خانه / مناسبتی / مناسبت های شمسی (صفحه 4)

مناسبت های شمسی

در این بخش منبرک هایی را که در رابطه با مناسبت های شمسی می باشد، می توانید ببینید.

شهید ایراهیم هادی را با کتاب سلام بر ابراهیم بهتر بشناسیم

(با یاد ۲۲ بهمن، سالروز شهادت شهید ابراهیم هادی) شهید ابراهیم هادی که قهرمان فوتبال، والیبال و کشتی است و با دو دستش پینگ پنگ بازی می کرد. یک روز به ایشان گفتند بخاطر بدن ورزیده و لباس های ورزشی و ساک ورزشی ات مشخص است که ورزشکار هستی و به همین خاطر دخترها زیاد نگاهت می کردند. ایشان از فردای آن روز، با لباس گشاد و موی تراشیده می آمد و لباس هایش را داخل پلاستیک با خود حمل می کرد.   – مقام معظم رهبری فرمودند اخیرا کتابی در رابطه با شهید ابراهیم هادی خوانده ام و آن را تمام کرده ام اما کنار نگذاشته ام. – حجت الاسلام پناهیان در رابطه با کتاب خاطرات این شهید گفته اند کتاب شهید ابراهیم هادی را بخوانید و بعد از آن زندگیتان را به دو بخش تقسیم کنید، یک بخش قبل از خواندن این کتاب و دیگری بعد از خواندن این کتاب و قسمت اول را دور بیندازید.   در مسابقه فینال کشتی، حریف به او می گوید «می دانم تو من را شکست می دهی، لطفا طوری من را شکست بده که آبرویم نرود. زیرا مادرم دارد نگاه می کند».شهید هم در جواب حرف او را تأیید می کند. و سپس کاری می کند که خودش در مسابقه شکست بخورد! سال بعد هم در فینال به خاطر اینکه رقیبش به پول قهرمانی نیاز داشته شکست می خورد. بخاطر نماز اول وقت، مسابقات را ترک می کند. در جنگ، وسط عملیات می ایستد و اذان می گوید که به واسطه اذان او ۱۷ نفر عراقی تسلیم می شوند. ایشان تلاش بسیاری برای برگرداندن بدن گمنام دوست شهیدش کرد. بعد از برگرداندن ایشان، پدر آن شهید به ایشان گفت: «پسرم در خواب از شما گله کرد. گفت شهدای گمنام مهمان حضرت زهرا(س) هستند و از وقتی من را پیدا کردی دیگر حضرت زهرا(س) به دیدار من نیامده اند». شهید ابراهیم هادی هم آرزوی شهادت همراه با گمنامی می کنند. که تا به امروز بدن نازنین شهید ابراهیم هادی هنوز از کانال کمیل برنگشته است. خواهر شهید ابراهیم هادی نقل می کنند که وقتی پسر عموی مادرم شهید شد، ابراهیم نیز در تشییع جنازه شرکت کرد. بعد از تشییع ابراهیم گفت: «خوش به حالت، چه جای خوبی نصیبت شده است، قطعه شهدا و کنار خیابان اصلی؛ هر کس از اینجا رد بشود، یک فاتحه برایت می خواند». بعد از این جمله هم چند قبر آن طرف تر را نشان داد و گفت «دعا کن من هم بیایم همینجا پیش تو». حدود سی سال بعد که قرار شد به یادبود او سنگ مزاری به نامش بر روی یکی از قبور مخصوص شهدای گمنام قرار دهند به مزار شهدا رفتیم. دیدیم همان محلی است که ابراهیم آن روز به ما نشان داده بود! نویسنده کتاب سلام بر ابراهیم، اسمی برای کتاب به ذهنش نرسیده بود، قرآن را که باز کرد آیات ۱۰۹ تا ۱۱۱ سوره صافات آمد : «سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِیمَ کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ». سلام خدا بر ابراهیم. این شد که اسم کتاب را گذاشتند سلام بر ابراهیم. در برنامه ای با نام از لاک جیغ تا خدا که از تلویزیون پخش می شود، چند نفر از خانم هایی که حجاب مناسبی نداشتند و محجبه شدند، عامل تغییر خود را همین کتاب «سلام بر ابراهیم» معرفی می کنند.

ادامه نوشته »

مسئولین، یک روز در کنار زلزله زده ها و مستضعفان زندگی کنند!

    داستانک: جلسه فرماندهان ارتش و سپاه در پشت جبهه تشکیل شد. ابتدای جلسه جوانی حدودا ۲۳ ساله برخاست و کولر را خاموش کرد.  گفت به یاد رزمنده که در خط مقدم و زیر آفتاب داغ می جنگند.   آن جوان ۲۳ ساله، نابغه و اعجوبه دفاع مقدس، شهید حسن باقری بود.   این گفتمان انقلاب است. این مفهوم عدالت است؛ که هیچوقت فرمانده و مسئول به خودش اجازه نمی دهد که در رفاه باشد، ولی نیروهای تحت امرش در سختی باشند.   شاید هم اکنون نیز مسئولین این کار را انجام داده اند و ما خبر نداریم، اما شایسته و لازم بود که وقتی زلزله به وقوع پیوست، مسئولین کشور بخاری های منزل و محل کار خود را خاموش می کردند. آن وقت می فهمیدند که زلزله زده ها در سرما چه می کشند. واقعا نمی شود که مسئولی در خانه ای ۲۰ میلیاردی زندگی کند، و درک کند که مستضعفین چه می کشند. مثل این است که همین الان که ما در جای گرمی هستیم وقتی از کارتن خواب ها صحبت به میان آمد، بفهمیم آنها چه حالی دارند.   داستانی تاریخی است که نقل می کنند شخص مرفهی (که ظاهرا فرح پهلوی بوده است)، از جایی رد می شد. دید مردم دارند از علف های روی زمین می خورند. پرسید: چرا مردم علف می خورند؟ گفتند: به خاطر اینکه نان ندارند بخورند. او هم گفت: خوب اگر نان دارند، به جایش بیسکوییت بخورند!   چنین شخصی نمی تواند که وضع مردم را درک بکند. گفتمان انقلاب این است که یک مسئول باید وضع زندگی اش از عموم مردم پایین تر باشد.

ادامه نوشته »

نواب، طلبه مومن انقلابی/ ۳ خصلت مهم شهید نواب صفوی

(به مناسبت ۲۷ دی ماه، سالروز شهادت شهید نواب صفوی و یاران با وفایش) بیست و هفتم دی ماه سالروز شهادت روحانی شجاع و مبارز شهید نواب صفوی و یاران با وفایش است. <![if !supportLists]>1.     <![endif]>اگر بخواهیم چند ویژگی بارز شهید نواب را نام ببریم، اولین و مهمترین آن غیرت دینی اوست. زمانی که کسروی ملعون  به پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهماالسلام دشنام داد و در کتابش به مقدسات توهین کرد بلافاصله مراجع تقلید حکم ارتداد او را صادر کردند. نواب و یارانش بلافاصله پول قرض کرده و اسلحه تهیه نمودند و کسروی را به درک واصل کردند. این غیرت دینی بالای او است. او اگر امروز بود مثل امثال ما نمی نشست تا این همه در شبکه‌های مجازی و پشت تریبون به مقدسات توهین کنند و بعد ما راحت از کنار آنها رد شویم. او اینگونه نبود و نمی توانست راحت بنشیند که به مقدسات توهین کنند.   <![if !supportLists]>2.     <![endif]>دومین ویژگی نواب آزادی و عدم وابستگی او بود. چون آزاد بود می توانست حرف حق را بزند. امام جمعه وقت تهران که آخوندی درباری بود از طرف شاه مأمور شد که پیش نواب برود. گفت اعلی حضرت تصمیم گرفته است تولیت آستان قدس را به تو بدهد. نواب گفت: فکر کرده است که می تواند با این چیزها من را بخرد؟ من آزادم و زیر بار این چیزها نمی روم تولیت را به کس دیگری بدهد! <![if !supportLists]>3.     <![endif]>سومین ویژگی نواب شجاعت بود. او در آخرین لحظات عمر شریفش با کمال شجاعت  بعد از آنکه سرهنگ از او  پرسید: «اگر خواسته ای دارید بگویید؟» و او تقاضای آب برای غسل شهادت نمود. آب سرد بود. نواب خمشگین بر سر سرهنگ بختیار فریاد زد: «اگر آب گرم نباشد, رنگ ما می‌پرد و تو و امثال تو فکر میکنند که ترسیده ایم!  اما مهم نیست. خدا آگاه است که لحظه به لحظه اشتیاق ما به شهادت بیشتر می‌شود». رهبر فداییان یارانش را مورد خطاب قرار داد و گفت: «خلیلم, محمدم, مظفرم, زودتر آماده شوید, زودتر غسل شهادت کنید, امشب جده ام فاطمه زهرا (سلام الله علیها) منتظر ماست» پس از غسل شهادت به نماز ایستاد. افسران و درجه داران با ناباوری به آنان نگاه می‌کردند. دستان به قنوت رفته اش حریم آسمان مناجات بود.

ادامه نوشته »

شاه رفت؛ تفکر شاهنشاهی را نیز بیرون کنیم!

  ۲۶ دی ماه سالروز فرار شاه خائن از ایران اسلامی است. انقلاب اسلامی ما فقط در صدد تغییر ظواهر نبود؛ هدف برداشتن تاج و گذاشتن عمامه، بدون تغییر در ماهیت ساختار اداری کشور نبود. بلکه ماهیت جمهوری اسلامی با رژیم شاهنشاهی در ذات و ماهیت متفاوت اند. اما اگر مسئولین، اصول انقلاب اسلامی را رعایت نکنند دوباره به همان دوران شاهنشاهی برگشته ایم. مثلا: فرض کنید مسئولین ساده زیستی را فراموش کنند و به کاخ نشینی و خانه های مجلل رو بیاورند. این اصل، از اصول انقلاب است که محرومین و مستضعفین به جایگاه برسند نه اینکه دوباره همان جاه طلبان و صاحبان قدرت و ثروت به نان و نوا برسند. شعار انقلاب، عدالت و اسلامیت است. باید به تمام ابعاد آن عمل شود. که البته الحمدلله به خیلی از آنها رسیده ایم لکن باید به شعارهای عمل نشده رسیدگی کرد.   مشکل ما که فقط با شاه نبود؛ بلکه با تفکر شاهنشاهی بود. اکنون نیز هر مسئولی بیاید که آن تفکر را داشته باشد برای ما فرقی نمی کند. فرقی نمی کند که نامش محمدرضا پهلوی باشد یا هر اسم دیگری. بله؛ اکنون که به لطف خداوند در رأس کشور عادل ترین فرد، مقام معظم رهبری قرار دارند، عالی است، اما کافی نیست؛ بقیه پایه ها نیز باید اشخاص سالم بر سر کار باشند. نه اینکه کسانی بیایند که هیچ شئونی از جمهوریت و اسلامیت نظام را رعایت نکنند. در این صورت نظام اسلامی نخواهد بود. این که مقام معظم رهبری نیز چند وقت پیش فرمودند که ما هنوز به حکومت اسلامی نرسیده ایم به این خاطر است؛ یعنی مسئولین ما به لُبّ اسلام و خواسته های ابتدای انقلاب عمل نکرده اند. رسیدن به این هدف نیز ۲ لازمه دارد. ۱- انتخاب درست مردم ۲- تلاش و اقدام درست مسؤولین.   توجه: البته باید توجه کنیم که رسیدن به همین نقطه، با توجه به اینکه ۴۰ سال بیشتر از انقلاب نگذشته است، نشان دهنده سرعت بسیار بالای پیشرفت است. لکن باید بصیرت مردم و تلاش مسئولین در کنار هم بیاید تا انقلاب اسلامی محقق شود. وگرنه اگر قرار باشد مسئول زمان شاه در کاخ زندگی کند و مسئول امروزی هم بخواهد کاخ نشین باشد، و یا در زمان شاه کاپیتولاسیون باشد و اکنون امثال سند ۲۰۳۰، وضعیت همان خواهد بود.

ادامه نوشته »

مهمترین نصیحت علما از زبان آیت الله مجتهدی

(به بهانه ۲۳ دی ماه؛ سالروز وفات حضرت آیت الله مجتهدی تهرانی) آیت الله مجتهدی تهرانی از علمای بزرگی است که بسیاری از مردم با درس اخلاق های ایشان آشنا هستند. از ایشان نکات بسیاری به یادگار مانده است که از جمله آن ها این جمله بسیار مهم است که می فرمایند:   من علمای بسیاری را درک کردم از امام خمینی گرفته تا آیت الله بروجردی و آیت الله شاه آبادی و آیت الله حائری و…؛   و اگر بخواهم در یک کلام نصیحت تمام بزرگان را بگویم، می گویم:   اگر دنیا و آخرت می خواهید، اگر رزق و روزی می خواهید و در یک کلام اگر همه چیز می خواهید،  … نماز اول وقت بخوانید.

ادامه نوشته »

انتخاب موقت رهبری / آیا انتخاب رهبری موقتی انجام شده است؟

در روزهای اخیر کلیپی در فضای مجازی، در مورد مذاکرات مجلس خبرگان در سال ۶۸ پخش شده است. موقعی که مقام معظم رهبری (حفظه الله) به رهبری انتخاب می­ شوند آقای هاشمی رفسنجانی جمله ­ای را بیان می­ کنند به این مضمون: خوب موقتا آقای خامنه ­ای را ما انتخاب می­ کنیم تا رفراندوم. بعد مشخص می­ کنیم. جریان چه چیز بوده است؟ یعنی رهبری موقتا انتخاب شده بودند؟ قرار بوده رفراندومی صورت بگیرد؟ در سال ۵۸ که قانون اساسی به رفراندوم گذاشته شده و به رای مردم تصویب می­ شود، شرط رهبری این بوده است که رهبر باید مرجع تقلید باشد. حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) در سال ۶۷ به آیت الله مشکینی دستور می­ دهند بازنگری قانون اساسی را انجام دهند. آیت الله مشکینی در نامه­ ای به امام (رحمت الله علیه) از چند مورد از ابهامات قانون اساسی می­ نویسد. امام به هیچ کدام جواب نمی دهند؛ فقط به یک مورد جواب می­ دهند و می­ فرمایند در رابطه با رهبری از اول هم نظر من این بود که لازم نیست رهبر مرجع تقلید باشد و مجتهد جامع الشرایط کفایت می­ کند. قرار بود تغییرات قانون اساسی با انتخابات ریاست جمهوری سال بعد، یعنی سال ۶۸ به رفراندوم گذاشته شود. اما حضرت امام (رحمت الله علیه) دو ماه قبل از رفراندوم از دنیا می­ روند. اما در آن زمان هنوز طبق قانون اساسی رهبر باید مرجع تقلید می بود. آیت الله امینی در آن جلسه نامه امام (رحمت الله علیه) را می­ خوانند و نمایندگان خبرگان را از نظر امام مطلع می­ کنند. ولی هنوز قانون اساسی هنوز تغییر نکرده بود. لذا خبرگان مقام معظم رهبری را انتخاب می­ کنند. در مردادماه نیز قانون اساسی به رفراندوم گذاشته می­ شود. پس از تأیید مردم، خبرگان در مرداد ماه مجددا تشکیل جلسه داده و به رهبری مقام معظم رهبری رأی می­ دهند. و آنگاه مقام معظم رهبری (حفظه الله) رهبر نظام اسلامی می­ شوند. در نتیجه آن جمله­ ای که از آقای هاشمی رفسنجانی در برخی شبکه های مجازی پخش شده است کشف جدید و عجیبی نیست که برخی آن را مطرح می­ کنند. کسانی که آن زمان را خوب به خاطر دارند در جریان اجرای قانون هستند.

ادامه نوشته »

فرق شورشگر با معترض!

  بین اغتشاش گر و معترض، تفاوت هایی وجود دارد. مردم اعتراض و تحصن می کنند و یک سری خواسته هایی دارند. مانند:  ۱٫ گرانی ۲٫ اختلاس ۳٫ حقوق نجومی ۴٫ ناکارآمدی مسئولین: مثل مشکلات وزارت خانه ها، عدم کنترل قاچاق، رشوه در قوه قضاییه، عدم رسیدگی به پرونده های قوه قضاییه، رشوه گرفتن در دارایی و … مردم به خاطر اینها اعتراض دارند. اما قصد شورشگر براندازی است. این دوکاملا با هم فرق دارد. حامیان این دو نیز با هم فرق دارند. در رأس حامیان معترضین، مقام معظم رهبری (حفظه الله) است. بیشترین کسی که تا حالا در رابطه با معیشت مردم صحبت کرده حضرت آقا هستند. همه مردم حامی این هستند که برای حق مردم اعتراض بشود. اما حامی شورشگر مشخص است: دشمنان خارجی از جمله آمریکا، رژیم غاصب صهیونیستی و مجاهدین خلق و… . نتیجه این دو عمل نیز با هم فرق می کند. آنقدر مردم اعتراض می کنند تا چیزی که گران شده بر گردد؛ پولشان برگردانده شود؛ جلو ظلم گرفته شود؛ فلان مسئول استعفا دهد و… . نتیجه اعتراض این است. اما در شورش نتیجه این نیست. نتیجه شورش این است که گرانی بیشتر شود، دزدی بیشتر شود، مسئولین نالایق بیشتر شوند و یک جنگ داخلی که مقدمه ورود بیگانه است محقق شود. این دو تا با هم فرق دارد. ما با شورشگر مشکل داریم. با معترض مشکلی نداریم. مردم اعتراض می کنند تا به حقشان برسند اما شورش کار درستی نیست. نتیجه ای هم ندارد. کسانی که شورش می کنند دغدغه شکم مردم را ندارند؛ خودشان که بابت این شورش ها پولشان را می گیرند؛ دیدید که در این اعتراضات در کل کشور حتی لباس های شورشیان یک شکل است و با پیچیده ترین امکانات و تجهیزات عمل می کنند. اینها دغدغه اقتصاد مردم را دارند؟

ادامه نوشته »

وحدت حوزه و دانشگاه

۲۷ آذرماه یادآور شهادت مظلومانه شهید آیت الله دکتر مفتح است. به مناسبت شهادت ایشان، این روز به نام روز وحدت حوزه و دانشگاه نام گذاری شد. سوال: وحدت حوزه و دانشگاه به چه معنی است؟   وحدت به معنای پیوند علم و دین است. معمولا فضای دانشگاه، بیشتر در جهت ریل گذاری امور مادی است و در حوزه های علمیه، فضای ریل گذاری بیشتر به سمت امور معنوی است. وحدت حوزه و دانشگاه در یک جمله یعنی اینکه این ریل گذاری ها یکی شوند. پیوند دهیم بین مادیات و معنویات زندگی. یعنی از طریق دین پیوند دهیم بین مادیات و معنویت. این یعنی پیوند بین حوزه و دانشگاه.

ادامه نوشته »

از زجرها و حسرت های مومنین

(به مناسبت ۲۰ آذر سالگرد شهید محراب، آیت الله دستغیب) یکی از زجرهای انسان های مذهبی این هست که چرا در نماز حضور قلب ندارند؟ حضور قلب در نماز واقعا برای آنها مهم و دغدغه ای متعالی هست. واقعا تأسف برانگیز است، که ما چهل، پنجاه … هفتاد، هشتاد سال عمر کنیم و یک رکعت، حتی یک نماز با حضور قلب نخوانده باشیم. چه زجری از این بیشتر سراغ دارید؟ راههای ایجاد حضور قلب زیاد است اما:  در این زمینه، حدود نیم قرن پیش، کتاب بسیار ارزشمندی تألیف شده است. صاحب کتاب آن را در زمانی تألیف نموده که خود در اوج مراحل سلوکی است. کتاب «صلاه الخاشعین»، به قلم شهید بزرگوار، حضرت آیت الله دستغیب. نام کتاب برگرفته از ایه ۲ سوره مبارکه مؤمنون است: «قدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ﴿۱﴾  الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ ﴿۲﴾» به راستى که مؤمنان رستگار شدند (۱)  همانان که در نمازشان فروتنند (۲) شهید دستغیب در این کتاب مطالب ارزشمندی در زمینه تقویت حضور قلب در نماز برمی شمارند. شهید دستغیب انسان مظلوم و ناشناخته ای است. آثار و تألیفات این شهید، برای عموم مردم بسیار قابل استفاده است. ۲۰ آذرماه ، سالگرد شهادت این عالم بزرگوار به دست آن ملعونیین، مجاهدین خلق، است. در مسیر محراب عبادت، اقامه نماز جمعه، به شهادت رسید و سومین شهید محراب نام گرفت.

ادامه نوشته »

به یاد شهید محراب/ آیت الله اشرفی اصفهانی

(به مناسبت ۲۳ مهر، سالگرد شهید محراب آیت الله اشرفی اصفهانی) داستانک: حجت الاسلام قرائتی تعریف می کنند: آیت الله شهید اشرفى شهید شده بود. من آمدم کرمانشاه، رفتم خانه‏ ایشان و به آقازاده‏ اش گفتم: خوب یک خاطره از ایشان بگویید. می گفت: پدر من از آشپزخانه می خواست به اتاق برود. خوب پیرمرد بود حدود ۸۰، ۹۰ سال، عصا دستش بود. یک مرتبه  دید که گربه دارد می دود گوشت دهانش است! تا دید گوشت دهانش است، با عصا روى گربه زد. بعد از این کار پدرم به اتاق رفت و گفت: چرا زدى؟ گربه غریزه‏ اش این است که هرجا گوشت دید ببرد. چون هم گرسنه اش است هم بچه دارد. تو هنر دارى باید گوشت خودت را حفظ کنى. تو وظیفه ‏ات این است که گوشت را حفظ کنى. گربه هم غریزه‏ اش این است که گوشت را دید ببرد. تو به وظیفه‏ ات عمل نکردى ولى او به غریزه‏ اش عمل کرده است. مقصر تو هستى! گفت: حسین! من هم آمدم گفتم: بله آقا! گفت: برو گربه را بیاور عذرخواهى کنم. گفتم: بابا ول کن. سفت گرفت، گفتم: بابا ول کن. آخر گربه که‏ عذرخواهى نمی خواهد. گفت: من به ایشان بیخود چوب زدم. من وظیفه دارم، حیوان غریزه؛ وظیفه‏ ى من حفظ گوشت است. غریزه‏ ى او هم اینکه گوشت را ببرد. من به وظیفه عمل نکردم و مقصر من هستم. نه گربه! گفتم: خوب حالا عوضش گوشت را برد. این گوشت براى اینکه … . گفت: نه! این چوبى که من زدم به او، این گناه کردم. هرچه گفتم دیدم ایشان سفت گرفته که آقا تو را به خدا برو او را بیاور. این گربه در سرداب رفته. برو او را بیاور. گفتم: آقا گربه را مگر می شود گرفت؟ مرغ که نیست. گربه چنگ می اندازد صورتمان را زخمى می کند. گفت: ببین یک کلاه روى سرت بکش، چشم‏هایت پیدا باشد. دستت را بکن در این کیسه‏ هاى که در حمام کیسه می کشند. صورتت را هم بپوشان، این را بگیر و بیاور. گفتم: آقا ولم کن! دیدم پیرمرد التماس می کند. دلم براى پدرم سوخت. صورتم را پوشاندم و خلاصه دستکش دست کردم و رفتم در زیر زمین، یواش این گربه را گرفتم. حالا از او هم می ترسم. آن را به آیت الله اشرفى دادم. آیت الله اشرفى بغلش گرفت و مرتب گفت: «خدایا! مرا ببخش! ظلم کردم. این حیوان که گناه نکرده بود. این باید گوشت را ببرد. من باید حفظ کنم. خدایا من را ببخش». براى ما صحنه‏ عجیبی پیش آمده بود و ما بهت زده شدیم. بعد از آن هر وقت آیت الله اشرفى می خواست غذا بخورد یک مقدار غذا در یک ظرف می کرد، پیرمرد ۸۰، ۹۰ ساله زیرزمین می برد و به گربه مى داد و برمی گشت غذا می خورد. مى‏گفت: باید این چوب را جبران کنم. آیت الله اشرفى که شهید شد، مى گفت: این گربه تا صبح زوزه می کشید. هرچه غذا به این گربه دادیم نخورد. پیکر پدر را اصفهان بردیم. گربه‏ اى هم که چند سال در خانه‏ ى ما بود، رفت که رفت. حیوان ها شعور دارند. در دنیا خبرهایى است. حالا چند تا آدم روى کره‏ ى زمین است که … [برنامه درسهایى از قرآن ۱۴/ ۰۶/ ۸۷] امام در پیامى که براى شهید آیت الله شهید اشرفى دادند فرمودند: ننگ ابدی بر آنان که یک چنین شخص صالحی را که آزارش به موری نرسیده بود از ملت ما گرفتند و خود را درپیشگاه خداوند متعال و در نزد ملت فداکار، منفورتر و جنایتکارتر از قبل معرفی کردند. در مظلومیت این نظام و انقلاب همین بس، که این همه سال پس از انقلاب، یک عده همکار و همدست آن جانیان شده و جمهوری اسلامی را متهم می کنند که چرا آنها را اعدام کردند!

ادامه نوشته »

خواب عجیب آیت الله مرعشی نجفی درباره شهریار

(به بهانه ۲۷ شهریور سالروز ارتحال شهریار ) حضرت آیت‏ الله مرعشی نجفی می فرمودند: شبی توسلی پیدا کردم تا یکی از اولیای خدا را در خواب ببینم، آن شب در عالم خواب، دیدم در زاویه‏ ی مسجد کوفه نشسته‏ ام و امیر مومنان علی علیه‏ السلام با جمعی حضور دارند. حضرت فرمودند: شعرای اهل‏بیت ما را بیاورید. دیدم چند تن از شعرای عرب را آوردند. حضرت فرمودند: شعرای فارسی‏ زبان را بیاورید. آنگاه محتشم و چند تن از شعرای فارسی‏ زبان آمدند. فرمودند: شهریار را بیاورید. شهریار آمد. حضرت خطاب به شهریار فرمودند: شعرت را بخوان! شهریار این شعر (علی ای همای رحمت) را خواند. حضرت آیه‏ الله مرعشی فرمودند که وقتی این شعر تمام شد، من از خواب بیدار شدم و پرسیدم شهریار کیست؟ گفتند شاعری است که در تبریز زندگی می‏کند. شهریار به دستور آیه‏ الله مرعشی به قم دعوت شده و از این شعر سخن به میان می‏ آید و او تعجب می‏کند، چرا که همان موقعی که ایشان خواب دیده‏ اند او شعرش را سروده و احدی از آن اطلاع نداشته و شهریار وقتی از خواب ایشان مطلع می‏شود، فوق‏ العاده منقلب می‏گردد. و شروع کرد به خواندن : على اى هماى رحمت تو چه آیتى خدا را          که به ما سوا فکندى همه سایه هما را دل اگر خدا شناسى همه در رخ على بین      به على شناختم من به خدا قسم، خدا را به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند       چو على گرفته باشد سرچشمه بقا را مگر اى سحاب رحمت تو ببارى ار نه دوزخ             به شرار قهر سوزد همه جان ما سوا را برو اى گداى مسکین در خانه على زن         که نگین پادشاهى دهد از کرم گدا را به جز از على که گوید به پسَر که قاتل من    چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا به جز از على که آرد پسرى ابو العجایب             که علم کند به عالم شهداى کربلا را چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان             چو على که مى‏تواند که به سَر برد وفا را نه خدا توانمش خواند نه بشَر توانمش گفت             متحیرم چه گویم شه ملک لا فتى را به دو چشم خون فشانم هله اى نسیم رحمت             که ز کوى او غبارى به من آر، توتیا را به امید آن که شاید برسد به خاک پایت             چه پیام‏ها که دارم همه سوز دل صبا را چو تویى قضاى گردان، به دعاى مستمندان             که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را چه زنم چو ناى هر دم ز نواى شوق او دم             که لسان غیب خوش‏تر بنوازد این نوا را همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهى             به پیام آشنایى بنوازد آشنا را ز نواى مرغ یا حق بشنو که در دل شب             غم دل به دوست گفتن چه خوش است «شهریارا» (تلخیص از روزنامه‏ ی اطلاعات، یکشنبه ۲۹/ ۱/ ۷۲، مقاله‏ ی آقای رزم ‏آسا) به نقل از حاج آقا رضا حداد عادل (پدر دکتر غلامعلی حداد عادل) از حجه‏ الاسلام آقا سید قاسم شجاعی- واعظ معروف- ۲۷ شهریور ماه سالروز درگذشت شهریار، شاعر بزرگ اهل بیت است. او شعرهای بسیار زیبایی برای اهل بیت علیهم السلام و همچنین انقلاب دارد. زمانی که در بمب گذاری، دست مبارک مقام معظم رهبری (حفظه الله) آسیب می بیند، شهریار شعر زیبایی برای ایشان و با مضمون دست چپ ایشان می سراید و تقدیم رهبری می کند.  

ادامه نوشته »

اهمیت نامگذاری روز جهانی مسجد

روز ۳۰ مرداد ماه، با پیشنهاد جمهوری اسلامی ایران به عنوان روز جهانی مساجد نامگذاری شده است.   رژیم غاصب صهیونیستی در چنین روزی به مسجدالأقصی حمله کرد و آنجا را به آتش کشید. به همین مناسبت این روز به عنوان روز جهانی مسجد نامگذاری شد.   در رابطه با اهمیت و جایگاه مسجد، روایت های بسیار مهمی از معصومین علیهم السلام نقل شده است.   روایت ۱:   پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند :کسى که به سوى مسجدى از مساجد خدا قدم بردارد، به ازاى هر قدمى که بر مى‏دارد ، پاداش ده حسنه خواهد داشت و ده گناه از نامه اعمال او پاک مى‏شود و مقام و منزلت او را ده درجه بالا مى‏برند. [ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، صفحه : ۲۹۱]   داستانک:   امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: مردی نابینا نزد پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) آمد و گفت: ای پیامبر خدا! من نابینایم و گاه ندای اذان را می شنوم؛ ولی کسی را نمی یابم که مرا به نماز جماعت و نماز همراه شما برساند. پیامبر ص به او فرمود: «از خانه ات تا مسجد، یک ریسمان ببند و در جماعت حاضر شو». [تهذیب الأحکام: ج ۳ ص ۲۶۶ ح ۷۵۳ عن ابن أبی یعفور؛ وسائل الشیعه: ج ۵ ص ۳۷۷ ح ۱۰۷۰۴]   روایت ۲:   حضرت علی علیه السلام می فرمایند: هر کس به مسجد می رود، یکی از ۸ فایده حداقل برای او خواهد بود… که یکی از آنها این است که به خاطر حیا هم که باشد، گناه نخواهد کرد.   یعنی یک شخص مسجدی، به خاطر همین نماز و مسجد در خیابان و بازار و جلو مسجد، به گناه نخواهد ایستاد… چرا که حیا او را از این کار باز می دارد.

ادامه نوشته »

مصدق چطور شخصیتی بود؟

وقتی به ظاهر جریان های تاریخی نگاه می­کنیم، یعنی اینکه حتی آن ها را به عنوان یک انسان غیر مسلمان و غیر شیعه تحلیل می­کنیم، می­بینیم که معمولا هرجا ما سازش با دشمن کرده ایم، هزینه سنگینی نیز پرداخت نموده ایم.   حتی با همین نگاه مادی؛ یعنی حتی کسانی که نتیجه حرکت امام حسین (علیه السلام) را شکست تلقی می­کنند، حتی با همین نگاه هم اگر درست به تاریخ نگاه کنند می­بینند هر جا ما چیزی به دست آورده ایم با سازش نبوده است. با سازش بود که ترکمانچای ها امضا شد؛ با سازش بود که بحرین ها داده شد؛ با سازش بود که آذربایجان ها و … داده شد… اما در مقابل در چالش ها…  همچون دفاع مقدس، حتی یک وجب خاک از دست ندادیم.   یکی از سازش ها همین جریان ۲۸ مرداد بود. مصدق به آمریکا اعتماد کرد و به تعبیر مقام معظم رهبری(حفظه الله) سیلی را هم خورد. او به آمریکا اعتماد کرد… ثمره اعتماد به آمریکا هم همین شد که خود آنها به مصدق خیانت کردند و کودتا را بر ضد مصدق انجام دادند.   اگر به آمریکا اعتماد نمی­کرد این طور نمی­شد. هر چند که مصدق، به تعبیر امام خمینی (رحمت الله علیه) مسلم نبود!  مصدق مسلمان نبود؛ اگر می­بود این کار را نمی­کرد.   داستانک ۱:  حاج آقای فلسفی در خاطرات خود می­فرمایند: بار اول که همراه چندی از علما پیش مصدق رفتیم، روی تختخواب دراز کشیده بود. با ورود ما تغییری در حالتش ایجاد نشد. بعد از اتمام صحبت خواستیم برای اقامه ی نماز به مسجد برویم. مصدق با تعجب گفت: «شما هر روز برای نماز به مسجد می­روید؟»!!   بار دوم هم که پیش اش رفتم همان طور روی تختخواب بود. آیت الله بروجردی گفته بود وی را از خطر وجود بھائی ھا در شهرستان ها، آگاه کنم. قاه قاه خندید و گفت: «از نظر من مسلمان و بهائی فرقی ندارند، همه از یک ملت و ایرانی هستند.» [خاطرات حجت الاسلام فلسفی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص ۱۳۲]   مصدق اینگونه بود. اهمیتی برای اسلام قائل نبود. برخلاف آنچه که عده ای مصدق را بزرگ می­کنند، اما او در واقع این گونه بود. داستانک ۲: ماه مبارک رمضان… مجلس شورای ملیِ مملکت اسلامی… … پشت تریبون رفت. سخنرانی اش که تمام شد، لیوان آب کنار دستش را برداشت و خورد! صدای اعتراض نمایندگان بلند شد. با خونسردی گفت: «اهل عوام فریبی نیستم»! امام خوب فهمیده بود. «مصدق مسلم نبود». [خاطرات حجت الاسلام شجونی ص ۱۰۲]

ادامه نوشته »

جهاد و شهادت

(به مناسبت ۳۱ تیرماه سالروز شهادت شهید عباس دوران) داستانک: صدام حسین برای تحقیر خلبانان ارتش ایران در تلویزیون عراق اعلام کرد به هر جوجه کلاغ ایرانی که بتواند به ۵۰ مایلی نیروگاه بصره نزدیک شود حقوق یک سال نیروی هوایی عراق را جایزه خواهم داد. تنها ۱۵۰ دقیقه پس از مصاحبه صدام شهید عباس دوران، شهید علیرضا یاسینی و سرهنگ کیومرث حیدریان نیروگاه بصره را بمباران کردند.   این یعنی جهاد، که ببینیم ضعف دشمن کجاست یا کجا به خودش می بالد، همانجا را بزنیم. ببینیم دشمن، کجا ما را تحقیر می کند، همانجا قدرت پیدا کنیم. این جهاد می شود. جهاد امروز جهاد اقتصادی است. ببینیم دشمن چطور ما را در بحث اقتصادی تحقیر می کند، آنجا خودمان را قوی کنیم. در بحث علمی، چطور دشمن به خودش می بالد، آنجا کار کنیم. در هر قسمتی که دشمن حمله می کند یا جایی که نقطه قوت دارد یا نقطه ضعف دارد، ما باید بر آنها برتری داشته باشیم. افتخار ما شهدای عزیز هستند که متاسفانه نسل جدید زیاد با آنها انس و الفتی ندارند. در همین داستان، شهید دوران و همرزمان شهیدش، افتخار ایرانیان و مسلمانان اند. پترس و … برای ما الگو نیستند. خودمان چنین الگوهایی داریم، آنوقت غربی ها الگوهای خود را به رخ ما می کشند. آنها هیچ جاذبه ای برای ما ندارند. حالا که در کتب درسی بحث جهاد و شهادت دارد کم کم حذف می شود، شما پدرها و مادرها در خانه از جهاد و شهادت برای فرزندانتان زیاد بگویید. اگر جهاد و شهادت در خانواده کمرنگ شد سنگ روی سنگ بند نمی شود.

ادامه نوشته »

فقط برنج کوپنی مصرف می کنیم!

(به مناسبت سالروز تولد مقام معظم رهبری) داستانک: آقای سیدعلی‌اکبر طاهایی نقل می‌کنند: در زمان جنگ که من نماینده مجلس شورای اسلامی بودم، همسرم یکی از بچه ها را نزد پزشک برد و در مطب دکتر، خانمی را ملاقات کرد. ایشان نیز یکی از فرزندان خود را برای مداوا به آن جا آورده بودند.  کسی نمی‌دانست که ایشان کیست! چون نوبت به آن خانم رسید، به اتاق پزشک مراجعه کردند، دکتر پس از معاینه، گفت: برای مداوای این فرزند، روزی یک لیوان لعاب برنج به او بدهید. ایشان گفتند: ما چنین امکاناتی را نداریم! پزشک که ایشان را نمی‌شناخت عصبانی شد و گفت: مگر امکان دارد که در خانه‌ای برنج نباشد؟! آن خانم گفت: همسر من اجازه نمی دهند که در خانه، غیر از برنج کوپنی مصرف کنیم و آن نیز کفاف خوراک ما را بیش از یک بار در هر هفته، نمی‌دهد! پزشک پرسید: مگر همسر شما چکاره هستند؟ گفتند: همسرم آقای خامنه ای، رئیس جمهور است. (مقام معظم رهبری در آن زمان رئیس جمهور بودند.) ما افتخار می کنیم در کشوری زندگی می کنیم که عالی ترین مقام، یعنی رهبری ساده ترین زندگی ها را دارد. ۲۴ تیرماه سالروز ولادت مقام معظم رهبری، نائب امام زمان عجل الله تعالی فرجه و مایه ی افتخار شیعیان و مسلمانان جهان، است. ساده زیستی ایشان به حدی است که حتی دشمنان به آن اعتراف می کنند. یکی از دشمنان قسم خورده رسانه ای ایران، نوری زاده، می گوید: در زندگی آیت الله خامنه ای هیچ جایی پیدا نمی کنید که مشکل اقتصادی داشته باشند. ایشان به شدت زاهدانه زندگی می کنند. همچنین وزیر فرهنگ و ارشاد دوران اصلاحات، آقای مهاجرانی که سال هاست، لندن نشین است و دشمن مقام معظم رهبری است، می گوید: با وجود اینکه من آیت الله خامنه ای را قبول ندارم اما در زندگی اقتصادی ایشان، خانواده و اطرافیانشان، حتی نقطه خاکستری هم نیست چه برسد به نقطه سیاه. شخصی همانجا قصد اعتراض به حرف وی را داشت، که مهاجرانی ادامه می دهد و می گوید: من چهار سال همسایه ایشان بودم، و بر نوع زندگی ایشان شاهد بودم. من با کسانی که اطلاعات اشتباه از زندگی ایشان می دهند مشکل دارم! اطلاعات اشتباه [از ایشان] در درجه اول خود ایشان را  فریب می دهد و در درجه دوم دیگران را فریب می دهد.

ادامه نوشته »
**منبرک**