دین مردم را ندزدیم!

 

قال ابا عبدالله علیه السلام:

مَعَاشِرَ الشِّیعَهِ کُونُوا لَنَا زَیْناً وَ لَا تَکُونُوا عَلَیْنَا شَیْناً قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ احْفَظُوا

امام صادق علیه السلام می فرمایند:

 اى جمعیت شیعه براى ما زینت باشید ، و باعث ننگ ما نباشید

منبع: بحار الأنوار ؛جلد ‏۶۵ ،صفحه۱۵۱

گاه مایی که ظاهر مذهبی داریم ناخداگاه کاری می کنیم که مردم از دین برمیگردند . مثلا جواب سلام نمی دهیم – صوت مداحی را تا نیمه شب در خیابان بلند می کنیم . لباس کثیف می پوشیم . سر مردم کلاه می گزاریم و ..

به هرحال باید مواظب باشیم که آبروی دین را نبریم

 

داستانک ۱:

مقیم لندن بود، تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد.

راننده بقیه پول را که برمی گرداند ۲۰ پنس اضافه تر می دهد!

می گفت: چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست پنس اضافه را برگردانم یا نه؟

آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست پنس را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی

گذشت و به مقصد رسیدیم. موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت آقا از شما ممنونم. پرسیدم بابت چه؟ گفت می خواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم. وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم.

با خودم شرط کردم اگر بیست پنس را پس دادید بیایم. فردا خدمت می رسیم!

میگفت: ماشین که رفت؛ تمام وجودم دگرگون شد حالی شبیه غش به من دست داد.

من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست پنس می فروختم

داستانک ۲:

گویند روزی دزدی در راهی، بسته ای یافت که در آن چیز گرانبهایی بود و دعایی نیز پیوست آن بود.

آن شخص بسته را به صاحبش برگرداند.

او را گفتند : چرا این همه مال را از دست دادی؟

گفت: صاحب مال عقیده داشت که این دعا ، مال او را حفظ می کند. من دزد مال او هستم ، نه دزد دین.

اگر آن را پس نمی دادم و عقیده صاحب آن مال ، خللی می یافت

آن وقت من، دزد باورهای او نیز بودم و این کار دور از انصاف است

.

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

آیا ما مسلمانیم؟!

 

خداوند به حضرت عیسی می فرماید:

یا عیسی!.. انْظُرْ إِلَى مَنْ هُوَ دُونَکَ- وَ لَا تَنْظُرْ إِلَى مَنْ هُوَ فَوْقَک‏

ای عیسی ! [در مسائل مادی] به پایین تر از خود بنگر نه به بالاتر از خود  

الجواهر السنیه-کلیات حدیث قدسى ؛صفحه ۲۰۷؛الباب العاشر

برخی از ما چنان مستضعفین را فراموش کرده ایم که انگار وجود ندارند . دلیلش هم روشن است آنقدر غرق ارتباط با پولدارها شده ایم که یادمان رفته در کنارمان افرادی هستند که پدرشان شبها دیر وقت می آید تا همه خواب باشند زیرا خجالت می کشد دست خالی بیاید

 

داستانک ۱:

توی قصابی یه پیرزن اومد تو و یه گوشه وایستاد

یه اقای خوش تیپی هم اومد تو گفت: اقا قربون دستت پنج کیلو فیله گوساله بکش عجله دارم

اقای قصاب شروع کرد به بریدن فیله و جدا کردن اضافه هاش

همینجور که داشت کارشو میکرد رو به پیرزن کرد گفت: چی میخوای ننه؟

پیرزن اومد جلو یک پونصد تومنی مچاله گذاشت تو ترازو گفت: همین قدر گوشت بده ننه!

قصاب یه نگاهی به پونصد تومنی کرد گفت : پونصد تومن فقط آشغال گوشت میشه ننه … بدم؟

پیرزن یه فکری کرد گفت بده ننه !

قصاب آشغال گوشت های اون جوون رو میکند میذاشت برای پیره زن

اون جوونی که فیله سفارش داده بود همینجور که با موبایلش بازی میکرد گفت: اینارو واسه سگت میخوای مادر ؟

پیرزن نگاهی به جوون کرد گفت: سَگ؟

جوون گفت آره … سگِ من این فیله هارو هم با ناز میخوره … سگ شما چجوری اینارو میخوره ؟

پیرزن گفت: میخوره دیگه ننه … شیکم گشنه سَنگم میخوره

جوون گفت نژادش چیه مادر؟

پیرزنه گفت: بهش میگن تُوله سَگِ دوپا ننه …اینارو برا بچه هام میخام اّبگوشت بار بذارم!

جوونه رنگش عوض شد … یه تیکه از گوشتای فیله رو برداشت گذاشت رو آشغال گوشتای پیرزن
پیرزن بهش گفت: تُو مگه اینارو برا سگت نگرفته بودی؟

جوون گفت: چرا!

پیرزن گفت: ما غذای سگ نمیخوریم ننه

بعد گوشت فیله رو گذاشت اونطرف و آشغال گوشتاش رو برداشت و رفت!

داستانک ۲:

فرح پهلوی سوار بر ماشین از کنار روستایی گذشت و دید مردم در حال خوردن علف هستند .

سوال کرد اینها چرا علف می خورند ؟

گفتند :پول برای خرید نان ندارند!

گفت : خوب بروند بیسکوبیت بخورند!!!

 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

رمز ورود به بهشت

 

 

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

 گروهی از انصار نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده سلام کردند و گفتند: یا رسول الله حاجتی داریم، حضرت فرمود: بگویید. گفتند: حاجت بزرگی است! فرمود: چیست؟ عرض کردند: می‌خواهیم برای ما نزد خداوند بهشت را ضمانت نمایی!

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) سر خویش فرو انداخته پس از اندکی سر را بلند نمود و فرمود: من این کار را می‌کنم به شرط آنکه از هیچ کس هیچ چیز درخواست نکنید!

حضرت صادق (علیه السلام) فرمود: گاهی می‌شد یکی از ایشان در مسافرت تازیانه‌اش (از روی اسب یا شتر) به زمین می‌افتاد، ولی خوش نمی‌داشت به دیگری بگوید تازیانه را به من بده، مبادا که درخواست کرده باشد، خودش پایین می‌آمد و برمی‌داشت! و گاهی می‌شد که بر سر سفره‌ای بود و دیگر همنشینان به آب نزدیکتر بودند ولی او از آنان تقاضا نمی‌کرد، خودش بر می‌خواست و آب می‌نوشید

منبع: وسائل الشیعه، جلد ۶،صفحه ۳۰۷ 

درخواست از مردم انسان را کوچک می کند ؛ گاه انسان مجبور است از کسی چیزی بخواهد ؛ که هیچ .

اما بسیاری از درخواستهای ما بی مورد است . مثلا به مردم رو میزنیم و پول قرض می گیریم تا تلوزیون و قالی و پرده و … منزلمان را عوض کنیم . اینها باعث ذلت انسان می شود

داستانک :

روزى امیر المؤمنین علیه السّلام از جلوی دکان قصّابى مى‏گذشت و قصاب گوشت فربه اى داشت،عرض کرد: یا امیر المومنین  گوشت خوبى دارم مقدارى از آن خریدارى کن؟

امام علیه السّلام فرمود: پول آماده‏ اى ندارم،

 عرض کرد: من صبر مى‏کنم، تا هر وقت داشتید بهاى آن را بدهید؟

 فرمود: من بر خوردن گوشت صبر مى‏کنم‏

منبع:ارشاد القلوب؛ جلد ‏۱  ،صفحه  ۳۱۱

 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

اگر چند روز امام زمان را نبینیم چه می کنیم؟؟؟

 

عبدالکریم کفاش ؛ پیرمرد کفاشی بود که وجود نازنین بقیه الله هر هفته به مغازه او می آمدند

روزی از او سوال کردند که اگر یک هفته نیایم چه می کنی ؟ عرضه داشت : آقا قطعا دق می کنم .

آقا فرمودند : اگر غیر از این بود نمی آمدم

داستان ۱:بغل کردن امام زمان

روزی امام زمان در مغازه عبدالکریم کفاش نشسته بودن که رو میکنند به عبدالکریم و میگویند:

عبدالکریم کفش های منو ببین نیاز به وصله دارن

عبدالکریم جواب میدن:آقا به روی چشم اما اجازه بدهید اول سفارش های مردم رو تموم کنم بعد به کفش های شما برسم.(البته چون آقا امر نکرده بودند این جواب را داد)

امام زمان برای بار دوم می فرمایند:عبدالکریم کفش های من نیاز به وصله دارن برام بدوزش.

بازم هم عبدالکریم همان پاسخ را میدهند.

برای بار سوم امام زمان می فرمایند عبدالکریم کفش های منو برام بدوز.

این بار عبدالکریم کفاش از جایش برمیخیزد و به جلوی آقا میره و آقا رو بغل میکنه و محکم فشار میده و میگه آقاجان قربونت برم من که گفتم چشم اما اگه بار دیگه بگین همینجوری که تو بغلم گرفتمت داد میزنم آی مردم بیاین که امام زمان اینجاست.

امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرمایند عبدالکریم اگه اینطوری نبودی هرگز به سراغت نمی اومدیم

داستان ۲ : آقا جان شما که مستاجر نیستید

مرحوم سید عبدالکریم کفّاش اجاره نشین بود. روزی صاحب خانه ایشان را جواب کرد.

وی بلافاصله اسباب و اثاثیه خود را از منزل بیرون آورده و در کنار کوچه ای گذارده بود و از این بابت بسیار نگران به نظر می رسید.

در همان حال خدمت امام زمان – ارواحنا فداه – مشرّف می شوند. مرحوم آقا سید عبدالکریم می گوید: حضرت به من فرمودند: صابر باش.

عرض کردم: چَشم! اما مصیبت اجاره نشینی مصیبتی است که شما خانواده گرفتار آن نشده اید. آقا [لبخندی زدند و] فرمودند: برای تو منزل فراهم می شود. چیزی نگذشت که برخی از اهل خیر برای او منزلی خریدند و خیال ایشان از این جهت آسوده گردید.

منبع:کتاب روزنه هایی از عالم غیب / نویسنده:آیت اللَّه سید محسن خرازی

 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

رحمت خدا شامل ۳ گروه (۳٫ کنترل کننده خشم)

 

 

و قال صلّى اللّه علیه و آله: ثلاث من کنّ فیه آواه اللّه تعالى فی کنفه، و نشر علیه رحمته، و أدخله فی محبّته. قیل: و من ذاک یا رسول اللّه؟ قال: …      ۳٫  و إذا غضب فتر

سه خوى در هر که باشد، خدا او را در پناه خود جاى دهد و رحمتش را بر او بگسترد، و در محبت خود واردش کند. پرسیدند: این صفات چیست؟ فرمود:

۳٫  کنترل به هنگام غضب.

منبع:تحریر المواعظ العددیه ؛ صفحه  ۲۵۶ و نصایح ؛صفحه ۱۳۰

داستانک:

در خانواده ای که وضع مالی مناسبی نداشتند ، پدر آن خانواده یک «میز» می خرد که آن را خیلی دوست داشته است . روزی پسرش وارد اتاق می شود و کاری می کند که منجر به شکسته شدن میز می شود .

پدر بسیار ناراحت می شود و غضب می کند و ضربه ای به صورت کودک می زند که منجر به کر شدن کودک می شود .

چند روز بعد وقتی پدر به دیدن کودک خود در بیمارستان می رود کودک به او می گوید : پدر جان اگر من بزرگ شدم و کار کردم و پول میز را به تو دادم ، تو گوشهایم را به من بر می گردانی؟

پدر تا این را می شنود از بغض نمی تواند جلوی گریه خویش را بگیرد و از بیمارستان خارج می شود .

روز بعد هم خود کشی می کند .

در نتیجه یک غضب به خاطر یک مال دنیا منجر به نا شنوا شدن کودک و یتیم شدن و بی سر پرست شدن یک خانواده می شود.

 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

رحمت خدا شامل ۳ گروه (۲٫ عفو کننده)

 

 

و قال صلّى اللّه علیه و آله: ثلاث من کنّ فیه آواه اللّه تعالى فی کنفه، و نشر علیه رحمته، و أدخله فی محبّته. قیل: و من ذاک یا رسول اللّه؟ قال:…    ۲٫  و إذا قدر غفر…

سه خوى در هر که باشد، خدا او را در پناه خود جاى دهد و رحمتش را بر او بگسترد، و در محبت خود واردش کند. پرسیدند: این صفات چیست؟ فرمود:

 ۲٫ عفو در وقت قدرت…

منبع:تحریر المواعظ العددیه؛صفحه ۲۵۶ و نصایح ؛صفحه ۱۳۰

وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ [ نور ۲۲]

 باید عفو کنند و چشم بپوشند آیا دوست نمى‏دارید خداوند شما را ببخشد؟!

انسان باید دیگران را ببخشد

داستانک :

آقای غلامعلی رجایی نقل می کند که :

یک روز وقتی که شهید حجت الاسلام والمسلمین سلیمی از بیت امام برای تقویت روحیه رزمندگان به جبهه های جنوب آمده بود صحبت از خصوصیات امام به میان آمد ایشان گفت: چند روز پیش در محضر امام از جسارت ها و اهانت های شیخ علی تهرانی در رادیو بغداد مطالبی به عرض ایشان رساندیم که این فرد خیلی به شما جسارت می کند!

صحبت ما که تمام شد امام رو به ما کرد و گفت: اتفاقا چند روز قبل من بیاد او بودم و برایش دعا می کردم.امام حتی نسبت به هدایت مخالفان و دشمنانشان اینقدر احساس دلسوزی می کردند.

منبع: خاطرات مرحوم آیت الله توسلی،مجله حوزه، شماره ۴۵

 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

رحمت خدا شامل ۳ گروه (۱٫ شکر کننده)

 

و قال صلّى اللّه علیه و آله: ثلاث من کنّ فیه آواه اللّه تعالى فی کنفه، و نشر علیه رحمته، و أدخله فی محبّته. قیل: و من ذاک یا رسول اللّه؟ قال:   ۱٫ من إذا اعطی شکر …

سه خوى در هر که باشد، خدا او را در پناه خود جاى دهد و رحمتش را بر او بگسترد، و در محبت خود واردش کند. پرسیدند: این صفات چیست؟ فرمود:

 ۱٫ شکر به هنگام نعمت…

منبع:تحریر المواعظ العددیه؛صفحه ۲۵۶ و نصایح ؛صفحه ۱۳۰

داستانک :

مردی در حالی که به قصرها و خانه های زیبا مینگریست به دوستش گفت : وقتی این همه اموال رو تقسیم میکردند ، ما کجا بودیم ؟؟؟

دوست او دستش رو گرفت و به بیمارستان برد و گفت : وقتی این بیماریها رو تقسیم میکردند ، ما کجا بودیم ؟؟؟

 

ما باید دیدمان را عوض کنیم و به نعمتهایی که خدا به ما داده توجه کنیم ،نه به کمبودها. یعنی در یک کلام در مسائل مادی به پایین دست خود نگاه کنیم

لطیفه :

کلاغی روی سر شخصی مدفوع کرد

آن شخص سریع شروع کرد به شکر کردن .

شخصی سوال کرد : لباست پر از آلودگی شده و شکر می کنی

گفت :برای این شکر می کنم که ، اگر گاو پرواز می کرد چه خاکی به سر می کردم .

 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

شاید خیر ما در این رئیس جمهور باشد!

 

(به بهانه روز بعد از انتخابات ریاست جمهوری(

… عَسى‏ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ… [بقره ۲۱۶]

 …چه بسا چیزى را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است. و یا چیزى را دوست داشته باشید، حال آنکه شرِّ شما در آن است…

 

در این روزهای بعد از انتخابات ، بسیاری از مردم چون کاندیدایشان رأی نیاورده بسیار ناراحتند و چه بسا شوکّه شده اند ؛برخی گریه می کنند و برخی فقط سکوت

بسیاری تصور می کنند که از این به بعد کشور خصوصا رهبری سختی های زیادی را تحمل خواهد کرد و از این به بعد دوران چهار سال و یا ۸ سال دفاع مقدس از ارزشها شروع شده است؛ (که انشاء الله اینگونه نباشد)

اما در جواب باید گفت : عَسى‏ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ . چه بسا چیزى را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است

داستانک:

حجه الاسلام قرائتی می فرمایند:

من رفتم اول طلبگى روضه بخوانم اما منبر من نمى‏گرفت. یادم است که شب عاشورا بود، در حسینیه بودم گفتم: ابالفضل، مردم خندیدند. گفتم: على اصغر، دیدم مردم مى‏خندند. همه‏ى حرف‏هایى که آقاى کوثرى مى‏زد من هم مى‏زدم، ولى مردم مى‏خندیدند. حتى رفتند نامه نوشتند که ما این شیخ را نمى‏خواهیم. شب هفتم محرم مى‏خواستند من را بیرون کنند. بعد که پاى تخته آمدم، فهمیدم که چه خوب شد که منبر ما نگرفت. آدم نمى‏داند. گاهى وقت‏ها شکستى که مى‏خورد برایش مفید است.

 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

چرا رأی بدهم؟

 

(به بهانه نزدیکی به انتخابات)

 SHAPE  \* MERGEFORMAT

 

«مَنْ أَصْبَحَ لَا یَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِینَ فَلَیْسَ بِمُسْلِم»

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می فرمایند:

کسى که صبح کند و نسبت به امور مسلمین بى تفاوت باشد مسلمان نیست

منبع:کافى، جلد  ۲،  صفحه۱۶۳

شرکت در انتخابات واجب است چون انتخابات از امور مسلمین است مگر مى‏شود که کسى مسلمان باشد و به امور مسلمین بى تفاوت باشد ،

می گویند: قبلیها چه گُلی به سر ما زدند که اینها بزنند ؟

بر فرض که قبلی ها کار نکردند. شما اگر از چند نانوایی نان بخری و نانش خوب نباشد ، دیگر نان نمی خری؟

دقت کنیم ! که اگر ما خودمان برای کشورمان نقشه نریزیم، آمریکا و اسرائیل نقشه می ‏کشد که چه کسی باشد و چه کسی نباشد آنوقت او از آنطرف دنیا براى ما نقشه بکشد و ما نقشه نکشیم؛ اگر هم دین نداریم بخاطر غیرت ملى‏مان باید در انتخابات شرکت کنیم.

داستانک:

 یک نوکرى اربابش را اذیت مى‏کرد.

 گفتند این نوکر را توى کوچه دارند مى‏زنند تا گفتند مى‏زنند فورى رفت و از نوکر دفاع کرد.

 مردم گفتند تو که از دست این نوکر دلت خون است

گفت:من از دست این دلم خون است اما غیرتم اجازه نمى‏دهد . بالاخره نوکر من که هست.منسوب به من هست. چون منسوب به من است اجازه نمى‏دهم شما بزنید اگر هم خواسته باشم بزنم خودم مى‏زنم

حال آمریکا براى ما تصمیم بگیرد؟ به غیرت ما بر نمی خورد؟!!! هر کس یک جو غیرت داشته باشد نمى‏تواند آرام بنشیند و اجازه بدهد که از آنطرف دنیا برایش نقشه بکشند

منبع:تلخیص از صحبتهای حجه الاسلام قرائتی [۲۶/ ۰۳/ ۸۴]

 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

محاسبه و مراقبه

 

 SHAPE  \* MERGEFORMAT

 

برخی از سوره های قرآن با یک سوگند شروع می شود مانند : وَ الْعَصْر

 برخی با ۲ سوگند ؛ مانند : وَ الضُّحَى‏ * وَ الَّیْلِ إِذَا سَجَى‏

برخی با ۳ سوگند ؛ مانند : وَ الْعَادِیَاتِ ضَبْحًا * فَالْمُورِیَاتِ قَدْحًا * فَالمْغِیرَاتِ صُبْحًا

برخی با ۴ سوگند ؛ مانند : وَ التِّینِ وَ الزَّیْتُونِ *  وَ طُورِ سِینِینَ *  وَ هَاذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ

برخی با ۵ سوگند ؛ مانند : وَ الْفَجْرِ * وَ لَیَالٍ عَشْرٍ * وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ  * وَ الَّیْلِ إِذَا یَسْرِ

اما سوره ای در قرآن است ، که ۱۱ سوگند دارد و آن سوره مبارکه شمس است .

نکته اینجاست که خداوند بعد از این ۱۱ سوگند می فرماید :

قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّئهَا

فقط کسی اهل رستگاریست که اهل تزکیه ی نفس باشد

انسان باید از نَفْسَش حساب بکشد مثلا هر شب قبل از خواب به اعمال آن روز خودش رسیدگی کند

داستانک :

شیخ  جعفر کاشف الغطا از علمای بزرگ است . شب که فرا مى رسید، هنگام خوابیدن به محاسبه نفس خویش مى پرداخت و گاهى خطاب به خویشتن مى گفت: در کوچکى ترا”جعیفر”(جعفر کوچولو) مى گفتند، سپس “جعفر” شدى، و پس از آن “شیخ جعفر”، و سپس “شیخ الاسلام “، پس تا کى خدا را معصیت مى کنى و این نعمت را سپاس نمى گویى؟

منبع :اعیان الشیعه،جلد ۴،صفحه ۱۰۱

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

فرازی از وصیتنامه امام خمینی (۳)

EN-US

 

( به بهانه سالروز ارتحال حضرت امام خمینی رحمه الله علیه )

فرازی از وصیت نامه امام

من با جرأت مدعى هستم که ملت ایران و توده میلیونى آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله- صلى الله علیه و آله- و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین بن على- صلوات الله و سلامه علیهما- مى‏باشند. … در صورتى که [مردم ما ] نه در محضر مبارک رسول اکرم- صلى الله علیه و آله و سلم- هستند، و نه در محضر امام معصوم- صلوات الله علیه. … و ما همه مفتخریم که در چنین عصرى و در پیشگاه چنین ملتى مى‏باشیم

منبع:صحیفه امام ،جلد  ‏۲۱، صفحه : ۴۱۱

حال بیاییم این فراز را بر روایات عرضه کنیم! و ببینیم آیا این حرف مبنای روایی هم دارد؟

قال رسول الله صلى الله علیه و سلم: أی الخلق أعجب إلیکم إیمانا؟ قالوا: الملائکه، قال و ما لهم لا یؤمنون و هم عند ربهم؟ قالوا: فالنبیون قال و ما لهم لا یؤمنون و الوحی ینزل علیهم؟قالوا: فنحن قال: و ما لکم لا تؤمنون و أنا بین أظهرکم؟ قال: فقال رسول الله صلى الله علیه و سلم: إن أعجب الخلق إلیّ إیمانا لقوم یکونون بعدکم یجدون صحفا فیها کتاب یؤمنون بما فیها.

پیامبر از اصحاب سوال فرمود :کدامیک از مؤمنان ایمانشان شگفت‏انگیزتر است؟

گفتند: فرشتگان، فرمود: چه جاى تعجب است ، در حالی که آنها در جوار قرب خداوندند

گفتند: پس انبیاء، فرمود: با اینکه وحى بر آنها نازل مى‏شود چگونه ایمان نیاورند؟

 گفتند: پس خود ما! فرمود: چه جاى تعجب که شما ایمان بیاورید در حالى که من در میان شما هستم؟

(اینجا بود که همه ساکت ماندند) آنگاه پیامبر فرمودند:

ولى از همه اعجاب‏انگیزتر قومى هستند که بعد از شما مى‏آیند و تنها اوراقى را در برابر خود مى‏بینند و به آنچه در آن است ایمان مى‏آورند”.

منبع :میزان الحکمه ،جلد ۱،صفحه :۴۰۴   و تفسیر نمونه ،جلد ‏۲۳،صفحه :۳۱۷

 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

فرازی از وصیتنامه امام خمینی (۲)

 

( به بهانه سالروز ارتحال حضرت امام خمینی رحمه الله علیه )

 SHAPE  \* MERGEFORMAT

 

فرازی از وصیت نامه امام

من با جرأت مدعى هستم که ملت ایران و توده میلیونى آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله- صلى الله علیه و آله- و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین بن على- صلوات الله و سلامه علیهما- مى‏باشند. … در صورتى که [مردم ما ] نه در محضر مبارک رسول اکرم- صلى الله علیه و آله و سلم- هستند، و نه در محضر امام معصوم- صلوات الله علیه. … و ما همه مفتخریم که در چنین عصرى و در پیشگاه چنین ملتى مى‏باشیم

منبع: صحیفه امام ، جلد  ‏۲۱، صفحه : ۴۱۱

حال بیاییم این فراز را بر آیات قرآن عرضه کنیم! و ببینیم آیا این حرف مبنای قرآنی هم دارد؟

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّهٍ عَلَى الْمُؤْمِنینَ أَعِزَّهٍ عَلَى الْکافِرینَ یُجاهِدُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَهَ لائِمٍ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ [مائده-۵۴]

اى کسانى که ایمان آورده‏اید، هر که از شما از دینش بازگردد چه باک زودا که خدا مردمى را بیاورد که دوستشان بدارد و دوستش بدارند. در برابر مؤمنان فروتنند و در برابر کافران سرکش در راه خدا جهاد مى‏کنند و از ملامت هیچ ملامتگرى نمى‏هراسند. این فضل خداست که به هر کس که خواهد ارزانى دارد، و خداوند بخشاینده و داناست.    

بعد از نزول این آیه مردم باتعجب پرسیدند:

 اى رسول خدا این قوم چه کسانى هستند که اگر ما پشت به دین کنیم، خداى تعالى آنان را به جاى ما مى‏گذارد؟

 فضرب بیده على عاتق سلمان- فقال: هذا و ذووه، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دست به شانه سلمان زد و فرمود: این و قوم این مرد است،

سپس فرمود: لو کان الدین معلقا بالثریا- لتناوله رجال من أبناء فارس.به خدایى که جانم به دست او است، اگر ایمان به خدا را در ثریا آویزان کرده باشند، بالأخره مردمى از فارس آن را به دست مى‏آورند

منبع: المیزان فی تفسیر القرآن ، جلد ۵ ،  صفحه : ۳۸۸

 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

فرازی از وصیتنامه امام خمینی (۱)

 

( به بهانه سالروز ارتحال حضرت امام خمینی رحمه الله علیه )

فرازی از وصیت نامه امام

من با جرأت مدعى هستم که ملت ایران و توده میلیونى آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله- صلى الله علیه و آله- و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین بن على- صلوات الله و سلامه علیهما- مى‏باشند. … در صورتى که [مردم ما ] نه در محضر مبارک رسول اکرم- صلى الله علیه و آله و سلم- هستند، و نه در محضر امام معصوم- صلوات الله علیه. … و ما همه مفتخریم که در چنین عصرى و در پیشگاه چنین ملتى مى‏باشیم

منبع:صحیفه امام ،جلد  ‏۲۱، صفحه : ۴۱۱

 

این جمله ، جمله ی کوچکی نیست . آیا امام اهل مبالغه بودند؟ و یا در نوشته های خود دقت نمی کردند؟و یا اینگونه حرفها و تمثیلات طبیعی است؟ و یا واقعا همین طور است؟

اگر بخواهیم به دقت امام در گفتار و نوشتارشان پی ببریم ، داستانها و خاطرات زیادی در این رابطه وجود دارد، که به یک مورد آن اشاره می شود.  

داستانک:

دختر امام می گوید :

یک روز ایشان پیامی خطاب به بسیجیان نوشته بودند و آن را برای پخش به رادیو و تلوزیون فرستاده بودند.

ناگهان خواستند که پیام را قبل از پخش بازگردانند.

[بعد از آنکه نامه بازگردانده شد] من دیدم که واژه را تغییر دادند و گفتند:

“در پیام چنین نوشته بودم: من با تمام همّم به شما دعا می کنم، لذا آن را به بیشترین همّم تبدیل کردم . این جمله دقیق تر است”.

منبع :کتاب سیره ی آفتاب صفحه ۹۲

 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

نماز را ما خواندیم ؛ نه شما!

 

(به بهانه ۱۲ خرداد سالروز ارتحال حجه الاسلام ابوترابی)

معمولا در منزل هر کدام از آزادگان سرافراز که بروید ؛ می بینید کنار عکس امام و آقا ؛ عکس دیگری هم هست و آن عکس امیرالاسرا حجه الاسلام ابوترابی است کسی که بیش از ۱۰ سال در اردوگاههای صدامیان مراد و امام اسرا بود

داستانک:

حجه الاسلام قرائتی می فرمودند:

در اجلاس نماز که سالى یک اجلاس داریم، آن هم مقام معظم رهبرى پیام مى‏دهد و رئیس جمهور هرکس هست مى‏آید افتتاح مى‏کند و خوب مسئولین فرهنگى جمع مى‏شوند چه کنیم … یک روز آقاى ابوترابى که ده سال اسیر بود، گفت: من مى‏خواهم چند دقیقه صحبت کنم.

 قدم به چشم! بفرما.

گفت: آقایانى که در اجلاس نماز جمع شده‏اید ما نماز خواندیم نه شما! گفتیم: خوب!

 گفت: صدام دستور داد رهبران این اسران را بگیرید با شکنجه همه را امشب اعدام کنید. منتها با شکنجه نه با گلوله! آمدند یک چند نفر را درآوردند، هر کدام را یک شکلى، دو نفر را چنان نگه داشتند، مشت به این طرف و آنطرف چشم او زدند، که چشم‏هایش روى موزاییک‏ها افتاد. یعنى مثل کله‏پاچه‏اى که چنین مى‏کنى، مخش تکان مى‏خورد.

 خود ایشان را میخ گذاشتند شروع به کوبیدن کردند. هر کدام را با یک شکنجه‏ى ویژه‏اى منتها شکنجه‏اى که بداند این قطعاً مى‏میرد. گفتند: دستور صدام عملى شد، رفتند. ما همه افتادیم. بُنه عمرى داشتیم، بُنه جونى، تک تک نفس مى‏کشیدیم منتظر مرگ بودیم.

سپیده زد فکر کردیم سپیده‏ى صبح است. بلند شدیم دیدیم حال نداریم. همان در خون خودمان خوابیده نماز خواندیم. بعد دیدیم نه این صبح صادق نبوده، صبح کاذب بوده، بعد که سپیده زد فهمیدیم این صبح است.

دو مرتبه نماز خواندیم. گفت: آنروزى که چشم‏هاى ما از کاسه درآمد و میخ در سر ما کوبیدند ما دو بار نماز صبح خواندیم. ما نماز مى‏خوانیم.

منبع:حجه الاسلام قرائتی در برنامه درسهایى از قرآن [۱۵/ ۱۲/ ۸۷]

جهت مطالعه خاطراتی از حجه الاسلام ابوترابی اینجا ؛ و آزادگان اینجا را کلیک نمایید

a

چرا شیخ عباس قمی هنگام مرگ می ترسید؟

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله:

یَا أَبَا ذَرٍّ إِنَ‏ الْمُؤْمِنَ‏ لَیَرَى‏ ذَنْبَهُ کَأَنَّهُ تَحْتَ صَخْرَهٍ یَخَافُ أَنْ تَقَعَ عَلَیْهِ وَ الْکَافِرَ یَرَى ذَنْبَهُ کَأَنَّهُ ذُبَابٌ مَرَّ عَلَى ذَنَبِهِ

پیامبر مکرم اسلام به ابوذر می فرمایند:

ای ابوذر! انسان مومن،در مقابل گناه، خود را در زیر سنگ بزرگی مشاهده میکند که میترسد آن سنگ بر سر او فرود آید، و شخص کافر نافرمانى خدا را همچون مگسى مى‏پندارد که بر بینى او بگذرد

منبع: مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل – جلد ‏۱۱ – صفحه  ۳۲۴

داستانک :

در احوالات مرحوم شیخ عباس قمی (رحمه ا… علیه) صاحب کتابهای مهمی از جمله مفاتیح الجنان و منتهی الآمال و … آمده است:

 در ایام بیماری که موجب رحلت ایشان گردید یکی از علمای تهران برای عیادت به حضورش رسید ؛ حاج شیخ عباس آن روز بسیار ناراحت و متفکر بود ؛ آن عالم بزرگ می پرسد ؛ چرا ناراحتید ؟

شیخ پاسخ می دهد: در سفری که به حج رفتم در مکه معظمه خواستم به روش محدثین که از یکدیگر اجازه می گیرند از یکی از محدثین عامه اهل سنت اجازه حدیث بگیرم ، وقتی این منظور را با وی در میان نهادم عالم سنّی مطلبی گفت و من روی مصالحی آن را انکار کردم ، اکنون در این فکرم که فردای قیامت چگونه این دروغ را در محضر عدل الهی توجیه کنم .

منبع:حاج شیخ عباس قمی ، مرد تقوا و فضیلت صفحه ۶۵

 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

 

**منبرک**