گفته است: “من بالاخره علیه امام اعلام جنگ میکنم “

من خدمت امام رسیدم و ضمن ارائه گزارش، خبر مذکور را هم گفتم. ایشان سرش پایین بود و گوش میداد، این جمله را که گفتم سر بلند کرد و فرمود:

“اینها چه میگویند، پیروزی ما را خدا تضمین کرده است. ما موفق میشویم، در اینجا حکومت اسلامی تشکیل میدهیم و پرچم را به صاحب پرچم میسپاریم”

پرسیدم: خودتان؟

امام سکوت کردند و جواب ندادند

کیمیای محبت، صفحه ۶۷٫

دربار به روایت دربار (۵) فساد اخلاقی

(به بهانه دهه مبارک فجر)

محمد رضا پهلوی جزء فاسدترین افراد تاریخ است

این فسادها به حدی است که در خاطرات اطرافیان شاه بخش قابل توجهی را به خود اختصاص داده است .

به عنوان نمونه ، مادرِ محمد رضا ؛ در خاطرات خود ، در مورد رفتارهای خلاف اخلاق پسرش می نویسد:

 محمدرضا از بچه گی ضعیف بود. دکتر ایادی همیشه به من اطمینان می داد که جای نگرانی نیست و موضوع مریضی محمدرضا به خاطر شیطنت های زیاد او و ضعف قوه باء است!

خدا لعنت کند اسدالله علم را که بساط شیطنت برای محمدرضا درست می کرد و باعث تحلیل رفتن قوه پسرم می شد.

به هرحال پسرم شاه بود و اگر شاه از شاه بودنش لذت نبرد و شاهی نکند چه بکند؟! .[خاطرات ملکه پهلوی؛ صفحه ۳۵۹]

او در ادامه می نویسد :

ناگفته نگذارم که محمدرضا در برابر دختران موطلایی تسلیم محض بود. یک بار که در جوانی با هواپیمای آلمانی مسافرت می‌کرد عاشق میهمانداران موطلایی هواپیمایی لوفت‌هانزا شده بود. این شرکت‌های هواپیمایی زیباترین دخترها را میهماندار خودشان می‌کنند و همین مساله مدت‌ها موجب بدبختی محمدرضا شده بود و پول‌های زیادی را صرف میهمانداران لوفت‌هانزا می‌کرد و یک قسمت از دربار مسئول دعوت و پذیرایی از این میهمانداران بود…! [خاطرات ملکه پهلوی؛ صفحه ۳۶۴]

اردشیر زاهدی ، یکی از نزدیکان محمد رضا ، در خاطراتش می نویسد :

اعلیحضرت به نحوی افراطی و غیر قابل باور به زنان و دختران موطلایی علاقمند بودند و هر وقت دختری موطلایی را می دیدند به وضوح دست و پایشان می لرزید! [۲۵ سال در کنار شاه ؛ صفحه ۱۵۴]

دربار به روایت دربار (۴) ریخت و پاش هایی باور نکردنی

(به بهانه دهه مبارک فجر)

 

فریده دیبا ؛ مادر فرح ، در خاطرات خود از مقدمات عروسی فرح و محمد رضا پهلوی می نویسد:

هواپیمای اختصاصی پیاپی میان پاریس و تهران در حال رفت‌وآمد بود.

برای من که پس از مرگ پدر و بعد هم درگذشت شوهر، با کمترین امکانات اقتصادی زندگی کرده و امور خود را گذرانده بودیم ، این همه ریخت و پاش و خرج کلان ، غیر قابل تصور بود.

 گاهی اوقات خیاط فرانسوی که فراموش کرده بود یک نوار یا چیزی را از پاریس بیاورد هواپیما را به فرانسه برمی‌گرداند تا برای او یک قطعه نوار بیاورد. در حالی که مثل همان نوار در اینجا هم بود. [منبع :کتاب دخترم فرح – خاطرات فریده دیبا صفحه ۶۰]

و در جایی دیگر از خاطراتش از دیدار کارتر با شاه می آورد :

در یک مجلس شام خصوصی ، محمد رضا یک سری جواهرات فوق العاده نفیس و منحصر به فرد در دنیا را به ژاکلین کندی هدیه داد .

این جواهرات متعلق به همسر ریجارد شیر دل بودند. ژاکلین چنان تحت تاثیر سخاوت مندی محمدرضا قرار گرفت که در جلوی همه میهمانان بلند پایه ، محمدرضا را بوسید ! و چند لحظه بعد جواهرات خود را باز کرد و هدایای محمدرضا را به گردن آویخت .

جواهرات یک سری کامل شامل گردنبند برلیان ، گل سینه الماس ، دستبند جواهرنشان ، انگشتر الماس و گوشواره های برلیان بودند.

دربرابر این سخاوتمندی بزرگ و بی نظیر کندی یک تابلوی نقاشی آبرنگ به فرح داد و گفت که این نقاشی از کارهای خود او در زمان تحصیل در کالج است ! ژاکلین هم یک کراوات رنگ و رو رفته به محمدرضا هدیه داد و ادعا کرد که این کراوات متعلق به « جورج واشنگتن » بوده است !

هدایای رئیس جمهور آمریکا و همسرش حتی یک دلار هم ارزش نداشتند درحالی که می دانستم محمدرضا برای خرید جواهرات عتیقه ی متعقل به ریچاردشیردل ، صدها هزار دلار هزینه کرده است [منبع :کتاب دخترم فرح – خاطرات فریده دیبا صفحه ۱۷۲]

مادر فرح در ادامه خاطراتش از ولخرجی دخترش می نویسد:

  قصر بسیار مجللی در اطراف لندن وجود داشت که از بناهای تاریخی دوره ویکتوریا به شمار می آمد و یکی از قصرهای عمده لندن بود. باغِ چند ده هکتاری اطراف آن نیز، فوق العاده زیبا و چشمگیر بود ، بویژه آنکه جویبارهای آن با آب جاری روشن و زلال ، منظره یی بدیع ایجاد کرده بود. فرح بی درنگ آن را پسندید …

فرح مشتری خوبی به نظر آمده بود . به همین دلیل ، شرکت انگیلیسی پیشنهاد کرد تا آپارتمان دیگر را هم در غرب لندن، که محله های اعیان نشین در آن محدوده قرار دارند، به ما بفروشند.

 ما از آن آپارتمان هم که در طبقه ی انتهایی یک برج نوساز واقع بود، بازدید کردیم.آپارتمان در حدود یک زمین فوتبال مساحت داشت!

فرح آپارتمان را برای خود خرید و از این خرید بسیار خوشحال شد؛ زیرا آپارتمان درست شبیه آپارتمان اشرف در نیویورک بود.!!! [منبع :کتاب دخترم فرح – خاطرات فریده دیبا صفحه ۱۷۷]

دربار به روایت دربار (۳) ثروت شاه

 

(به بهانه دهه مبارک فجر)

 

فریدون هویدا در خاطراتش درباره ی میزان ثروت شاه چنین نوشته است:

“رضاخان به کسب ثروت خیلی علاقه‌مند بود و در طول سلطنت خود املاک گسترده‌ای را از مردم گرفت و به مالکیت خویش درآورد. ولی درباره اینکه محمدرضا چقدر ثروت داشت باید بگویم که درباره ثروت او ارقام نجومی در مطبوعات انتشار یافته است.

به طور مثال، روزنامه نیویورک تایمز در شماره مورخ ۱۰ ژانویه ۱۹۷۹ خود با استناد به گفته منابع بانکی جهان ادعا کرد که فقط اوراق بهادار متعلق به شاه بیش از یک‌میلیارد دلار قیمت دارد و نیز مبلغی بین ۲ تا ۴میلیارد دلار تنها در طول این دو سال آخر از سوی خانواده سلطنتی ایران به آمریکا منتقل شده است” [کتاب سقوط شاه . فریدون هویدا. صفحه ۱۴۶]

از سوی دیگر اردشیر زاهدی درباره میزان ثروتی که شاه موفق به انتقال آن ها به خارج از کشور شد ، چنین می نویسد.

“دادستان تهران در زمان شریف امامی فهرست دقیقی از افرادی که پول هایی را به شکل ارز خارج بودند ، استخراج کرد. در میان این فهرست ، شخص اعلیحضرت به خروج ۳۱ میلیارد دلار ارز از کشور متهم شده بود.” [کتاب ۲۵ سال در کنار پادشاه صفحه ۳۱۳]

اگر بخواهیم متوجه شویم ۳۱٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰  دلار چقدر است به این جمله توجه کنیم که : مرکز پژوهش‌های مجلس پیش‌بینی کرده است؛ درآمد صادرات نفت خام ایران در سال جاری(۹۲)به ۳۳ میلیارد دلار برسد  [منبع]

یعنی ایرانی که اقتصادش برپایه ی نفت است، تمام درآمد نفتی اش ۳۳ میلیارد دلار است

دربار به روایت دربار (۲) خودشیفتگی شاه

(به بهانه دهه مبارک فجر)

 

شاه ، دارای روحیه ی خود شیفتگی و عقده خود بزرگ بینی داشت ، که این امر ناشی از  پایین بودن ضریب هوشی و فکری او بود که باعث تخیل افراطی و بلند پروازی در نحوه رفتار و مدیریت او شده بود .

 فریدون هویدا در کتاب “سقوط شاه” می نویسد :« توهمات عظمت گرایانه شاه به قدری او را از حقایق دور ساخته بود که حتی سازمان سیا ضمن گزارش محرمانه ای در سال ۱۳۵۵ ه ش شاه را به عنوان “مردی که خطرات ناشی از عقده خود بزرگ بینی او را تهدید می کند “،‌توصیف کرده بود.» [سقوط شاه ؛ خاطرات فریدون هویدا. برادر امیر عباس هویدا؛ صفحه ۱۵۶]

این خود بزرگ بینی در تمام خانواده پهلوی مشهود بود . منوچهر فرمانفرماییان در کتاب “خون و نفت” صفحه ۱۵۳، داستانی را بیان می کند که خلاصه آن چنین است:

شخصی را مدتی زندانی کردند و به او جرمش را نمی گفتند

روزی از سربازی که برایش آب و نان آورده بود، درخواست کرد تا جرمش را به او بگوید

سرباز آهسته گفت: ” شما جرم سنگینی مرتکب شده اید و مجازات خواهید شد. وسط روز اتومبیل شما از اتومبیل ولیعهد سبقت گرفته است.شماره ی اتومبیلتان را برداشته اند…”[برگرفته از کتاب “ما شما را آدم کردیم” صفحه ۱۶ ؛ به نقل از کتاب نفت و خون صفحه ۱۵۳]

این خودبرتر بینی ها باعث شده بود که او ، برای مردم ایران کوچکترین ارزشی قایل نباشد : فریده دیبا ، مادرِ فرح در خاطراتش می نویسد :

محمدرضا می گفت: مردم ایران جزو عقب افتاده ترین ملل جهان بودند که پدرش “رضاخان” آنها را از جهل و خرافات و فقر نجات داد!

محمدرضا می گفت: مردم ایران از معدود ملل عقب افتاده جهان بودند که حتی عادت به شستشوی دست و صورت خود نداشتند و این پدرش بود که مردم را به شستن دست و صورت و نظافت شخصی عادت داد.

محمدرضا می گفت: بیست سال حکومت رضا خان و سی و هفت سال حکومت او باعث تغییر و تحول اساسی در زندگی ایرانیان شده و یک ملت عقب مانده به درواز ه های تمدن بزرگ رسیده است. [دخترم فرح، خاطرات فریده دیبا، صفحه ۳۹۲]

دربار به روایت دربار (۱) حقارت شاه

 

(به بهانه دهه مبارک فجر)

 

مادرِ محمد رضا پهلوی در خاطرات خود می نویسد:

یک روز محمد رضا که خیلی ناراحت بود به من گفت : « مادر جان مرده شوره این سلطنت را ببرد که من ، شاه و فرمانده کل قوا هستم و بدون اطلاع من هواپیماهای ما را برده اند ویتنام »

آن موقع جنگ ویتنام بود و آمریکایی هاکه از قدیم در ایران نظامی داشتند هر وقت احتیاج پیدا میکردند از پایگاههای ایران و امکانت ایران با صلاحدید خود استفاده میکردند . حتی اگر احتیاج داشتند هواپیماها و یدکی های مارا برای  پشتیبانی از نیروهای خودشان در ویتنام بکار میبردند . حالا بماند که چقدر سوخت مجانی میزدند و اصلا  کل بنزین هواپیماها و سوخت کشتی هایشان را از ایران میبردند …

آقای ارتشبد نعمت الله نصیری می آمد خدمت محمدرضا ، گاهی من هم در این ملاقات ها بودم . میگفت آمریکایی ها فلان پرونده و فلان اطلاعات را خواسنه اند ! محمدرضا میگفت بدهید .[کتاب ملکه پهلوی صفحه ۳۷۸]

حال در مقابل آمریکایی ها جواب اینهمه خوش خدمتی شاه را اینگونه دادند :

سالیوان (سفیر آمریکا) به من گفت، “اعلیحضرت تصمیم گرفتند از کشور بروند بیرون.” من خیلی ناراحت شدم. من فورا به آن گارد و پیشخدمته گفتم من می‌خواهم بروم پهلوی شاه…

[رفتم پیش شاه]  گفتم که تکلیف کردند به شما بروید؟ برای چه تکلیف کردند؟ یعنی چه؟ همین شکلی با او حرف زدم. گفتم نمی‌توانند این‌ها تکلیف بکنند، نمی‌توانندگفتم اگر اعلیحضرت می‌خواهید بروید من باید با شما بیایم، من نمی‌مانم.

… اعلیحضرت گفت، “ببین، بمان این جا برای ما روشن کن، ما که به انگلیس و آمریکا بد نکرده بودیم چرا این‌ها این کار را با من کردند؟  [خاطرات ارتشبد حسن طوفانیان صفحه ۸۳]

این حقارت تا بدانجا ادامه داشت که حتی اجازه ورود شاه به آمریکا داده نشد .اردشیر زاهدی در خاطرات خود می نویسد:

آقای هنری کیسینجر وزیر امور خارجه سابق آمریکا از افراد وفاداری بود که تقریباً هر روز به شاه در دو نوبت تلفن می‌کرد.
یک روز که من در کنار اعلیحضرت بودم و کیسینجر تلفن کرد شاه به او گفت : اکنون متوجه شده‌ام که آمریکایی‌ها مردمی ناسپاس و نامرد هستند. من تمام عمرم را در خدمت به ایالات متحده آمریکا گذراندم و اکنون آمریکا حتی اجازه نمی‌دهد در یکی از بیمارستان‌های آن کشور بستری شوم…[۲۵ سال در کنار پادشاه ؛ خاطرات اردشیر زاهدی صفحه ۳۶۴]

 

راهپیمایی در قرآن

(به بهانه نزدیکی به روز قدس)

مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّدا … [فتح ۲۹]

محمّد فرستاده خداست و کسانى که با او هستند، در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند. پیوسته آنان را در حال رکوع و سجود مى‏بینى

نکته:

یاران پیامبر قبل از آنکه اهل نماز و رکوع و سجود باشند ، اهل برخورد با دشمن هستند

اگر ما خود را مطیع پیامبر می دانیم ، باید همراه با نماز ، اهل مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل باشیم

و درباره حرکت دسته جمعی بر ضد دشمن (راهپیمایی )  خدا وند می فرماید :

ولایَطؤون مَوطئاً یَغیظُ الکفّار … الّا کُتب لهم به عَملٌ صالح  [توبه، ۱۲۰]

هیچ حرکت دسته جمعى که کفّار را عصبانى کند، صورت نمى‏گیرد مگر این که براى آن، پاداش عمل صالح ثبت مى‏شود.

آرى، راهپیمایى ‏هایى که دشمنان اسلام و مسلمین را عصبانى کند، عمل صالح است

 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

.

آیت الله بهجت و فتنه ی ۸۸

 

(به بهانه ۲۷ اردیبهشت سالروز ارتحال آیت الله العظمی بهجت)

آیت الله ری شهری در کتاب زمزم عرفان؛ که مجموعه ای از خاطراتشان از حضرت آیت الله بهجت است؛ می آورند :

در دیداری که اواخر سال ۸۶ با آیت‌الله بهجت داشتم ایشان فرمودند:

آقای خمینی را در خواب دیدم که جلوی من نشسته، ولی ضعیف و رنجور. ناگهان سکته کرد و از دنیا رفت.

این بدان معنا است که نهضت ایشان … دچار مشکل می‌شود. برای پیشگیری از آسیب دیدن نهضت به آقای خامنه‌ای پیغام دادم که من برای پیشگیری از آسیب‌ها اقداماتی انجام داده ام؛ لیکن خود ایشان هم باید کارهایی را انجام دهد…

 بعد ایشان آقای حجازی را فرستاد و توضیح خواست. در ادامه آیت‌الله بهجت خطاب به آقای ری شهری می فرمایند: شما هم کاری بکنید.

آقای ری شهری می‌گوید: غیر از دعا و ذکر چه می‌توان کرد؟

که ایشان می‌فرمایند: قربانی و صدقه موثر است.

باری! گویا این ولی خدا ، حوادث تلخی که اندکی پس از وفات ایشان در ارتباط با انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری برای ملت ایران پیش آمد را ، با دیده ی بصیرت می دید و تلاش می کرد از طریق ارتباطات معنوی خود، از آنها پیشگیری کند و یا از شدت آنها بکاهد …

منبع:کتاب زمزم عرفان، صفحه۱۸۵

 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

آیت الله بهجت و انقلاب اسلامی

(به بهانه ۲۷ اردیبهشت سالروز ارتحال آیت الله العظمی بهجت)

آیت الله ری شهری در کتاب «زمزم عرفان»؛ که مجموعه ای از خاطراتشان از حضرت آیت الله بهجت است؛ می آورند:

در دیداری که اواخر سال ۸۶ با آیت‌الله بهجت داشتم ایشان فرمودند:

آقای خمینی را در خواب دیدم که جلوی من نشسته، ولی ضعیف و رنجور. ناگهان سکته کرد و از دنیا رفت.

این بدان معنا است که نهضت ایشان … دچار مشکل می‌شود. برای پیشگیری از آسیب دیدن نهضت به آقای خامنه‌ای پیغام دادم که من برای پیشگیری از آسیب‌ها اقداماتی انجام داده ام؛ لیکن خود ایشان هم باید کارهایی را انجام دهد…

بعد ایشان آقای حجازی را فرستاد و توضیح خواست. در ادامه آیت‌الله بهجت خطاب به آقای ری شهری می فرمایند: شما هم کاری بکنید.

آقای ری شهری می‌گوید: غیر از دعا و ذکر چه می‌توان کرد؟

که ایشان می‌فرمایند: قربانی و صدقه موثر است.

باری! گویا این ولی خدا، حوادث تلخی که اندکی پس از وفات ایشان در ارتباط با انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری برای ملت ایران پیش آمد را، با دیده‌ی بصیرت می دید و تلاش می کرد از طریق ارتباطات معنوی خود، از آنها پیشگیری کند و یا از شدت آنها بکاهد …

منبع: کتاب زمزم عرفان، صفحه ۱۸۵

نظر برخی از بزرگان پیرامون رهبری

(به بهانه حماسه ۹ دی روز تجدید بیعتِ امت با امامت )

 

نظر آیت الله بهلول پیرامون رهبری

من در طول مدت عمرم ، امرا و صاحب  منصبان  زیادی را  دیده ام .

اما کسی را به لحاظ  بی رغبتی  به  مقام و منصب  دنیایی همپای(آقا ، امام خامنه ای)  ندیده ام .

انسان  وقتی  زندگی  روزمره ی  او  را  می بیند ،

حس می کند  که ذره ای میل  به  دنیا  طلبی در او وجود  ندارد .

 

نظر حاج آقای دولابی (عارف واصل )پیرامون رهبری

امام خمینی مظهر مهابت بود و رهبری(آیت الله خامنه ای) مظهر محبت.” خداوند متعال به امام نعمت ها را یکجا داد و امام هم این نعمت ها را برای استقرار نظام جمهوری اسلامی مصرف کردند. ولی نعمت ها به حضرت آقا را خدا تدریجی به ایشان می دهد و در هر مرحله ای متناسب با شرایط، خدا نعمت هایی را به ایشان می دهد یعنی شرایط آن نعمت ها را خود آقا فراهم می کنند.

 

نظر آیت الله علامه حسن زاده آملی، پیرامون رهبری

گوش‌تان به دهان رهبر باشد. چون ایشان گوششان به دهان حجت‌بن‌الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

این جملات وقتی بیشتر معنا پیدا می‌کند که بدانیم صاحب تفسیر المیزان، علامه طباطبایی درباره علامه حسن‌زاده فرموده‌اند: حسن‌زاده را کسی نشناخت جز امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف).راهی که حسن زاده در پیش دارد ، توتیای چشم طباطبایی.

علامه حسن زاده آملی جلوی حضرت آقا دو زانو نشسته و ایشان را مولا خطاب می‌کنند. حضرت آقا ناراحت شده و می‌فرمایند: این کار را نکنید.

 علامه حسن‌زاده می‌فرمایند: اگر یک مکروه از شما سراغ داشتم این کار را نمی کردم.

نظر سید شهیدان اهل قلم ، شهید آوینی؛ پیرامون رهبری

شهید سید مرتضی آوینی در سال ۱۳۷۱ نامه ای را خطاب به مقام معظم رهبری نامه ای را نوشته و ارسال نمودند که حاوی مطالب مهمی پیرامون برخی مشکلات فرهنگی کشور بود. متن کامل این نامه تا امروز منتشر نشده است اما آن چه خواهید خواند مقدمه نامه مذکور است:

خدمات رهبر معظم انقلاب اسلامی، نائب امام عصر (ع) حضرت آیت الله خامنه ای ایدکم الله تعالی بتاییداته الخاصه.

سلام علیکم و رحمه الله و برکاته. امتثال امر فرصتی برای عرض ارادت در این مرقومه باقی نمی گذارد لذا حقیر مستقیما با استمداد از فضل بی منتهای رب العالمین وارد در اصل مطلب می شوم بعد از عرض این مختصر که:

ما با حضرتعالی به عنوان وصی امام امت (ره) و نایب امام زمان (عج) تجدید بیعت کرده ایم و تا بذل جان در راه اجرای فرامین شما ایستاده ایم، همانگونه که پیش از این درباره امام امت (ره) بوده ایم و بسیارند هنوز جوانانی که عشق به اسلام و شور رضوان حق آنان را در میدان انقلاب نگاه داشته باشد، با همان شوری که پیش از این داشته اند. خدا شاهد است که این سخن از سر کمال صدق و از عمق قلوب همان جوانانی سرچشمه گرفته است که در تمام این هشت سال بار جنگ بر شانه های ستبر خویش کشیدند. ما به جهاد فی سبیل الله عشق می ورزیم. و این امری است فراتر از یک انجام وظیفه خشک و بی روح. این سخن یک فرد نیست، دست جماعتی عظیم است که به سوی حضرت شما دراز شده تا عاشقانه بیعت کند، بسیارند کسانی که می دانند شمشیر زدن در رکاب شما برای پیروزی حق از همان ارجی در پیشگاه خدا برخوردار است که شمشیر زدن در رکاب حضرت حجت (س) و نه تنها آماده که مشتاق بذل جان هستند. سر ما و فرمان شما.

کمترین مطیع شما سید مرتضی آوینی

 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

شمر امروز

(به بهانه آغاز محرم و حمله اسرائیل به غزه )

شهید مطهری می فرماید :

واللهِ و باللهِ ما در برابر این قضیه [قضیه فلسطین] مسؤولیم. به خدا قسم مسؤولیت داریم. به خدا قسم ما غافل هستیم.

واللَّهِ قضیه‏اى که دل پیغمبر اکرم را امروز خون کرده است، این قضیه است. داستانى که دل حسین بن على را خون کرده، این قضیه است. اگر مى‏خواهیم به خودمان ارزش بدهیم، اگر مى‏خواهیم به عزادارى حسین بن على ارزش‏ بدهیم، باید فکر کنیم که اگر حسین بن على امروز بود و خودش مى‏گفت براى من عزادارى کنید، مى‏گفت چه شعارى بدهید؟

… اگر حسین بن على بود مى‏گفت: اگر مى‏خواهى براى من عزادارى کنى، براى من سینه و زنجیر بزنى، شعار امروز  تو باید فلسطین باشد. شمرِ امروز موشه دایان [نخست وزیر وقت اسرائیل] است.

شمرِ هزار و سیصد سال پیش مُرد، شمرِ امروز را بشناس.

امروز باید در و دیوار این شهر با شعار فلسطین تکان مى‏خورد. مرتّب دروغ در مغز ما کردند که این یک مسأله داخلى است، مربوط به عرب و اسرائیل است. باز به قول عبدالرحمن فرامرزى اگر مربوط به اینهاست و مذهبى نیست، چرا یهودیان دیگر دنیا مرتب براى اینها پول مى‏فرستند؟.

ما چه جوابى در مقابل اسلام و پیغمبر خدا داریم؟

منبع :

مجموعه‏ آثار استاد شهید مطهرى، جلد ‏۱۷،(حماسه حسینی)ّ، صفحه : ۲۹۱

 

برای مجلس ؛ آدم انتخاب کنید

 

(به بهانه دور دوم انتخابات مجلس شورای اسلامی)

برخی از عزیزان دلیل عدم شرکت در انتخابات و رای دادن را مشکلات جامعه می دانند و به عنوان مثال می گویند چه فایده رای دهیم اینها که برای ما کار نمی کنند

یک روز وقتی که شهید مدرّس از مجلس به خانه بازگشت، عدّه‌ای از مردم به منزل مدرّس ریخته با سر و صدای زیاد گفتند: آقا! این چه لایحه‌ای بود که امروز تصویب شد؟ خلاف مصلحت است.

مدرّس پاسخ داد: اگر بیست رأس اسب و الاغ و یک آدم را در مجلسی جمع کنند و از آن‌ها بپرسند که ناهار چه می‌خورید، جواب چه می‌دهند؟

همه گفتند: جو.

مدرّس گفت: آن یک نفر هم ناچار است سکوت کند. این وکلایی که شما انتخاب کرده‌اید، شعورشان همین است. بروید آدم انتخاب کنید.

 

البته خدای نکرده ما چنین جسارتی به نمایندگان نمی کنیم ؛ منظورمان این است که خود ما، آنان را انتخاب کرده ایم

 

جهت نیاز به مطالعه ۲۰ داستان از شهید مدرس اینجا را کلیک فرمایید.

داستانی از شهید مدرس / حاضر جوابی های شهید مدرس

 به بهانه ۱۰ آذر سالروز شهادت شهید مدرس )

 

 رضا شاه دو رو

رضا در اوّل خیابان سپه محوطه‌ی بزرگی را که به نام باغ ملّی بود تعمیر و بازسازی نموده، مراسم نظامی را در آن برگزار می‌کرد. در بالای سر در بزرگ آن، مجسّمه‌ی نیم تنه‌ای از خود نصب نمود که مانند دو مجسّمه از پشت به هم چسبیده بود که هم از بیرون، تمام صورت پیدا بود و هم از درون.

روزی برای مراسمی، مدرّس را دعوت کردند. هنگامی که مدرّس به باغ ملّی رسید، رضاخان و عدّه‌ای دیگر از وی استقبال کردند و رضاخان به شرح و توصیف پرداخت. سپس در چادری نشستند.

رضاخان از مدرّس پرسید: حضرت آقا! در ورودی را ملاحظه فرمودید؟ مدرّس جواب داد: بله، مجسّمه‌ی شما را دیدم. درست مثل صاحبش دو رو دارد.

رضا شاه از شرم و ناراحتی به خود می‌پیچید و تا پایان مجلس، دیگر سخنی نگفت.

  

 جیب رضاشاه ته ندارد

یک روز رضاشاه از روی مزاح و شوخی در مجلس، دست روی جیب مدرّس گذاشت و گفت: آقا! جیب شما خیلی بزرگ است.

مدرّس جواب داد: بزرگ است ولی ته دارد، جیب شماست که ته ندارد.

 برگرفته از کتاب حاضر جوابیهای شهید مدرس

**منبرک**