خانه / مناسبتی (صفحه 12)

مناسبتی

در این بخش منبرک هایی را که در رابطه با مناسبت های سال می باشد، می توانید ببینید.

تاثیر انقلاب بر دین داری مردم جهان-۱

(به بهانه دهه مبارک فجر)

دین دار شدن مردم

یکی از مباحثی که در مورد انقلاب اسلامی مظلوم واقع شده تاثیر انقلاب اسلامی و نقش امام در دین دار شدن مردم جهان است. 

کتابی به نام «عصر امام خمینی» در این زمینه هست که نظرات اندیشمندان بزرگ غربی درباره نقش حضرت امام (ره) و انقلاب اسلامی در دین دار شدن مردم را جمع آوری کرده است.

در این کتاب آمده است:

پروفسور عبدالعزیز ساشاد نیا –مشاور وزارت دفاع آمریکا در امور خاورمیانه- که استاد دانشگاه ویرجینیای آمریکا است این جمله را بیان می کند: «تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) هیچ کس در آمریکا توجهی به دین نداشت اما بعد از آن یکباره رهبران دینی، حتی رهبران مسیحی و یهودی قوت گرفتند و از نیروی دین باخبر شدند. امروز ۹۰% آمریکایی ها معتقد به وجود خدا هستند و معتقدند که دین نقش بزرگی در زندگی بشر ایفا می کند.

در حال حاضر در آمریکا کلاس های ادیان شناسی شلوغ ترین کلاس هاست و تنها در دانشگاه ویرجینیا که من به تدریس دین شناسی مشغول هستم ۱۲۸ نفر به تدریس دین شناسی مشغول هستند.

با وجود اینکه دانشگاه ویرجینیا دولتی است و بر اساس قوانین آمریکا در مراکز دولتی باید سیاست و دیانت از هم جدا باشند، دانشجویان استقبال زیادی از کلاس های دینی به عمل می آورند که نشان دهنده ی تلاش جوانان جامعه‌ی آمریکا برای گرایش به دین است».

منبع: عصر امام خمینی، نوشته میراحمد رضا حاجتی، صفحه ۷۳

آیت الله خسروشاهی

(به مناسبت درگذشت آیت الله خسروشاهی)

خسرو شاهی

آیت الله خسروشاهی یکی از علمای بسیار بزرگ و از شاگردان حضرت امام (ره) و علامه طباطبایی بودند.

ایشان درباره نظر آیت‌الله خویی درباره انقلاب اسلامی و قیام امام خمینی (ره) می‌گوید:

«در ابتدای انقلاب به نجف اشرف مشرف شدیم. به خاطر اینکه مرحوم حجت‌الاسلام وثوق تهرانی (باجناق حقیر) شاگرد مرحوم آیت‌الله العظمی خوئی بود به صرف ناهار خدمت ایشان دعوت شدیم. بنده خواستم از برکات انقلاب اسلامی و پلیدی‌های رژیم پهلوی آنچه می دانم معروض دارم». ایشان فرمودند: «در بعضی از اخبار آمده است که شخصی قبل از قیام حضرت مهدی عجل‌الله تعالی فرجه قیام کرده و راه را برای ظهور آن حضرت آماده می‌سازد و من فکر می‌کنم آن شخص همین آقای خمینی باشد.»

[منبع: سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی، کد مطلب: ۶۴۳۷۳]

فدایی اسلام

(به بهانه ی ۲۷ دی سالروز شهادت حجه الاسلام سید مجتبی نواب صفوی)

نواب 

داستانک:

شهید نواب روزی به دیدار علامه امینی رفتند. علامه امینی به ایشان گفتند: «من حیفم می‌آید از شما، ایران نمانید، شما را می‌کشند. بیایید برویم نجف درس بخوانید. با استعدادی که دارید پیشرفت می‌کنید، مرجع می‌شوید، آن وقت اقدام کنید. هزینه رفتن شما به نجف با من».

 

نواب‌صفوی نگاهی به علامه‌امینی انداخت و مکث کرد و بعد گفت: «اسلام سرباز و درسخوان دارد، سگ [نگهبان] ندارد…  من و برادرانم می‌خواهیم سگ اسلام باشیم …» علامه امینی چشم‌هایش پر از اشک شد، سرش را انداخت پایین و از اتاق بیرون رفت.

نواب صفوی شخصیت مبارزی بود که با اقتدار در برابر ظالمان ایستاد.

آیا واقعا مختار خوب بود؟

(به بهانه ۱۴ ربیع الثانی، سالروز قیام جناب مختار)

عبدالله بن شریک می گوید:

 روز عید قربان نزد امام محمدباقر(علیه السلام) رفتم و در مجلس ایشان نشسته بودم که مردی از اهل کوفه وارد شد.

مرد کوفی اصرار داشت بر دست امام(علیه السلام) بوسه زند و ابراز ارادت بسیار کرد. حضرت از او پرسیدند؛ تو کیستی؟

مرد کوفی عرض کرد؛ من «ابومحمد، حکم بن مختار» هستم.

 امام (علیه السلام) او را در کنار خود نشانید و تکریم کرد.

فرزند مختار گفت؛ ای پسر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلام) مردم درباره پدرم سخن ها گفته اند ولی به خدا سوگند آنچه شما در حق پدرم بفرمایید را حق می دانم.

 حضرت پرسیدند: مگر درباره پدرت چه گفته اند؟

حکم بن مختار در پاسخ گفت؛ می گویند پدرم کذاب بوده است!

امام محمدباقر فرمودند:

سبحان الله ! پدرم به من خبر داد که مهریه مادرم از آنچه مختار فرستاده بود تامین شد . سپس دو مرتبه فرمود رحم الله ابوک رحم الله ابوک. مختار هیچ حقی از ما را نگرفته نگذاشت. قاتلان ما را کشت و به خونخواهی ما برخواست

منبع:بحارالانوار، جلد  ۴۵  صفحه  ۳۵۱

 PDF

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

شهید مصطفی احمدی روشن

(به مناسبت سالگرد شهادت شهید مصطفی احمدی روشن)

شهید احمدی روشن

داستانک:

۱- سر قبر نشسته بودم …

باران می آمد. روی سنگ قبر نوشته بود: شهید مصطفی احمدی روشن ….

از خواب پریدم.

مصطفی ازم خواستگاری کرده بود، ولی هنوز عقد نکرده بودیم.

***

بعد از ازدواج خوابم را برایش تعریف کردم.

زد به خنده و شوخی گفت : بادمجون بم آفت نداره…

ولی یه بار خیلی جدی ازش پرسیدم که :کی شهید می شی مصطفی؟ مکث نکرد، گفت : سی سالگی …

 کمی از سی سالگی اش گذشته بود

باران می بارید شبی که خاکش می کردیم…

۲- شهید احمدی روشن یک بار پیش آیت‌الله خوشوقت رفته بودند و از آیت‌الله خوشوقت پرسیده بودند که “ظهور چقدر نزدیک است؟” آقای خوشوقت فرموده بودند: «این بستگی به این دارد که شما در نطنز چه کار می‌کنید».

وفات حضرت معصومه (علیها السلام)

(به مناسبت وفات حضرت معصومه علیها السلام)

%d8%ad%d8%b6%d8%b1%d8%aa-%d9%85%d8%b9%d8%b5%d9%88%d9%85%d9%87-%d8%b9

داستانک:

آیت‌الله سیدشهاب الدین مرعشی نجفی نقل می کند: «پدرم، سید محمود مرعشی نجفی (که از زهاد و عباد معروف بود) ریاضت های زیاد و چله های زیادی گذراند تا از محل فبر پنهان خضرت فاطمه (علیها السلام) مطلع شود. شبی در عالم خواب، امام صادق (علیه السلام) را دیده بود که به ایشان می فرماید: سید محمود چه می خواهی؟

عرض می کند: می خواهم بدانم قبر فاطمه زهراء (علیها السلام) کجاست؟ تا آن را زیارت کنم.

حضرت فرموده بود: «من که نمی توانم برخلاف وصیت آن حضرت قبر او را آشکار کنم. عرض کرد: پس من هنگام زیارت چه کنم؟ حضرت فرمود: خدا جلال و جبروت حضرت فاطمه (علیها السلام) را به فاطمه معصومه (علیها السلام) عنایت فرموده است، هر کس بخواهد ثواب زیارت حضرت زهرا (علیها السلام) را درک کند به زیارت فاطمه معصومه (علیها السلام) برود».

ایشان در ادامه می فرماید: بعد از این خواب، به قم آمدیم و در قم ساکن شدیم.

خشم و غضب

(به بهانه ولادت امام حسن عسکری علیه السلام)

%d8%ae%d8%b4%d9%85

وَ قَالَ أبی محمد العسکری علیهماالسلام : «الْغَضَبُ مِفْتَاحُ کُلِّ شَر».

امام حسن عسکری (علیه السلام) می فرمایند:

خشم کلید تمام بدیهاست.

منبع: بحار الأنوار –جلد ‏۷۵  – صفحه  ۳۷۳  – باب ۲۹ – مواعظ أبی محمد العسکری…

داستانک:

خانواده مستضعفی به تازگی میزی خریده بودند. بچه خانواده از خوشحالی روی میز بالا می پرد و پایه میز می شکند. پدر عصبانی می شود و سیلی ای به بچه می زند که منجر به کر شدن گوش بچه می شود. در بیمارستان بچه به پدرش می گوید: بابا اگر من بزرگ شدم و یک میز برای شما خریدم، گوش من خوب می شود؟ می گویند پدرش خودش را از طبقه چهارم بیمارستان به پایین پرت کرد.

جشنواره مردمی فیلم عمار

(به مناسبت جشنواره مردمی فیلم عمار)

%d8%b9%d9%85%d8%a7%d8%b1

مردم که دیدند از تنور سینما چیزی برای اسلام و انقلاب خارج نمی شود، خودشان جشنواره ای به نام «جشنواره مردمی عمار» زدند که بخشی از آبروی از دست رفته سینما و تلویزیون را برگردانند.

در فیلم های سینمایی چند فیلم مانند یتیم خانه ایران پیدا می کنید که در مسیر جهاد کبیر و مبارزه با دشمن باشد؟ این فیلم، فیلم فوق العاده ای است که حتما آنرا دیده اید، اگر ندیده اید حتما بروید ببینید.

جشنواره عمار هر سال پس از نه دی در مساجد و سینماها اکران می شود. این جشنواره شامل مستنداتی است که بچه های حزب اللهی و انقلابی مسلمان آنها  را ساخته اند.

آمرلی

یکی از فیلم های امسال جشنواره عمار -که امروز قرار است در مسجد پخش شود- فیلم «آمرلی» است. آمرلی روستایی در عراق و نزدیک شهر بصره است که تقریبا حدود ۲۷۰۰۰ نفر جمعیت دارد. وقتی داعش داشت تمام عراق را می گرفت همین یک روستا به حکم حکومتی آیت الله سیستانی در مقابل داعش ایستاد. آنها می گفتند چون رهبر ایران و آیت الله سیستانی گفته اند مقاومت کنید در برابر داعش ایستادند. ۸۰ روز این روستا در محاصره بود، آبشان را مسموم کردند، بدون برق و گاز ماه رمضان را گذراندند و ۸۰ روز مبارزه کردند تا اینکه داعش را کلا بیرون کردند. آمرلی یعنی امیر من علی.

بصیرت سیاسی

(به مناسبت حماسه ۹ دی)

%d8%b3%db%8c%d8%a7%d8%b3%db%8c

یکی دیگر از انواع بصیرت، بصیرت سیاسی است. مصداق مهمش شما مردم هستید که در سال ۸۸ نگذاشتید ایران مانند سوریه شود. در کشور ما هم داعش بود منتهی به رنگ سبز بود، سیاه نبود.

مگر فتنه گرها، شهید صدرزاده را که در راه دفاع از حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) به شهادت رسید، با قمه نزدند؟

مگر شهید ذوالفقاری، از شهدای مدافع حرم را -که کتاب پسرک فلافل فروش در مورد ایشان به چاپ رسیده است- با آجر به صورتش نزدند؟

مگر شهید ستاری را جلوی دوربین آتش نزدند؟

مگر در روز عاشورا یک خانم چادری را به جرم چادری بودن عریان نکردند؟

مگر یکی از مسئولین نیروی انتظامی را عریان نکردند؟

خیلی از اینها را تلویزیون نشان نداد. شما در اینترنت جستجو کنید: لحظه آتش زدن شهید ستاری در سال ۸۸٫ ببینید چطور جلو زن و فرزندش ایشان را آتش می زنند؟

مگر عکس امام (ره) و آقا را آتش نزدند؟

مگر به مسجد حمله نکردند و آن را آتش نزدند؟

مگر به پایگاه های بسیج حمله نکردند؟

اینها داعش بودند، مگر داعش شاخ و دم دارد؟

اما مردم در مثل امروز آمدند و چه حماسه ای درست کردند.

داستانک

شخصی به شهید بهشتی گفت: آقا مگر نمی دانید بنی صدر خائن است؟ پس چرا به امام نمی گویید تا او را عزل کنند. شهید بهشتی گفتند: من خودم سال ۴۳ بنی صدر را به امام معرفی کردم و گفتم ایشان دانشجوی فعالی است. اما امام فرمودند من یکی دو مورد از مقالات ایشان را خوانده ام و به ایشان مشکوکم. بار دیگر در سال ۵۷ که این جریان را فراموش کرده بودم،  بنی صدر از من خواست که برایش از امام تأییدی بگیرم. ایشان دوباره به من گفتند که من به ایشان مشکوکم! حالا شما می خواهید که من امام را از مسائل کشور مطلع کنم!؟

این بصیرت می شود، که انسان ۱۰ سال قبل، ۲۰ سال بعد را تشخیص دهد.

مردم ما هم با بصیرت بودند، قبل انتخابات تشخیص دادند که بهانه سر رئیس جمهور نیست، بهانه برای جمهوری اسلامی و اصل اسلام است.

 

بصیرت اجتماعی

%d8%a8%d8%b5%db%8c%d8%b1%d8%aa-%d8%a7%d8%ac%d8%aa%d9%85%d8%a7%d8%b9%db%8c

عثمان ابن مظعون از یاران برجسته پیامبر(صلی‌الله علیه و آله و سلم) بود که بعد از فوت سه فرزند پیامبر(صلی‌الله علیه و آله و سلم) و دفن آنها کنار ایشان، پیامبر فرمودند امید دارم به خاطر عثمان ابن مظعون فرزندان من هم مورد مغفرت قرار گیرند و حضرت امیر(علیه‌السلام) نیز به عشق او، اسم فرزندشان را عثمان گذاشتند.

عثمان ابن مظعون به دلیل بی بصیرتی مدتی در بیابان عبادت می کرد و گوشه گیر شده بود که پیامبر(صلی‌الله علیه و آله و سلم) او را توبیخ کرد و به او پیام فرستاد که من که پیامبر هستم همسر و فرزند دارم، گوشت می خورم.

شخصیتی با چنین جایگاهی در جایی بی بصیرتی می کند.

انسان اگر بصیرت اجتماعی داشته باشد این کار را نمی کند. امروز بصیرت اجتماعی همین است. بعضی از افراد فکر کردند اگر به سیاست کار نداشته باشند و حرف های ضد انقلابی بزنند محبوب ترند. البته درست فرض کرده اند امروزه محبوب ترین افراد ضد انقلاب ها هستند. یا آخوندهایی که می گویند چکار داریم در سیاست دخالت کنیم، اینها بصیرت اجتماعی ندارند.

وسط فتنه ۸۸ یکی از همین آخوندهای معروف که به سیاست کاری ندارد به خودم گفت: شما که اینقدر در مناظرات شرکت می کنید و دم از انقلاب می زنید، کار این انقلاب تمام شده است. چند روز دیگر راس جامعه را بر می دارند و شما را هم اعدام می کنند.

بصیرت اجتماعی این است که ببینیم امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) الان چه می گویند؟ همان را انجام دهیم. گاهی وقت ها لازم است سری روی نی برود، گاهی لازم است در محراب فرقی شکافته شود… انسان باید به وظیفه اش عمل کند.

بهار مومن چه فصلی است؟

(به بهانه آغاز فصل زمستان)

زمستان بهار مومنامام صادق علیه السلام  فرمودند:      

الشِّتَاءُ رَبِیعُ الْمُؤْمِنِ یَطُولُ فِیهِ لَیْلُهُ فَیَسْتَعِینُ بِهِ عَلَى قِیَامِهِ وَ یَقْصُرُ فِیهِ نَهَارُهُ فَیَسْتَعِینُ بِهِ عَلَى صِیَامِهِ

زمستان ، بهار مومن است ؛ از شبهای طولانی اش برای شب زنده داری ، و از روزهای کوتاهش برای روزه داری بهره می گیرد [وسائل الشیعه، ج‏۱۰، ص: ۴۱۴]

زمستان شبهای بسیار بلند و طولانیی دارد . اشخاصی که دغدغه خودسازی و نماز شب دارند بهترین فرصت است که از این فصل سال شروع کنند

شب های بلند بی عبادت چه کنم؟؟؟…

طبعم به گناه کرده عادت چه کنم؟؟؟…

گویند کریم است و گنه میبخشد…

گیریم که ببخشد! ز خجالت چه کنم؟؟؟…

داستانک:

پس از آنکه حضرت مریم علیها السّلام از دنیا رفت، حضرت عیسی علیه السّلام جنازه ی او را پس از تجهیز به خاک سپرد، سپس روح مادرش را دید و گفت: «مادر! آیا هیچ آرزویی داری؟»

مریم علیها السّلام پاسخ داد: «آری، آرزویم این است که در دنیا بودم و شب های سرد زمستانی را با مناجات و عبادت در درگاه خدا به بامداد می رساندم و روزهای گرم تابستان را روزه می گرفتم»[داستان هایی از یاد خدا، صفحه ۲۸]

درخواست از مردم

(به بهانه میلاد امام صادق علیه‌السلام)

%d8%a7%d9%85%d8%a7%d9%85-%d8%b5%d8%a7%d8%af%d9%82-%d8%b9

مفضل مى گوید: محضر امام صادق (علیه السلام) رسیدم و از مشکلات زندگى شکایت کردم.

امام (علیه السلام) به کنیز دستور داد کیسه اى که چهارصد درهم در آن بود، به من داد و فرمود: «با این پول زندگیت را سامان بده».

عرض کردم: فدایت شوم! منظورم از شرح حال این بود که در حق من دعا کنى!

امام صادق (علیه السلام) فرمود: بسیار خوب دعا هم مى کنم.

و در آخر فرمود: «مفضل! از بازگو کردن شرح حال خود براى مردم پرهیز کن! اگر چنین نکنى نزد مردم ذلیل و خوار مى شوى. بنابراین براى دورى از ذلت، درد دلت را هرگز به کسى نگو».

(منبع: بحارالانوار، جلد ۴۷، صفحه ۳۴)

مادر های چهار گانه

 )به بهانه میلاد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم)

payambar

و قال النبیّ صلّى اللّه علیه و آله: إنّ الامّهات أربعه: امّ الأدویه و امّ الآداب، و امّ العبادات، و امّ الأمانیّ؛ أمّا امّ جمیع الأدویه قلّه الأکل، و أمّا امّ جمیع الآداب قلّه الکلام، و أمّا امّ جمیع العبادات قلّه الذنوب، و أمّا امّ جمیع الأمانیّ الصبر

مادر چهار قسم است:

مادر داروها، مادر ادبها، مادر عبادات، و مادر آرزوها؛

مادر داروها؛ کم خورى است،

                                 مادر آداب؛ کمگویى،

                                                      مادر عبادات؛ کم گناهى،

                                                                                               و مادر آرزوها؛ صبر

منبع :مواعظ العددیه – صفحه۳۳۵

PDF2

چگونگی مرگ یزید

%d9%85%d8%b1%da%af-%db%8c%d8%b2%db%8c%d8%af

در بعضی از نقل ها روز ۱۴ ربیع روز به درک واصل شدن آن فاسق و جانی بزرگ، یزید بن معاویه است. این روز را که با فرار داعشی های ملعون از حلب – که فرزندان همین یزید هستند – مصادف شده است، تبریک عرض می کنم.

نحوه به درک واصل شدن یزید

نحوه به درک واصل شدن یزید نقل های مختلفی دارد. در اینجا نقلی از کتاب «لهوف» را عرض می کنم:

یزید روزی با اصحابش به قصد شکار به صحرا رفت. به اندازه دو یا سه روز از شهر شام دور شد، ناگاه آهویی ظاهر شد یزید به اصحابش گفت: خودم به تنهایی در صید این آهو اقدام می‌کنم کسی با من نیاید. آهو او را از این وادی به وادی دیگر می‌برد. نوکرانش هر چه در پی او گشتند اثری نیافتند.

یزید در صحرا به صحرانشینی برخورد کرد که از چاه آب می‌کشید. مقداری آب به یزید داد ولی بر او تعظیم و سلامی نکرد.

یزید گفت: اگر بدانی که من کیستم بیشتر مرا احترام می‌کنی! آن اعرابی گفت: ای برادر تو کیستی؟ گفت: من امیرالمومنین یزید پسر معاویه هستم. اعرابی گفت: سوگند به خدا، تو قاتل حسین بن علی(علیه‌السلام) هستی ای دشمن خدا و رسول خدا.

اعرابی خشمگین شد و شمشیر یزید را گرفت تا بر سر یزید بزند، اما شمشیر به سر اسب خورد، اسب در اثر شدت ضربه فرار کرد و یزید از پشت اسب آویزان شد. اسب سرعت می‌گرفت و یزید را بر زمین می‌کشید، آنقدر او را بر زمین کشید که او قطعه قطعه شد. اصحاب یزید در پی او آمدند، اثری از او نیافتند، تا این که به اسب او رسیدند فقط ساق پای یزید روی رکاب آویزان بود.

این بخشی از عذاب دنیای او است. در روایت هست که در آخرت، جایگاه یزید در تابوتی از آتش است. یعنی جایی که عذاب تمام جهنمیان از آنجاست.

PDF

احترام به مقدسات

%d8%a7%d8%ad%d8%aa%d8%b1%d8%a7%d9%85-%d8%a8%d9%87-%d9%85%d9%82%d8%af%d8%b3%d8%a7%d8%aa

در طول تاریخ افراد خوبی بودند، که خوب نماندند و بسیاری از افراد انسان های خوب نبودند، اما خوب شدند. دلایل بسیار زیادی دارد که انسان عاقبت به خیر یا شر بشود، اما یک مورد در تمام زندگی این افراد مشخص بود:

احترام به مقدسات و بی احترامی به مقدسات.

تمام کسانی که عاقبت به خیر شدند این وجه مشترک را داشتند که احترام به مقدسات می گذاشتند.

اگر جناب حر توانست توبه کند به خاطر این بود که به امام حسین (علیه‌السلام) و حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) احترام می گذاشت.

اگر طیب حاج رضایی توفیق توبه پیدا کرد به دلیل این بود که به امام (ره) احترام می گذاشت.

داستانک

یکی از آن افراد شاهرخ ضرغام بود. شاهرخ مثل بسیاری از جوان های قبل از انقلاب، چون بستر فساد برایشان فراهم بود، فاسد شده بود. اهل شراب و فساد بود. در کاباره کار می کرد. تمام بدنش پر خالکوبی بود.

اما به مقدسات احترام می گذاشت. در ماه محرم و صفر و ماه رمضان لب به شراب نمی زد. عاشق امام حسین (علیه‌السلام) و مراجع تقلید و سادات بود. همین مسائل باعث شد که بعد از انقلاب عوض شود.

به جبهه رفت. چون بدنش پر از خالکوبی بود گفت: «خدایا اول پاکش کن بعد خاکش کن».

همین طور هم شد. مثل امروز ۱۷ آذرماه بدنش پودر شد و هیچ اثری از او باقی نماند.

خاطرات شاهرخ ضرغام در کتاب «شاهرخ، حر انقلاب» موجود است.

احترام به مقدسات کار را درست می کند. مثلا:

کسی می بیند تکه نانی در خیابان افتاده است، خم می شود و آن را کناری می گذارد.

کسی روزنامه ای که کف مغازه پهن است را بر می دارد، که اسماء مقدسش درونش نباشد.

کسی که به رهبری احترام می گذارد. کسی که به مراجع و سادات احترام می گذارد.

**منبرک**