خانه / قرآنی (صفحه 6)

قرآنی

در این بخش منبرک های قرآنی را می توانید ببینید.

راهپیمایی در قرآن

(به بهانه نزدیکی به روز قدس)

مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّدا … [فتح ۲۹]

محمّد فرستاده خداست و کسانى که با او هستند، در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند. پیوسته آنان را در حال رکوع و سجود مى‏بینى

نکته:

یاران پیامبر قبل از آنکه اهل نماز و رکوع و سجود باشند ، اهل برخورد با دشمن هستند

اگر ما خود را مطیع پیامبر می دانیم ، باید همراه با نماز ، اهل مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل باشیم

و درباره حرکت دسته جمعی بر ضد دشمن (راهپیمایی )  خدا وند می فرماید :

ولایَطؤون مَوطئاً یَغیظُ الکفّار … الّا کُتب لهم به عَملٌ صالح  [توبه، ۱۲۰]

هیچ حرکت دسته جمعى که کفّار را عصبانى کند، صورت نمى‏گیرد مگر این که براى آن، پاداش عمل صالح ثبت مى‏شود.

آرى، راهپیمایى ‏هایى که دشمنان اسلام و مسلمین را عصبانى کند، عمل صالح است

 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

.

وساطت ائمه در قیامت برای امام خمینی

 

فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ  * وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ

هر کس به اندازه ذره‏ اى کار نیک کرده باشد پاداش آن را خواهد دید

و هر کس به اندازه ذره‏ اى کار بد کرده باشد کیفر آن را خواهد دید.

سوره زلزله آیه ی ۷ و ۸

داستانک ۱:

مردى خدمت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله  آمد عرض کرد: علمنى مما علمک اللَّه:” از آنچه خداوند به تو تعلیم داده به من بیاموز”.

پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله  او را به مردى از یارانش سپرد، تا قرآن به او تعلیم کند، و او سوره “إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ” را تا به آخر به او تعلیم داد، آن مرد از جا برخاست و گفت: همین مرا کافى است (و در روایت دیگرى آمده تکفینى هذه الایه:” همین یک آیه مرا کفایت مى‏کند”)!

 پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله  فرمود: او را به حال خود بگذار که مرد فقیهى شد! (و طبق روایتى فرمود رجع فقیها: او فقیه شد و بازگشت!)

منبع: تفسیر نمونه جلد ‏۲۷، صفحه: ۲۳۲

 

داستانک ۲:

آیت الله شبیری زنجانی می فرمودند:

من از نزدیکان حاج احمد آقا فرزند امام شنیدم که ایشان حضرت امام خمینی را در خواب دیده اند .

از ایشان می پرسند که به شما چه گذشت؟

ایشان دست خود را بلند می کنند و پایین می آورند و می گویند : بدان ،حرکتی مانند این حرکت دستِ من در اینجا حساب دارد .

حاج احمد آقا می پرسند: عبور از برزخ چه گذشت ؟!

امام می فرمایند:

با وساطت اولیاء الهی به خوبی گذشت.

منبع: کتاب حمیم جلد ۲ صفحه ۲۱۵ – به نقل از کتاب روزنه هایی از عالم غیب صفحه ۴۰۱

 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید


برچسبک:

 

آرشیو بزرگوارانی که نظر داده اند  

با استعانت از حجه بن الحسن این منبرک روز سه شنبه یکم مرداد ۱۳۹۲ در مسجد گفته شدبا ۱۴:۵۴ موضوع منبرکهای قرآنیلینک ثابت

ظاهر بین نباشیم

 

 

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى‏ أَنْ یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ

 اى کسانى که ایمان آورده ‏اید! نباید گروهى از مردان شما گروه دیگر را مسخره کنند، شاید آنها از اینها بهتر باشند [سوره حجرات آیه ۱۱]

 خداوند در این آیه پس آنکه مسخره کردن را عملی ناپسند بیان می فرماید ، در ادامه این نکته را گوشزد می کند که شاید آنکس که مسخره اش می کنید از شما بهتر باشد مثلاً

شاید  کفش  پاره ای   داشته باشد ……. اما ممکن است از ما بهتر باشد.

شاید قیافه ی زشتی  داشته باشد …….. اما ممکن است از ما بهتر باشد.

شاید لباس کهنه تری داشته باشد …….. اما ممکن است از ما بهتر باشد.

شاید منزل  کوچکی   داشته باشد …….. اما ممکن است از ما بهتر باشد.

شایدقیافه ی مذهبی نداشته باشد …….. اما ممکن است از ما بهتر باشد.

و شاید…

و شاید…

وشاید…

داستانک:

در رابطه با ظاهر بین نبودن داستانی است که حجه الاسلام قرائتی می فرمودند :

امام خمینى (رحمه الله علیه) را گرفتند، سال ۴۲ یک سرهنگ این طرفش نشست و یک سرهنگ هم آن طرفش، سحر آمدند از قم گرفتند که به ترکیه تبعیدش کنند، سحر تمام شد و بین الطلوعین شد، جاده قدیم قم و تهران هم دو، سه ساعتى طول مى‏ کشید.

 امام خمینى (رحمه الله علیه) فرمود: من مى‏ خواهم نماز بخوانم ماشین را نگه دارید گفتند: به ما دستور داده‏ اند از درب خانه هیچ کجا پیاده نشوید و صاف برویم فرودگاه، امام چیزى نگفت و دید که هوا روشن شده و دارد آفتاب مى‏زند، ممکن است آفتاب بزند، فرمود: خوب ما پیاده نمى‏شویم و من توى ماشین نماز مى‏خوانم، شما یکى پیاده شوید و من کنار جاده همینطور که توى ماشین نشسته ‏ام تیمم مى‏کنم، گفتند: طورى نیست، یکى پیاده شد و امام همینطور که نشسته بود خم شد تیمم کرد تو ماشین گفت الله اکبر نماز خواند و رکوع و سجودش را با کله‏ «سبحان ربى العظیم و بحمده»، «الله اکبر»، «سبحان ربى الاعلى و بحمده»، «الله اکبر» همینطور نشسته نماز خواند.

بعد گفتند: امام که نمازش تمام شد گفت :خدایا شاید در کل عمرم فقط همین یک  نماز را قبول کنى، نه وضو داشتم و نه اول وقت بود، و نه رو به قبله بود. چه مى‏دانیم چى قبول است.

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

 

شاید خیر ما در این رئیس جمهور باشد!

 

(به بهانه روز بعد از انتخابات ریاست جمهوری(

… عَسى‏ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ… [بقره ۲۱۶]

 …چه بسا چیزى را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است. و یا چیزى را دوست داشته باشید، حال آنکه شرِّ شما در آن است…

 

در این روزهای بعد از انتخابات ، بسیاری از مردم چون کاندیدایشان رأی نیاورده بسیار ناراحتند و چه بسا شوکّه شده اند ؛برخی گریه می کنند و برخی فقط سکوت

بسیاری تصور می کنند که از این به بعد کشور خصوصا رهبری سختی های زیادی را تحمل خواهد کرد و از این به بعد دوران چهار سال و یا ۸ سال دفاع مقدس از ارزشها شروع شده است؛ (که انشاء الله اینگونه نباشد)

اما در جواب باید گفت : عَسى‏ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ . چه بسا چیزى را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است

داستانک:

حجه الاسلام قرائتی می فرمایند:

من رفتم اول طلبگى روضه بخوانم اما منبر من نمى‏گرفت. یادم است که شب عاشورا بود، در حسینیه بودم گفتم: ابالفضل، مردم خندیدند. گفتم: على اصغر، دیدم مردم مى‏خندند. همه‏ى حرف‏هایى که آقاى کوثرى مى‏زد من هم مى‏زدم، ولى مردم مى‏خندیدند. حتى رفتند نامه نوشتند که ما این شیخ را نمى‏خواهیم. شب هفتم محرم مى‏خواستند من را بیرون کنند. بعد که پاى تخته آمدم، فهمیدم که چه خوب شد که منبر ما نگرفت. آدم نمى‏داند. گاهى وقت‏ها شکستى که مى‏خورد برایش مفید است.

 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

محاسبه و مراقبه

 

 SHAPE  \* MERGEFORMAT

 

برخی از سوره های قرآن با یک سوگند شروع می شود مانند : وَ الْعَصْر

 برخی با ۲ سوگند ؛ مانند : وَ الضُّحَى‏ * وَ الَّیْلِ إِذَا سَجَى‏

برخی با ۳ سوگند ؛ مانند : وَ الْعَادِیَاتِ ضَبْحًا * فَالْمُورِیَاتِ قَدْحًا * فَالمْغِیرَاتِ صُبْحًا

برخی با ۴ سوگند ؛ مانند : وَ التِّینِ وَ الزَّیْتُونِ *  وَ طُورِ سِینِینَ *  وَ هَاذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ

برخی با ۵ سوگند ؛ مانند : وَ الْفَجْرِ * وَ لَیَالٍ عَشْرٍ * وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ  * وَ الَّیْلِ إِذَا یَسْرِ

اما سوره ای در قرآن است ، که ۱۱ سوگند دارد و آن سوره مبارکه شمس است .

نکته اینجاست که خداوند بعد از این ۱۱ سوگند می فرماید :

قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّئهَا

فقط کسی اهل رستگاریست که اهل تزکیه ی نفس باشد

انسان باید از نَفْسَش حساب بکشد مثلا هر شب قبل از خواب به اعمال آن روز خودش رسیدگی کند

داستانک :

شیخ  جعفر کاشف الغطا از علمای بزرگ است . شب که فرا مى رسید، هنگام خوابیدن به محاسبه نفس خویش مى پرداخت و گاهى خطاب به خویشتن مى گفت: در کوچکى ترا”جعیفر”(جعفر کوچولو) مى گفتند، سپس “جعفر” شدى، و پس از آن “شیخ جعفر”، و سپس “شیخ الاسلام “، پس تا کى خدا را معصیت مى کنى و این نعمت را سپاس نمى گویى؟

منبع :اعیان الشیعه،جلد ۴،صفحه ۱۰۱

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

دستم بشکند ، اگر رأی بدهم!!!

 

وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ [غافر : ۴۴ ]

من کار خود را به خدا واگذارم که خداوند نسبت به بندگانش بیناست!

پیام آیه ی فوق این می شود : ما مأمور به وظیفه ایم ؛ نه مأمور به نتیجه

و در جاهای دیگر قرآن این آیه زیاد به چشم می خورد که:

ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ …[المائده : ۹۹]

پیامبر وظیفه‏اى جز رسانیدن پیام ندارد

گاه انسانها بیشتر از آنکه به وظیفه فکر کنند به نتیجه می اندیشند و اگر نتیجه آن طور که دوست داشتند ، نشد ، کار را به کلی کنار می گذارند

به عنوان مثال:

دختر خانمی را برای ازدواج به خانواده ی پسری معرفی می کنیم آنها تحقیق می کنند و ازدواج صورت می گیرد؛ از قضا از هم جدا می شوند ………ما می گوییم دیگر کار خیر نمی کنم

یا شخصی را برای گرفتن وام به جایی معرفی می کنیم ؛ آنها تحقیق می کنند و وام می دهند؛ و آن وام گیرنده فرار می کند ………ما می گوییم ؛ لال شوم اگر دیگر از اینکارها کردم

یا برای انتخابات تحقیق کردیم و به نتیجه رسیدیم و برای کاندیدایی تبلیغ کردیم ، نذر کردیم ، روزه گرفتیم و… ؛ بعد از مدتی او عوض شد ………ما می گوییم دیگر برای کسی کار نمی کنم و دیگر رأی نمی دهم

و …

در تمام اینها باید گفت:

ما مأمور به وظیفه ایم ؛ نه مأمور به نتیجه ؛ ما وظیفه ی خود را انجام می دهیم ، نتیجه با خداست

 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

این انقلاب امانت است

 

(به بهانه نزدیکی به انتخابات)

«إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا» (نساء/ ۵۸)

 بدرستى که خدا به شما امر مى‏کند ،که امانات را به اهلش بدهید

دختر انسان امانت است؛ باید دقت کنیم که دخترمان را به چه کسی می دهیم

فرزند ما امانت است ؛ او را کدام مدرسه می گذاریم

چشم ما امانت است ؛ در چه راهی خسته اش می کنیم

گوش ما امانت است ؛ چه گوش می دهیم

زبان ما امانت است ؛ چه میگوییم

و…

اما یکی از مهمترین امانات؛ انقلاب و خون شهداست ؛

 این انقلاب را به دست که می دهیم ؟

یکی از وظایف ما این است که سکان اجرایی کشور را به دست اصلح بدهیم و اگر در انتخابات شرکت نکنیم یا خدای نکرده کوتاهی کنیم مصداق این جمله حضرت امام خمینی رحمت الله علیه می شویم : “چه بسا که در برخی مقاطع حضور نیافتن در انتخابات یا مسامحه در آن، گناهی باشد که در راس گناهان کبیره است “

 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

توکل

 

وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ [طلاق ۳]

 و هر کس بر خدا توکّل کند، خدا کفایتش مى‏کند

گاهی ما در توکل ، توقع داریم اول اسباب درست شدن کارمان را ببینیم و بعد توکل کنیم ؛ مثلا

خداوند در آیه ۳۲ سوره نور می فرماید : شما ازدواج کنید ما روزیتان را می رسانیم ؛ بعد ما می گوییم : اول روزیمان را بده تا به تو توکل کنیم

درهنگام رفتن به سربازی یا دانشگاه و … به خدا توکل کنیم نه به پارتی ؛ می گوییم : اول ببینیم خدا چه می کند بعد توکل می کنیم

و …

داستانک :

کوهنوردی می‌‌خواست به قله‌ای بلندی صعود کند.

پس از سال‌ها تمرین و آمادگی، سفرش را آغاز کرد. به صعودش ادامه داد تا این که هوا کاملا تاریک شد. به جز تاریکی هیچ چیز دیده نمی‌شد. سیاهی شب همه جا را پوشانده بود و مرد نمی‌توانست چیزی ببیند حتی ماه و ستاره‌ها پشت انبوهی از ابر پنهان شده بودند.

کوهنورد همان‌طور که داشت بالا می‌رفت، در حالی که چیزی به فتح قله نمانده بود، پایش لیز خورد و با سرعت هر چه تمام‌تر سقوط کرد،

سقوط همچنان ادامه داشت که ناگهان دنباله طنابی که به دور کمرش حلقه خورده بود بین شاخه های درختی در شیب کوه گیر کرد و مانع از سقوط کاملش شد. در آن لحظات سنگین سکوت، که هیچ امیدی نداشت از ته دل فریاد زد: خدایا کمکم کن !

ندایی از دل آسمان پاسخ داد از من چه می‌خواهی؟

– نجاتم بده خدای من!

 – آیا به من ایمان داری؟

 – آری. همیشه به تو ایمان داشته‌ام

 – پس آن طناب دور کمرت را پاره کن! کوهنورد وحشت کرد. پاره شدن طناب یعنی سقوط بی‌تردید از فراز کیلومترها ارتفاع.

 گفت: خدایا نمی‌توانم.

خدا گفت: آیا به گفته من ایمان نداری؟

کوهنورد گفت: خدایا نمی توانم. نمی‌توانم.

روز بعد، گروه نجات گزارش داد که جسد منجمد شده یک کوهنورد در حالی پیدا شده که طنابی به دور کمرش حلقه شده بود و تنها دو متر با زمین فاصله داشت….

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

اسلام آمریکایی

 

یَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَ یُریدُونَ أَنْ یَتَّخِذُوا بَیْنَ ذلِکَ سَبیلاً (سوره نساء- آیه ۱۵۰)

و مى‏گویند: «به بعضى ایمان مى‏آوریم، و بعضى را انکار مى کنیم» و مى‏خواهند در میان این دو، راهى براى خود انتخاب کنند

متاسفانه جامعه ی اسلامی مدتهاست دچار بیماری التقاط شده است یعنی نیمی از اسلام می گیرد و نیمی از غیر اسلام . این نوع اسلام ، اسلام التقاطی است یا بهتر بگوییم اسلام سکولار است یا همان اسلام آمریکایی

به عنوان مثال:

هم نماز می خواند ……………….. هم رشوه می گیرد

هم روزه می گیرد………………..  هم مال مردم می خورد

هم برای امام حسین روضه می گیرد………………..  هم کنار دریاهای امارات و تایلند و … می رود

هم در نماز جماعت شرکت می کند………………..  هم ماهواره می بیند

هم افطاری می دهد………………..  هم ربا می خورد

هم حرم می رود ……………….. هم بدترین حجاب را دارد

هم ریش می گذارد ……………….. هم غیبت می کند

هم مداحی می کند ………………..  هم خوانندگی حرام

هم سینه می زند ………………..  هم شراب می خورد

هم صبحهای جمعه در دعای ندبه یابن الحسن می گوید………………..هم شبهای جمعه در عروسی مختلط و پارتی شرکت می کند؛

و …………..

فقط انسان می تواند بگوید :یابن الحسن ، چاهت کجاست

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی

 

(به بهانه آغز سال ۹۲ ، سال حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی)

مقام معظم رهبری این سال (سال ۱۳۹۲) را سال حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی نام نهادند

همانطور که ایشان فرمودند : تولید ملی و حمایت از سرمایه ایرانی همچنان پابرجاست

نکته اینجاست که اگر ما بخواهیم حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی داشته باشیم باید از تولید ملی حمایت کنیم

خداوند در قرآن می فرماید:

 و لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرینَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً [النساء : ۱۴۱]

خداوند هرگز کافران را بر مؤمنان تسلّطى نداده است

یعنی مومنین نباید کاری کنند که کافران بر آنها سلطه پیدا کنند ‏. اگر ما از کالاهای ایرانی حمایت نکنیم و از کالاهای خارجی استفاده کنیم ، کافران به مرور بر ما تسلط پیدا می کنند

داستان :

آیت الله مرعشی نجفی ، هیچ وقت لباس خارجی به تن نمیکردند؛ از خیاطش خواسته بود، با پارچه های تولید داخل برایش لباس بدوزد؛ آن روزها دکمه در ایران تولید نمیشد و مجبور بودند از دکمه های تولید خارج استفاده کنند. خیاط آقا هم از دکمه استفاده کرده بود؛

بعد اینکه لباس را نزد آقا برد، آقا از دکمه هایش خوششان نیامد ؛ گفتند دکمه ی خارجی است ؛ و به همین دلیل به خیاط یاد دادند که با قیطون دکمه درست کندو به لباس بدوزد.

(نمونه این لباس در کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی در قم موجود است)

منبع: گنجینه ی شهاب اندر شرح حال حضرت آیت الله مرعشی نجفی.

 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

تو کچلی؟!

 

سه نوع  رابطه‏ در قرآن داریم:

۱. رابطه پیامبر با مردم. رحمت  «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ» (انبیاء/ ۱۰۷)

 ۲.رابطه مردم با پیامبر. مودت «إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِى الْقُرْبى» (شورى/ ۲۳)

۳.رابطه زن و شوهر، هم مودت و هم رحمت  «وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً‏ وَ رَحْمَه» (روم/ ۲۱)

در رحمت نوعی بخشش نیز هست

مرد باید در خانه چنان اخلاقی داشته باشد که همه ی اهل خانه آرزوی دیدارش را داشته باشند

داستان:

غاده ؛همسر شهید چمران می گوید

روزی دوستم به من گفت :

“غاده! در ازدواج تو یک چیز بالاخره برای من روشن نشد. تو از خواستگارهایت خیلی ایراد می گرفتی، این بلند است، این کوتاه است… مثل این که می خواستی یک نفر باشد که سر و شکلش نقص نداشته باشد. حالا من تعجبم چه طور دکتر را که سرش مو ندارد قبول کردی؟”

من گفتم:  «مصطفی کچل نیست. تو اشتباه می کنی.»

آن روز همین که رسیدم به خانه، در را باز کردم و چشمم افتاد به مصطفی، شروع کردم به خندیدن.

مصطفی پرسید «چرا می خندی؟» و من که چشم هایم از خنده به اشک نشسته بود گفتم «مصطفی، تو کچلی؟ من نمی دانستم!»

و آن وقت مصطفی هم شروع کرد به خندیدن …

اینقدر شهید چمران دارای کمالات بوده که همسرش حتی توجه به ظاهر او هم نمی کند

 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

راحت صحبت کنیم

 

چرا برخی فکر می کنند هر چه کلمات قلمبه در صحبتهایشان به کار ببرند ؛ بهتر است در حالی  که ارزش به این است که قابل فهم حرف بزنیم زیرا خداوند می فرماید :

وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ [القمر : ۱۷]

و این قرآن را آسان و قابل فهم فرستادیم

داستان:

شخصی از دست کسى عصبانى شد، خواست به او، این فحش را بدهد: لجن به ریشت!

او اینگونه فحش مى‏داد. مى‏گفت: «لجن در دست چپت، ماه رجب بعد از نماز! فتأمَّل؟»

شخص به فکر فرو میرفت سى چهل دقیقه که فکر می کرد، تازه می فهمید چه شده!

 ماه رجب یک دعایى هست بعد از نماز که مردان ریششان را می گیرند، اگر در دست آدم لجن باشد، ریش آدم هم لجنى مى‏شود.

 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

راحت زندگی کنیم

 

بعضی در مسایل غیر ضروری ( بخصوص در آداب و رسوم) سخت می گیرند در حالی که خداوند فرموده:

یُریدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لا یُریدُ بِکُمُ الْعُسْرَ [البقره : ۱۸۵]

 خداوند، راحتى شما را مى‏خواهد، نه زحمت شما را

به عنوان مثال :

ساعتها در بازار راه میرود تا بشقابی پیدا کند که گُلش به گل قالیها بخورد

می گوید این مهمانی نمی آیم چون لباسم تکراریست

چون سقف تالار بلند است ، باید لباس بلند بپوشد

ازدواج نمی کند و می گوید چون مدرکم لیسانس است باید با فوق لیسانس ازدواج کند

در تمام این موارد باید گفت : شد شد ؛ نشد نشد یعنی اگر گُلش به قالی خورد ،خورد ؛ نخورد نخورد.اگر لباس جدید داشت می پوشد نداشت تکراری و …

لطیفه :

امام جماعتی به جاى «قل هو الله» خواست سوره‏ى نوح را بخواند.

گفت :«بسم الله الرحمن الرحیم» «إِنَّا أَرْسَلْنا نُوحا»  یعنى ما حضرت نوح را فرستادیم. بقیه اش را فراموش کرد.

دوباره گفت که: «إِنَّا أَرْسَلْنا نُوحا» یادش نیامد.

باز گفت :«إِنَّا أَرْسَلْنا نُوحا»، «إِنَّا أَرْسَلْنا نُوحا» یک نفر از پشت سر گفت: آقا! نوح نمى‏رود، یک پیغمبر دیگر را بفرست‏ ؛ این نشد یکی دیگر

 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

هر چه کُنی به خود کُنی

 

فَمَن تَطَوَّعَ خَیرْا فَهُوَ خَیرْ لَّهُ

هر کس کار خیر را با رغبت انجام دهد ؛ به نفع خود اوست [بقره ۱۸۴]

داستان:

روزگاری بنّای پیری، خسته از کار و گذشت ایامی چند… بر آن شد که خود را بازنشسته کرده و باقی عمر خود را استراحت کند.

به همین منظور یک روز با صاحب کار خود سر صحبت را باز کرد و درد دل خویش را باز گفت.

سرانجام صاحب کار به بنّا گفت؛ تنها با یک شرط با تصمیم تو موافقت می‌کنم و آن شرط این است که به عنوان آخرین کار، ساخت خانه ای را به عهده بگیری.

بنّای پیر با ناراحتی بسیار و درحالیکه دلش چندان به این کار راضی نبود، شرط را پذیرفت.

چون ساخت این خانه برخلاف میل باطنی‌اش بود چندان دل و دماغ کار کردن نداشت. برای همین به سرعت مواد اولیه نامرغوبی تهیه کرد و با سرعت و بی دقتی تمام به ساخت خانه مشغول شد تا هر چه زودتر خانه را تمام کرده و به بازنشسته شود.

ساخت خانه با سرعت بسیار تمام شد. بنّای  پیر نفسی کشید و به سوی صاحب کار خود رفت تا اتمام ساخت خانه را به او اطلاع دهد.

صاحب کار دانا، برای دریافت کلید و دیدن بنای تمام شده به سوی آخرین خانه‌ای که بنّای پیر ساخته بود رفت.

او از بنّا پرسید؛ آیا از ساخت این خانه راضی هستی؟ آیا آن را دوست داری؟

بنّا که می‌خواست هر چه زودتر از شر این شرط خلاص شود، گفت؛ بله آقا، این خانه بسیار زیبا و عالی ساخته شده است و کلید خانه را به صاحب کار خود تحویل داد.

صاحب کار کلید را دوباره به بنّا بازگرداند و گفت: حال که از خانه راضی هستی، این خانه هدیه تو است. هدیه‌ای از طرف من به تو به خاطر سالهای همکاری خوب!

بنّای پیر، یکه خورد و بسیار شرمنده شد

چرا که، اگر او می‌دانست، خودش قرار است در این خانه ساکن شود، لوازم و مصالح بهتری برای ساخت آن بکار می‌برد. و از تمام مهارتی که داشت برای ساختن و هر چه زیباتر شدن آن استفاده می کرد. یعنی به گونه که الان ساخته بود، هرگز نمی‌ساخت

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

عفو در زندگی

 

وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ [ نور ۲۲]

 باید عفو کنند و چشم بپوشند آیا دوست نمى‏دارید خداوند شما را ببخشد؟!

انسان باید دیگران را ببخشد

مگر ما ادعای پیروی از پیامبر مکرم اسلام را نداریم ؛ مگر پیامبر را اذیت نمی کردند؛ مگر به پیامبر نگفتند:

تو مجنونی  :  وَ قالُوا مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ  [الدخان : ۱۴]

تو ساحری دروغگویی : هذا ساحِرٌ کَذَّابٌ [ص : ۴ ]

تو شاعرِ مجنونیلِشاعِرٍ مَجْنُونٍ [الصافات : ۳۶]

تو پیامبر نیستی لَسْتَ مُرْسَلاً [الرعد : ۴۳]

تو پیامبر نیستی چون غذا می خوریما لِهذَا الرَّسُولِ یَأْکُلُ الطَّعامَ [الفرقان : ۷ ]

تو پیامبر نیستی چون در بازار راه میروی: وَ یَمْشی‏ فِی الْأَسْواقِ [الفرقان : ۷]

گروهی این قرآن را به تو املا کرده اند: اکْتَتَبَها فَهِیَ تُمْلى‏ عَلَیْهِ [الفرقان : ۵]

تیمی به تو در این قرآن کمک می کنند : أَعانَهُ عَلَیْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ [الفرقان : ۴]

و . . .

با اینهمه توهین و اذیت های مختلف ؛ فتح مکه صورت گرفت : تمام اینها اسیر پیامبرند . یکی از مسلمانان بالای کوه می رود و می گوید : الیوم یوم الملحمه «امروز روز انتقام است »

پیامبر او را توبیخ می کند و می فرماید: الیوم یوم المرحمه « امروز روز رحمت است »

پس چگونه است که ما حتی برخی از نزدیکانمان را هم نمی بخشیم

 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

**منبرک**