خانه / منبرک (صفحه 24)

منبرک

همنشینی با ابرار

%d8%b1%d9%81%db%8c%d9%82-%d8%a8%d8%afدر فرازی از دعای «مکارم الاخلاق» از حضرت زهرا (سلام الله علیها) آمده است: «اللهم اوصلنی الیک من اقرب الطرق الیک و اسهلها علی»، خدایا سریع ترین راه و آسان ترین راهی که من را به تو می رساند را نشانم بده.

به نظر شما سریع ترین و راحت ترین راه کدام است؟ علمای اخلاق می فرمایند: «همنشینی با ابرار»، همنشینی با آدم های خوب سریع ترین راه و آسان ترین راهی است که انسان را به هدفش می رساند.

حاج آقای فرهمند پور عارفی بودند که خاطرات ایشان در کتاب «دلباخته» آمده است می گویند: «اگر من به جایی رسیدم فقط از همنشینی با خوب ها بود».

آدمی وقتی با خوب ها نشست و برخاست می کند دلش جلا پیدا می کند. خیلی راحت تر می تواند کارهای خوب را انجام بدهد. اما کسی که با انسان های بد همنشینی کرد معلوم نیست عاقبتش چه شود.

داستانک

نجاشی از یاران حضرت علی (علیه السلام) و شاعر ایشان بودند که در ماه رمضان برای نماز ظهر به سمت مسجد می رفت. یکی از دوستان ناباب اش او را دید و گفت کجا می روی؟ نجاشی گفت: برای نماز به مسجد می‌روم، گفت: زود است به خانه من بیا! سرانجام نجاشی به داخل خانه رفت و کار به آنجا رسید که با وجود اینکه روزه بود اما با وسوسه دوستش شراب خورد و به خیابان و به عربده کشی آمد! حضرت علی (علیه السلام) هم نجاشی را حد زد و او به معاویه پناهنده شد.

مثل روشنفکران امروزی که می‌گویند این حکومت قدر ما را نمی‌داند و به اروپا و … پناهنده می‌شوند.

خیلی مراقب رفیقمان باشیم.

PDF

شهیدان زنده اند

%d8%b4%d9%87%db%8c%d8%af%d8%a7%d9%86-%d8%b2%d9%86%d8%af%d9%87-%d8%a7%d9%86%d8%af

خداوند در قرآن می فرماید: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فیسَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُون‏».

هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند ، مردگانند! بلکه آنان زنده اند، و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند. (سوره آل عمران، آیه ۱۶۹)

ما که به این آیه قرآن ایمان داریم، آیا تا حالا شهیدی را درک کرده ایم؟
اگر شهدا زنده اند پس ما باید در زندگیمان آنها را درک کرده باشیم، اگر درک نکردیم شاید ایراد کار در این است که مقام شهدا را درک نکرده ایم. و با شهدا ارتباط نگرفته و نخواسته ایم که شهدا حضور خود را به ما نشان دهند.

داستانک:   کارنامه

دختر شهید حجت الاسلام سید مجتبی صالحی خوانساری می گوید: «یک هفته از شهادت پدرم گذشته بود. در زادگاه پدرم، شهر خوانسار، برای او مراسم ختم گرفته بودند. بنابراین مادر و برادرم هم در خانه نبودند و من باید به مدرسه می رفتم، وقتی وارد مدرسه شدم، خانم ناظم از راه رسید و کارنامه امتحانی ثلث دوم را به من داد، در غیاب من همه بچه ها کارنامه امتحانی شان را گرفته بودند و فقط من مانده بودم، ناظم از من خواست که حتما اولیایم آن را امضا کنند و فردا ببرم، به فکر فرورفتم چه کسی آن را برایم امضا کند، نسبت به درس و مدسه ام بسیار حساس بودم و رفتن پدر و نبود مادر در خانه مرا حساس تر کرده بود. وقتی به خانه رسیدم چیزی خوردم و خوابم برد، در خواب پدر را دیدم که از بیرون آمده و مثل همیشه با ما بازی می کرد و ما هم از سر و کولش بالا می رفتیم. پدر گفت: زهرا کارنامه ات را بیاور امضا کنم. گفتم آقاجون کدام کارنامه؟ گفت: همان کارنامه ای که امروز در مدرسه دادند. رفتم و کارنامه امتحانی ام را آوردم اما هرچه دنبال خودکار آبی گشتم پیدا نشد، می دانستم که پدر هیچگاه با خودکار قرمز امضا نمی کند، بالاخره خودکار آبی ام را پیدا کردم. اما وقتی برگشتم پدرم را ندیدم.

صبح شد، موقع رفتن به مدرسه با عجله وسایلم را آماده می کردم، ناگهان چشمم به کارنامه امتحانی ام افتاد که با خودکار قرمز امضا شده بود.

این کارنامه به رویت حضرت امام (ره) نیز می رسد. امام از آنها می خواهد که کارشناسی کنند ببینند این امضا، واقعا امضای شهید است؟ اداره آگاهی تهران نیز پس از بررسی اعلام می کند امضا مربوط به خود شهید «مجتبی صالحی» است اما جوهر خودکاری که امضا را زده شبیه هیچ خودکار یا خودنویسی نمی باشد.

الآن امضای این شهید موجود است. کسانی که جایگاه شهدا را قبول ندارند ببینند.

داستانک: همت چاره ساز است …

یک استاد دانشگاه می گفت خوابیده بودم، خواب شهید همت را دیدم. با موتور تریل آمد به من گفت: بپر بالا. از کوچه ها و خیابان ها که گذشتیم در یک خانه رسیدیم. از خواب پریدم … به اطرافیان گفتم به نظر شما تفسیر این خواب چیست؟ گفتند: آدرس خانه را بلدی؟ گفتم: بله. گفتند معلوم است، حاج ابراهیم گفته آنجا بروی. در خانه رفتم، دیدم جوان دانشجویی دم در آمد. گفتم: شما با حاج ابراهیم همت کاری داشتی؟ یک دفعه رنگش عوض شد و شروع به گریه کرد. گفتم: چه شده؟ گفت: من می خواستم خودکشی کنم. داشتم فکر می کردم، از اتوبان شهید همت که رد شدم گفتم: شهید، مگر نمی گویند شما زنده اید، اگر مردی و زنده ای بیا، به من بگو خودکشی نکنم.

[هر دو داستان با تلخیص از کتاب «شهیدان زنده اند»]

کتاب «شهیدان زنده اند» چاپ موسسه شهید ابراهیم هادی را حتما تهیه کنید. خاطره ۴۰ شهیدی که بعد از شهادت برگشتند و حماسه ای خلق کردند، در آن کتاب نوشته شده است

PDF

شرک خفی

%d8%b1%db%8c%d8%a7-2

امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند:
الإشْاکُ فِی النّاسِ اَخفی مِنْ دَبیبِ النَّملِ عَلیَ المَسْحِ الاَسودِ فی اللّیلَه المُظلِمَهِ؛
شرک وزی (و ریا) در مردم، پنهان تر است از جنبیدن و حرکت مورچه بر روی سنگ سیاه در شب تاریک.
[بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏۷۵، ص: ۳۷۱]

یکی از مهم ترین مصادیق شرک خفی، ریا است. یعنی انسان کاری را انجام می دهد، تا مردم ببینند. مثلا منبر می رود برای اینکه مردم ببینند یا روضه می رود یا مجلس برگزار می کند و … .

داستانک:

یکی از شاگردان محدث قمی نقل می کند که: از همان اوقات که به تحصیل مقدمات اشتغال داشتم نام محدث قمی را در محضر مبارک پدر بزرگوارم زیاد و توأم با تجلیل می شنیدم. وقتی که برای تحصیل به مشهد مشرف شدم زیارت ایشان را بسیار مغتنم می شمردم. چند سالی که با این دانشمند با ایمان معاشرت داشتم و از نزدیک به مراتب علم و عمل و پارسایی و پرهیزکاری ایشان آشنا شدم، روز به روز بر ارادتم می افزود.
در یکی از ماه های رمضان با چند تن از دوستان از ایشان خواهش کردیم که در مسجد گوهرشاد اقامه جماعت را بر معتقدان و علاقمندان منت نهند. با اصرار و پافشاری، این خواهش پذیرفته شد و وی چند روز نماز ظهر و عصر را در یکی از شبستان های آنجا اقامه کرد و بر جمعیت این جماعت روز به روز افزوده می شد. هنوز دو روز نشده بود که اشخاص زیادی اطلاع یافتند و جمعیت فوق العاده شد. روزی پس از اتمام نماز ظهر، به من که نزدیک ایشان بودم گفتند: « من امروز نمی توانم نماز عصر بخوانم». رفتند و دیگر آن سال برای نماز جماعت نیامدند.
در موقع ملاقات و سؤال از علت ترک نماز جماعت گفتند: «حقیقت این است که در رکوع رکعت چهارم متوجه شدم که صدای اقتداکنندگان که پشت سر من می گویند: «یا الله، یا الله، ان الله مع الصابرین» از محلی بسیار دور به گوش می رسد و متوجه زیادی جمعیت شدم و در من شادی و فرحی تولید شد و خلاصه خوشم آمد که جمعیت این اندازه زیاد است! بنابراین، من برای امامت اهلیت ندارم.» [منبع: مفاخر اسلام، ج ۱۱، ص ۳۶۰]

 باید یک ریاسنج برای خودمان داشته باشیم.

مرحوم فیض کاشانی می گوید: «ببینید در کاری که انجام می دهید، اگر کسی بود که بهتر از شما آن کار را انجام می داد، شما ناراحت می شوید یا نه؟» اگر ناراحت می شوید معلوم است برای خدا کار انجام نمی دهید.

احترام به مقدسات

%d8%a7%d8%ad%d8%aa%d8%b1%d8%a7%d9%85-%d8%a8%d9%87-%d9%85%d9%82%d8%af%d8%b3%d8%a7%d8%aa

در طول تاریخ افراد خوبی بودند، که خوب نماندند و بسیاری از افراد انسان های خوب نبودند، اما خوب شدند. دلایل بسیار زیادی دارد که انسان عاقبت به خیر یا شر بشود، اما یک مورد در تمام زندگی این افراد مشخص بود:

احترام به مقدسات و بی احترامی به مقدسات.

تمام کسانی که عاقبت به خیر شدند این وجه مشترک را داشتند که احترام به مقدسات می گذاشتند.

اگر جناب حر توانست توبه کند به خاطر این بود که به امام حسین (علیه‌السلام) و حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) احترام می گذاشت.

اگر طیب حاج رضایی توفیق توبه پیدا کرد به دلیل این بود که به امام (ره) احترام می گذاشت.

داستانک

یکی از آن افراد شاهرخ ضرغام بود. شاهرخ مثل بسیاری از جوان های قبل از انقلاب، چون بستر فساد برایشان فراهم بود، فاسد شده بود. اهل شراب و فساد بود. در کاباره کار می کرد. تمام بدنش پر خالکوبی بود.

اما به مقدسات احترام می گذاشت. در ماه محرم و صفر و ماه رمضان لب به شراب نمی زد. عاشق امام حسین (علیه‌السلام) و مراجع تقلید و سادات بود. همین مسائل باعث شد که بعد از انقلاب عوض شود.

به جبهه رفت. چون بدنش پر از خالکوبی بود گفت: «خدایا اول پاکش کن بعد خاکش کن».

همین طور هم شد. مثل امروز ۱۷ آذرماه بدنش پودر شد و هیچ اثری از او باقی نماند.

خاطرات شاهرخ ضرغام در کتاب «شاهرخ، حر انقلاب» موجود است.

احترام به مقدسات کار را درست می کند. مثلا:

کسی می بیند تکه نانی در خیابان افتاده است، خم می شود و آن را کناری می گذارد.

کسی روزنامه ای که کف مغازه پهن است را بر می دارد، که اسماء مقدسش درونش نباشد.

کسی که به رهبری احترام می گذارد. کسی که به مراجع و سادات احترام می گذارد.

آخرین نامه رتبه اول کنکور پزشکی

(به مناسبت روز دانشجو)

%d8%b4%d9%87%db%8c%d8%af-%d8%a7%d8%ad%d9%85%d8%af%d8%b1%d8%b6%d8%a7-%d8%a7%d8%ad%d8%af%db%8c

آخرین نامه رتبه اول کنکور سراسری:

«بسم رب الشهدء و الصدیقین»

چه کسی می داند جنگ چیست؟ چه کسی می داند فرود یک خمپاره، قلب چند نفر را می درد؟

چه کسی می داند جنگ یعنی سوختن، یعنی آتش، یعنی گریز به هرجا، به هر جا که اینجا نباشد، یعنی اضطراب که کودکم کجاست؟ جوانم چه می کند؟ دخترم چه شد؟

به راستی ما کجای این سوال و جواب ها قرار گرفته ایم؟

 

کدام دختر دانشجویی که حتی حوصله ندارد عکس های جنگ را ببیند و اخبار آن را بشنود، از قصه ی دختران معصوم سوسنگرد باخبر است؟

کدام پسر دانشجویی می داند هویزه کجاست؟ چه کسی در هویزه جنگیده، کشته شده و در آن جا دفن شده؟ چه کسی است که معنی این جمله را درک کند: «نبرد تن و تانک!». اصلا چه کسی می داند تانک چیست؟ چگونه سر ۱۲۰ دانشجوی مبارز و مظلوم زیر شنی های تانک له می شود؟

 

آیا می توانید این مسئله را حل کنید:

گلوله ای از لوله دوشکا با سرعت اولیه خود از فاصله‌ی هزار متری شلیک می شود و در مبدأ به حلقومی اصابت و آن را سوراخ و گذر می کند. حالا معلوم نمایید، سر کجا افتاده است؟ کدام گریبان پاره می شود؟ کدام کودک در انزوا و خلوت اشک می ریزد؟ و کدام… و کدام…؟ توانستید؟!

اگر نمی توانید، این مسئله را با کمی دقت بیشتر حل کنید:

هواپیمایی با یک و نیم برابر سرعت صوت از ارتفاع ۱۰ متری سطح زمین، ماشین لندکروزی را که با سرعت در جاده ی مهران-دهلران حرکت می کند مورد اصابت قرار می‌دهد. اگر از مقاومت هوا صرف نظر شود، معلوم کنید کدام تَن می سوزد؟ کدام سر می پرد؟….

دلت را به چه بسته ای؟ به مدرک، به ماشین، به قبول شدن در حوزه‌ی فوق دکترا؟…

صفایی ندارد ارسطو شدن

خوشا پرکشیدن، پرستو شدن…

 

آنچه خواندید متن نامه ای از شهید «احمدرضا احدی»، دارنده ی رتبه ی نخست کنکور پزشکی سال ۶۴ است که ساعتی قبل از شهادت نوشته است.

جهاد اقتصادی

%d8%ac%d9%87%d8%a7%d8%af-%d8%a7%d9%82%d8%aa%d8%b5%d8%a7%d8%af%db%8c

جهاد از جهد می آید و به معنای تلاش است. یکی از مصادیق جهاد، جهاد اقتصادی است یعنی آدم باید یک مقداری سختی بکشد. ببیند دشمن از کجا ضربه می خورد، در همان قسمت اقتصادی کار کند. یکی از مهمترین مصادیق جهاد اقتصادی این است که انسان تا می تواند خودش تولید کند و از کالاهای تولید داخلی استفاده کند.

تا آنجایی که می شود از کالای داخلی استفاده کنیم. مثلا وقتی می توانیم کالای ایرانی بخریم چرا اجناس کشور های دیگر را بخریم؟ این جهاد می شود.

خداوند در قرآن چقدر بحث جهاد را مطرح می کند؟ «وَ جاهِدُوا بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ». و با اموال و جانهای خود، در راه خدا جهاد نمایید. (سوره توبه، آیه ۴۱)

اول با مالتان جهاد کنید، بعد با جانتان. یعنی جهاد اقتصادی مقدم بر جهاد نظامی است.

داستانک:

زمانی که قرارداد ۱۹۰۷ در ۹ شهریور ۱۲۸۶ (حدود ۱۰۰ سال پیش)، در سن‌پطرزبورگ پایتخت روسیه بین دولت‌های روس و انگلیس در مورد تقسیم ایران به امضا رسید که به موجب این قرارداد ایران به سه منطقه تقسیم می شد، قسمت شمال تحت نفوذ روسیه، قسمت جنوب تحت نفوذ بریتانیا و یک منطقه هم بیطرف شد. در همان دوران ۱۲ نفر از علمای اصفهان بیانیه‌ای در رد مصرف کالای خارجی و تاکید بر مصرف کالای داخلی امضا کردند که چند فراز داشت:

اولا: قبالجات و احکام شرعیه، از شنبه (۱۴ جمادی الاول) به بعد باید روی کاغذ ایرانی بدون آهار نوشته شد، اگر بر کاغذ‌های دیگر نویسند، مهر ننموده و اعتراف نمی‌نویسیم، قباله و حکمی هم که روی کاغذ دیگر نوشته بیاورند و تاریخ آن بعد از این قرارداد باشد، امضاء نمی‌نماییم. حرام نیست کاغذ غیرایرانی و کسی را مانع نمی‌شویم، ما با این روش متعهدیم.

ثانیا: کفن اموات، اگر غیر از کرباس و پارچه اردستانی یا پارچه دیگر ایرانی باشد، متعهد شده‌ایم، بر آن میت نماز نخوانیم. دیگری را برای اقامه صلوه بر آن میت بخواهند، ما را معاف دارند.

ثالثا: ملبوس مردانه جدید که از این تاریخ به بعد دوخته و پوشیده می‌شود، هر چه بدلی آن در ایران یافت نمی‌کنیم و حرام نمی‌دانیم لباس‌های غیر ایرانی را، اما ما ملتزم شده‌ایم، حتی‌المقدور بعد از این تاریخ ملبوس خود را از نسج ایرانی بنماییم، تا بعین ماها نیز کذلک. و متخلف توقع احترام از ما نداشته باشد، آنچه از سابق پوشیده داریم و دوخته، ممنوع نیست استعمال آن.

رابعا: میهمانی‌ها بعد ذلک، ولو اعیانی باشد، چه عامه چه خاصه، باید مختصر باشد؛ یک پلو و یک چلو و یک خورش و یک افشره، اگر زائد بر این کسی تکلف دهد، ما را به محضر خود وعده نگیرد، خودمان نیز به همین روش میهمانی می‌نمائیم، هر چه کمتر و مختصرتر از این تکلف کردند، موجب مزید امتنان ما خواهد بود.

– طلبه شهید، «محمد شریفی»، وصیت نامه اش را که می خوانی، انگار برای این روزهای من و تو دست به قلم شده است. ایشان در وصیت نامه اش می نویسد: «سعی کنید خودتان تولید کنید و خودتان تمام این وظایف مشکل را بپذیرید. باید ایران عزیز را به جایی برسانید که دنیا محتاج شما شود. اگر شما پیروز شوید، بدانید که مستضعفین روی زمین امیدوار می شوند و به نهضت های خود علیه طاغوتیان زمان می پردازند.»

 

کفار عهد شکن، بدترین گروه اند

%d8%b9%d9%87%d8%af-%d8%b4%da%a9%d9%86%db%8c

از ۱۱۴ سوره قرآن یک سوره «بسم الله الرحن الرحیم» ندارد، دلیل آن بسیار مشخص است: چون سوره مبارکه توبه با آیه ای در شأن بدترین گروه شروع می شود که رحمان و رحیم بودن خدا در رابطه با آنها معنی ندارد. حتی خداوند برای کفار معمولی «بسم الله الرحن الرحیم» بیان می کند: «قُلْ یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ». اما برای این گروه «بسم الله الرحن الرحیم» معنی ندارد.

این گروه کسانی هستند که هیچ کس لازم نیست احترامشان را نگه دارد. خداوند در آیه ۱ سوره مبارکه توبه می فرمایند: «بَراءَهٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَی الَّذینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکینَ». (این، اعلام) بیزاری از سوی خدا و پیامبر او، به کسانی از مشرکان است که با آنها عهد بسته اید!

کسانی که عهد و پیمانی که بسته اند، را از بین برده اند. کفار عهد شکن، تنها قومی هستند که لازم نیست هیچ احترامی برای آنها قائل شوید.

بعد خداوند در آیه ۷ سوره توبه بیان می فرمایند: «کَیْفَ یَکُونُ لِلْمُشْرِکینَ عَهْدٌ عِنْدَ اللَّهِ». چگونه برای مشرکان پیمانی نزد خدا و رسول او خواهد بود (در حالی که آنها همواره آماده شکستن پیمانشان هستند)؟!

دیگر عهدی نیست. آنها که عهد را نقض کردند تو هم لازم نیست هیچ عهدی را رعایت کنی. چون آنها عهد شکنی را شروع کردند.

مثلا ما با کسی عهد ببندیم بگوییم، آنها هرچه می خواهند عهدشان را از بین ببرند، ما سر عهدمان هستیم! چنین چیزی نیست. آنها که عهد را زیر پا گذاشتند ما هم عهد را از بین می بریم. شرط عهد این است که طرف مقابل سر عهدش بماند، وقتی نماند دیگر عهدی نیست.

پس بدترین گروه عالم کفار پیمان شکن اند.

هر کس پایان ماه صفر را بشارت دهد …!

 (به بهانه پایان ماه صفر)

19

« سخنی در باب روایت معروفی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که : “هر کس پایان صفر را به من بشارت دهد؛ بهشت را به او بشارت میدهم” »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

از پیامبر مکرم اسلام صلی الله علیه و آله روایتی نقل شده که فرمودند:” من بشرنی بخروج آذار فله الجنه

عده ای معتقد شدند آذار همان صفر است در حالی که آذار از ماههای رومی است و صفر از ماههای قمری است .

و این روایت داستانی دارد

مرحوم شیخ صدوق در کتاب ارزشمند علل الشرایع این حدیث را به صورت حدیثی مسند از ابن عباس آورده است و آن عبارت از این است که:

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روزی در مسجد قبا در جمع عده زیادی از اصحابش فرموند” :اول من یدخل علیکم الساعه رجل من اهل الجنه یعنی اولین کسی که هم اکنون بر شما وارد می شود، مردی از اهل بهشت است.

پس چند نفر که این مطلب را شنیدند از یک در مسجد خارج شدند تا از در دیگر وارد شوند و اول کسی باشند که مستحق بهشت گردند.

پیامبر که متوجه این موضوع شدند، به عده ای که در مسجد باقی مانده بودند، فرمود: “إنه سیدخل علیکم جماعه یستبقون فمن بشرنی بخروج آذار فله الجنه یعنی هم اکنون عده زیادی از در مسجد وارد می شوند، تنها کسی که مرا به پایان ماه آذار خبر دهد، او اهل بهشت است.

پس آن عده برگشته و وارد مسجد شدند در حالی که ابوذر در بین آنها بود.

پیامبر از آنان پرسید: فی أی شهرٍ نحن من شهور الرومیه؟” یعنی در کدام ماه از ماههای رومی قرارداریم؟ تنها ابوذر گفت: یا رسول الله از ماه آذار خارج شده ایم. پیامبر فرمود: ابوذر، این را می دانستم ولیکن دوست داشتم اصحاب من مردی را که اهل بهشت است بشناسند.[علل الشرایع،ج۱ص۱۷۶]

لذا قول پیامبر صلی الله علیه و آله تنها در همان زمان و مکان به عنوان شرطی برای معرفی مرد بهشتی دارای مفهوم است و نه به معنای مطلق آن در همه زمانها و مکانها.

در حالی که همین حدیث امروزه در بین برخی شیعیان اینگونه مطرح شده است که هرکس در پایان ماه صفر در هفت مسجد را بزند و به پیامبر پایان ماه صفر را خبر دهد او اهل بهشت خواهد بود.

البته دقت به این نکته ضروریست که ماه صفر؛ ماه مصیبت خاندان اباعبدالله و نیز شهادت پیامبر و امام حسن و امام رضا علیهم السلام است ؛ اما بحث ما تحقیق درباره روایات بود

تعجب خداوند از ۳ شخص

 (به بهانه ۲۸ صفر سالروز شهادت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و امام مجتبی علیه السلام)

16یَا أَحْمَدُ عَجِبْتُ مِنْ ثَلَاثَهِ عَبِیدٍ عَبْدٍ دَخَلَ فِی الصَّلَاهِ وَ هُوَ یَعْلَمُ إِلَى مَنْ یَرْفَعُ یَدَیْهِ وَ قُدَّامَ مَنْ هُوَ وَ هُوَ یَنْعُسُ وَ عَجِبْتُ مِنْ عَبْدٍ لَهُ قُوتُ یَوْمٍ مِنَ الْحَشِیشِ أَوْ غَیْرِهِ وَ هُوَ یَهْتَمُّ لِغَدٍ وَ عَجِبْتُ مِنْ عَبْدٍ لَا یَدْرِی أَنِّی رَاضٍ عَنْهُ أَوْ سَاخِطٌ عَلَیْهِ وَ هُوَ یَضْحَک‏

خداوند در شب معراج به پیامبر فرمود:

اى احمد! در شگفتم از سه کس:

۱٫ بنده‏اى که در حال نماز است و مى‏داند به سوى چه کسى دست را بالا برده، و مقابل چه کسى ایستاده، و چرت مى‏زند،

۲٫ در شگفتم از کسى که خوراک یک روز را دارد، با این وصف در فکر مخارج فرداست و برایش تلاش مى‏کند،

۳٫ در شگفتم از بنده‏ام که نمى‏داند من از او راضیم یا خشمگین، با این حال مى‏خندد. [إرشاد القلوب إلى الصواب ج‏۱صفحه ۲۰۰ ]

بسیج یعنی این…

(به بهانه روز بسیج)

58

یک روزی، بسیج دنیا را فتح خواهد کرد، مطمئن باشید.

همینطور که همین الان بسیاری از جاهای دنیا مدیون بسیج است. همین زائران پیاده، که اربعین به کربلا تشریف بردند، اگر بسیج نبود امروز چیزی از کربلا باقی نمی ماند.

قولی که دو سال پیش آیت الله سیستانی دادند که جزو تاریخی ترین قول های فقهای جهان تشیع بود. اگر آن حکم ایشان نبود بسیج مردمی عراق شکل نمی گرفت و داعش، اثری از کربلا باقی نمی گذاشت. همانطور که وقتی داعش وارد عراق شد اعلام کرد: ما تمام نماد شرک، خصوصا کربلا را از بین خواهیم برد.

ارتش عراق و تمام شهرهای اطراف بصره که تسلیم شده بودند. هیچکس گمان نمی کرد که دست قدرت الهی از آستین یک پیرمرد که سال هاست از خانه اش بیرون نیامده، بیرون بیاید و چنین حکم حکومتی بدهند.

بسیج عراق شکل گرفت و وضع داعش به این روز کشیده شد. امروز داعش نمی تواند حتی یک بمب در مسیر بگذارد و مجبور است چند روز بعد بمب گذاری کند. همان موقع آنها اعلام کردند، روزی سر از تن آیت الله سیستانی جدا خواهیم کرد.

بسیج مردمی یعنی این. هشت سال دفاع مقدس را همین بسیجی ها اداره کردند. همین الان هم لبنان را بسیجی ها اداره می کنند.

روز اول فروردین ۱۳۷۵ یکی از جوان های حزب الله به نام «علی منید اشمر» که واقعا چهره زیبایی داشت و معروف به «قمرالمستشهدین» یعنی ماه شهادت طلب ها بود، عملیات شهادت طلبانه انجام می دهد و تعدادی از افسران رژیم غاصب صهیونیستی را به درک واصل می کند. ایشان در وصیت نامه اش می نویسد: «سلام مرا به بچه ها و بسیجیان ایران برسانید و بگویید من اینگونه شهادت طلبی را، از حسین فهمیده شما یاد گرفته ام و ما مدیون شما هستیم».

حکم خواندن نماز فرادی هنگام نماز جمعه و نماز جماعت

55

خواندن نماز فرادی هنگام برپایی نماز جماعت

سوال: برخی از افراد هنگام برپایی نماز جماعت، اقدام به خواندن نماز فرادی می کنند؛ این عمل چه حکمی دارد؟

حضرت آیت الله خامنه ای:

این عمل اگر تضعیف نماز جماعت و اهانت و بی احترامی به امام جماعت شود، حرام است.

حضرت آیت الله فاضل لنکرانی:

اگر هتک حرمت جماعت محسوب شود، حرام است؛ و نیز چنانچه ملازم با تفسیق عملی امام جماعت باشد.

حضرت آیت الله تبریزی:

اگر شخص معروفی است که فرادی خواندن او، مردم به شک می افتند و کار او موجب تشکیک در عدالت امام جماعت می شود نمازش اشکال دارد.

حضرت آیت الله مکارم شیرازی:

در صورتی که توهین با امام جماعت یا هتک نماز جماعت محسوب شود، حرام است و می تواند قبل یا بعد بخواند.

حضرت آیت الله سیستانی:

اگر مستلزم هتک امام باشد و او مستحق هتک نباشد حرام است، ولی نماز صحیح است.

حضرت آیت الله بهجت:

نمازش صحیح است، اگر هتک احترام جماعت یا امام آن نباشد.

منبع: کتاب مسائل جدید از دیدگاه علما و مراجع، جلد ۴، صفحه ۱۱۷.

نماز خواندن موقع خطبه های نماز جمعه

امام صادق علیه‌السلام: هنگامی که امام جمعه خطبه نماز جمعه می خواند برای هیچ کس شایسته نیست که سخن بگوید مگر آنکه امام از خطبه فارغ شود.

امام صادق علیه‌السلام: رسول خدا صلی‌الله علیه و آله از سخن گفتن در روز جمعه هنگام خطبه خواندن امام جمعه نهی فرموده است، پس هر کس چنین کند کار بیهوده ای انجام داده و هر کس کار بیهوده انجام دهد جمعه ای برای او نخواهد بود.

سوال: در موقع ایراد خطبه های نماز جمعه، خواندن نماز واجب یا مستحب در مصلا و محل برپایی نماز جمعه چه صورت دارد؟

حضرت آیت الله خامنه ای:

کاری که موجب فوات خطبه است نباید انجام بگیرد.

حضرت آیت الله مکارم شیرازی:

احتیاط واجب آن است که نمازگزاران هنگام ایراد خطبه ها سکوت را رعایت کنند و از خواندن نمازهای واجب و مستحبی خودداری کنند و به خطبه ها گوش فرا دهند.

حضرت آیت الله بهجت:

بر مأموم واجب است خطبه ها را گوش بدهد.

حضرت آیت الله فاضل لنکرانی:

در هنگام خطبه ها واجب است به آن گوش فرا داد و کار دیگری انجام نداد.

حضرت آیت الله صافی گلپایگانی:

احوط در حال خطبه ترک ذکر و نماز مستحبی است بلکه اصغاء و استماع احوط است.

حضرت آیت الله تبریزی:

در اثناء خطبه واجبه تکلم جایز نیست بلکه احتیاط واجب این است که کسی معنی آن را می فهمد به آن گوش بدهد.

حضرت آیت الله سیستانی:

اگر می خواهد در نماز جمعه شرکت کند بنابر احتیاط واجب باید به خطبه ها گوش دهد، پس اگر نماز خواندن با آن منافات داشته باشد بنابر احتیاط جایز نیست.

منبع: کتاب مسائل جدید از دیدگاه علما و مراجع، جلد ۳، ص ۹۹.

اولویت سنجی

(به مناسبت ایام اربعین)

47

یکی از فرازهای زیارت شریف اربعین که ما به پیشگاه خداوند متعال عرضه می داریم و به نوعی فلسفه قیام اباعبدالله علیه السلام را بیان می کند، این فراز است:

«ﻭَ ﺑَﺬَﻝَ ﻣُﻬﺠَﺘَﻪُ ﻓِﻴﻚَ ﻟِﻴَﺴﺘَﻨﻘِﺬَ ﻋِﺒَﺎﺩَﻙَ ﻣِﻦَ ﺍﻟﺠَﻬَﺎﻟَﺔِ».

یعنی جان خودتان را فدا کردید که مردم از ضلالت خارج شوند. از غفلت و جهل و گمراهی بیرون بیایند.

یکی از مصادیق جهل اینست که انسان اولویت سنجی نداشته باشد. خیلی وقت ها ما کارهایی انجام می دهیم که کارهای خوبی است اما اولویت نیست مثلا در شبکه های اجتماعی پیامی را می فرستیم که اولویتی نیست. چیزی را می خوانیم که اولویت نیست. به اینها جهل می گوییم.

داستانک

طرماح، یک مومن کوفی بود که به یاری امام رفت، ولی برای تأمین آذوقه زن و بچه اش از امام اجازه مرخصی گرفت. طرماح نسبت به امام معرفت خوبی داشت امّا رساندن آذوقه به خانواده و ترجیح دادن آنان به یاری امام (ع) و اولویت بخشی آنان در رفع گرفتاریشان، او را از فیض یاری امام معصوم (ع) محروم کرد. و وقتی برگشت امام حسین (ع) به شهادت رسیده بود.

آذوقه خریدن برای خانواده مهم و واجب است اما واجب تر از آن چه بود؟ از آن طرف حبیب ابن مظاهر در راه حمام بود که فهمید امام به کربلا رسیده است. از همانجا عازم کربلا شد.

ما هم امروز باید ببینیم اولویت چه چیزی است و آن را انجام بدهیم.

کدام بهتر است؟

%d8%b9%d8%ac%d8%a8

فرض کنید یک شب در مراسم عزاداری هیأت شرکت کرده ایم، مقادیر زیادی خیرات کرده ایم، برای امام حسین علیه السلام اشک ریخته ایم، نیمه های شب هم بر خواسته و نماز شب را با گریه می خوانیم و نماز صبح را هم اول وقت می خوانیم؛ آخر سر هم از این کارهایی که کرده ایم خیلی لذت می بریم …

اما

فرض کنید شب بعد نه در هیأتی شرکت کرده ایم و نه سایر کارهای شب قبل را انجام داده ایم. از طرفی، با وجود اینکه ساعت را کوک کرده ایم، نماز صبحمان قضا می شود؛ صبح از این حالتمان در پیشگاه خداوند خیلی خجالت می کشیم …

حال به نظر شما کدام حالت بهتر بود؛ شب اول یا شب دوم؟

 

حضرت علی علیه السلام می فرمایند:

«سَیِّئَهٌ تَسُوءُکَ خَیْرٌ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ حَسَنَه تُعْجِبُکَ»

خطایی که باعث ناراحتی تو شود، نزد خداوند از کار نیکی که باعث عجب تو شود بهتر است.

[نهج البلاغه، حکمت ۴۶]

 

آفتی که ما مسجدی ها و به ظاهر مذهبی ها را تهدید می کند، تکبر است. اینکه فکر کنیم حال که ما دروغ نمی گوییم و غیبت نمی کنیم و ربا نمی خوریم، حتما از دیگران بهتریم اشتباه هست. اگر در روز قیامت از پل صراط عبور کردیم، آن وقت معلوم می شود انسان خوبی بوده ایم.

شیطان، انسان های مؤمن را با تکبر از بین می برد.

 

پیامبر مکرم اسلام صلی الله علیه و اله می فرمایند:

«لَوْلَا أَنَّ الْمُؤْمِنَ یُعْجَبُ بِعَمَلِهِ لَعُصِمَ مِنْ الذَّنْبِ حَتَّى لَا یَهُمَّ بِهِ ، وَلَکِنَّ الذَّنْبَ خَیْرٌ لَهُ مِنَ العُجبِ»

اگر مومن به خاطر اعمال خویش دچار عجب نمی شد، به درجه ی عصمت از گناه می رسید به طوری که حتی قصد گناه هم نمی کرد ولی گناه برای او از عجب بهتر است!

[کنزالعمال، حدیث ۷۶۷۶]

همچنین در حدیث دیگری می فرمایند:

«لَوْ لَمْ تُذْنِبُوا لَخَشِیتُ عَلَیْکُمْ مَا هُوَ أَکْبَرُ مِنْ ذَلِکَ الْعُجْبَ»

اگر هیچ گناهی انجام ندهید، از چیز خطرناک تری بر شما می ترسم: از عجب!

[بحارالانوار، ج ۶۹، ح ۳۲۹]

زیارت نرفته ها…

25

در این روزها بیشترین چیزی که می شنویم خداحافظی زائرین کربلاست. ان شاالله کسانی که زیارت حضرت علی علیه‌السلام و امام حسین علیه‌السلام می روند ما را از دعای خیرشان بی نصیب نکنند.

می گویم از کنار زیارت نرفته ها

 

بالا گرفته کار زیارت نرفته ها

 

اشک و نگاه حسرت و تصویر کربلا

 

این است روزگار زیارت نرفته ها

 

امسال اربعین همه رفتند و مانده بود

 

هیات در انحصار زیارت نرفته ها

 

انگار بین هیات ماهم نشسته بود

 

زهرا به انتظار زیارت نرفته ها

 

در روز اربعین همه ما را شناختند

 

با نام مستعار «زیارت نرفته ها»

 

غم میخورم برای دل رهبرم که هست

 

تنها طلایه دار زیارت نرفته ها

 

اما هزار مرتبه شکر خدا که هست

 

مشهد در اختیار زیارت نرفته ها

 

باب الحسین قسمت آنانکه رفته اند

 

باب الرضا قرار زیارت نرفته ها

 

هفت صفر، شهادت یا ولادت؟!

(به مناسبت هفت صفر، شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام)

200220_hou12508

هفتم صفر، سالگرد شهادت امام حسن مجتبی(علیه السلام) است. پس چرا در تقویم ها ولادت امام کاظم(علیه السلام)آمده است؟ تمام کشور های اسلامی فردا را شهادت می گیرند. 

اما دلیل اینکه هفت صفر ولادت شده است چیست؟

آیت االله مجتهدی تعریف می کند: هفت صفر تولد ناصرالدین شاه بوده است و او می خواسته ولادت بگیرد. علمای دربارش را دعوت می کند و می گوید: در این زمان تولد کسی نیست؟ علما می گویند: امام کاظم(علیه السلام) تاریخ ولادت ندارند و از طرفی نقلی هم هست که ولادت ایشان در ماه صفر است.

بعد از این ماجرا، فقط در تقویم ایران این روز ولادت امام کاظم(علیه السلام) است که در واقع روز تولد ناصرالدین شاه بوده است.

هیچ کدام از علما چنین چیزی را قبول ندارند. و ۷ صفر مراسم شهادت امام حسن مجتبی(علیه السلام) می گیرند.

**منبرک**