خانه / بایگانی برچسب: 22 بهمن

بایگانی برچسب: 22 بهمن

مظلوم مقتدر / قدرت انقلاب اسلامی در طول این چهل سال با هیچ کشوری قابل مقایسه نیست/ مهمترین اتفاق، نادیده گرفته شدن این دست آوردهااست.

 (به مناسبت ایام الله دهه فجر و ۲۲ بهمن، سالروز پیروزی انقلاب اسلامی ایران)

جمهوری اسلامی، مظلوم مقتدر

یکی از نکاتی که در رابطه انقلاب اسلامی باید به آن توجه کنیم این است که قدرت انقلاب اسلامی در طول این چهل سال با هیچ کشوری قابل مقایسه نیست.

سیر ۴۰ ساله سایر کشورها را ببینید و سیر تبدیل شدن جمهوری اسلامی ایران به یک قدرت جهانی را نیز بنگرید. در همه بخش ها خصوصاً قدرت اقتصادی. مقایسه کنید قبل و بعد از انقلاب چه داشتیم و الان چه هستیم.

اما مهمترین اتفاقی که افتاده است، نادیده گرفته شدن این دست‌آوردها است.

توسط سایت‌های اینترنتی و شبکه‌های اجتماعی هجمه سنگینی بر جمهوری اسلامی وارد شده است. انگار که جمهوری اسلامی هیچ دست‌آوردی نداشته است.

در کجای دنیا کشوری را سراغ دارید که اینقدر دشمن داشته باشد و دشمنان نیز تمام برنامه خود را برای نابودی آن کشور گذاشته باشند.

هر روز که گوشی تلفن همراه خود را بردارید می بینید بیش از ۵۰ شبهه در رابطه با جمهوری اسلامی وارد می‌کنند. اگر ما امثال این ۵۰ شبهه را به کشور آمریکا وارد کنیم یک روزه نابود می شود .

حال ما ۴۰ سال است که در مقابل این دشمنی ها قرار گرفته ایم در یک کلمه جمهوری اسلامی مقتدر مظلوم است. جمهوری اسلامی در نهایت مظلومیت است که اینقدر امکانات برای مردم فراهم کرد اما باز هم بر آن می تازند.

قشر دانشجو و طلاب باید نسبت به دست آوردهای انقلاب آگاهی کامل داشته باشند تا بتوانند در برابر این شبهات و دروغ ها از جمهوری اسلامی  به حق دفاع کنند.

دشمن در رده‌های مختلفی نفوذی وارد کشور کرد. در عالیترین رده‌ها می­بینید نفوذی‌های وارد می شوند. برخی دستگیر شدند برخی مجبور به استعفا شدند و برخی نیز از کشور فرار کردند. 

با این وجود ما چهل سال این انقلاب را به خوبی نگه داشتیم.

نکته مهمی که باید به آن دقت کرد این است که دشمن تلاش می‌کند تا تمام ایرادها را به جمهوری اسلامی نسبت دهد. در صورتی که در کشورهای دیگر اینگونه نیست. به عنوان مثال:

چند سال پیش رئیس جمهور فرانسه فساد اخلاقی بسیار بدی انجام داد. آنجا گفتند رئیس جمهور یک شخصیت حقوقی دارد و یک شخصیت حقیقی. شخصیت حقوقی که اینگونه نبوده است؛ شخصیت حقیقی او بوده است. انسانی است که فساد جنسی انجام داده است!

اما در کشور ما اگر یک رفتگر بد جارو بکند می‌گویند ببینید این جمهوری اسلامی است!

داستانک:

روزی در تاکسی کنار شخصی نشسته بودم و او مرتب به کشور جمهوری اسلامی ناسزا می‌گفت. از او پرسیدم چه شده است؟ گفت برای معالجه پیش پزشکی رفتم و او از من زیرمیزی خواست. این چه جمهوری اسلامی است؟!

 یک پزشک از او زیرمیزی خواسته است و جمهوری اسلامی را مقصر می داند!

در هیچ کجای دنیا این گونه نیست که همه چیز را به پای حکومت بنویسند. می‌بینید که رئیس جمهور شان فساد می‌کند می گویند ربطی به حکومت ندارد.

در خیابان چاله باشد به نظام فحش می‌دهد؛ آسفالت باشد به نظام فحش می‌دهد؛ تلفن‌ها آنتن ندهد به نظام ناسزا می‌گوید. نان گران می‌شود به نظام فحش می‌دهد. این از مظلومیت جمهوری اسلامی است. البته مسئولین باید به وضعیت مردم رسیدگی کنند.

همچنین در رابطه با فسادها که هر بار موردی از آنها رخ می‌دهد  موجب ناراحتی ما و آبروریزی می‌شود و تا چند سال نمی‌شود این آبروی ریخته را جمع کرد باید رسیدگی کنند.  همین فسادها خود معنای نفوذی است.

از وظایف شرعی، عقلی و قانونی ما، حفظ نظام است… با جهاد علمی، جهاد روشنگری و بصیرت افزایی، شرکت در راهپیمایی ها و …

ریشه شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)

در کربلا امام حسین(علیه‌السلام) هرچه می گفتند هیچ کس گوش نمی داد. امام فرمودند: من می دانم شما را چه شده است. «ملئت بطونکم من الحرام»؛ شکم هایتان از حرام پر شده است. این ریشه کربلا است. اما ریشه شهادت حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) چه بود؟

زمانی که حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) به مسجد رفتند و آیه و روایت خواندند و استدلال آوردند مردم هیچکدام قیام نکردند. حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) در خطبه فدکیه می فرمایند: «اَلا وَقَد أری اَن قَد اَخلَدتُم اِلی الخَفضِ». امّا جز این نیست که به تن آسایی خو کرده اید.

من می دانم مشکل شما چیست؟ مشکل شما این است که راحت طلب شده اید. چون راحت طلب شده اید حال جهاد و دفاع از حق ندارید. ایشان مردم را در مسجد به جهاد دعوت کردند.

دربار به روایت دربار (۴) ریخت و پاش هایی باور نکردنی

(به بهانه دهه مبارک فجر)

 

فریده دیبا ؛ مادر فرح ، در خاطرات خود از مقدمات عروسی فرح و محمد رضا پهلوی می نویسد:

هواپیمای اختصاصی پیاپی میان پاریس و تهران در حال رفت‌وآمد بود.

برای من که پس از مرگ پدر و بعد هم درگذشت شوهر، با کمترین امکانات اقتصادی زندگی کرده و امور خود را گذرانده بودیم ، این همه ریخت و پاش و خرج کلان ، غیر قابل تصور بود.

 گاهی اوقات خیاط فرانسوی که فراموش کرده بود یک نوار یا چیزی را از پاریس بیاورد هواپیما را به فرانسه برمی‌گرداند تا برای او یک قطعه نوار بیاورد. در حالی که مثل همان نوار در اینجا هم بود. [منبع :کتاب دخترم فرح – خاطرات فریده دیبا صفحه ۶۰]

و در جایی دیگر از خاطراتش از دیدار کارتر با شاه می آورد :

در یک مجلس شام خصوصی ، محمد رضا یک سری جواهرات فوق العاده نفیس و منحصر به فرد در دنیا را به ژاکلین کندی هدیه داد .

این جواهرات متعلق به همسر ریجارد شیر دل بودند. ژاکلین چنان تحت تاثیر سخاوت مندی محمدرضا قرار گرفت که در جلوی همه میهمانان بلند پایه ، محمدرضا را بوسید ! و چند لحظه بعد جواهرات خود را باز کرد و هدایای محمدرضا را به گردن آویخت .

جواهرات یک سری کامل شامل گردنبند برلیان ، گل سینه الماس ، دستبند جواهرنشان ، انگشتر الماس و گوشواره های برلیان بودند.

دربرابر این سخاوتمندی بزرگ و بی نظیر کندی یک تابلوی نقاشی آبرنگ به فرح داد و گفت که این نقاشی از کارهای خود او در زمان تحصیل در کالج است ! ژاکلین هم یک کراوات رنگ و رو رفته به محمدرضا هدیه داد و ادعا کرد که این کراوات متعلق به « جورج واشنگتن » بوده است !

هدایای رئیس جمهور آمریکا و همسرش حتی یک دلار هم ارزش نداشتند درحالی که می دانستم محمدرضا برای خرید جواهرات عتیقه ی متعقل به ریچاردشیردل ، صدها هزار دلار هزینه کرده است [منبع :کتاب دخترم فرح – خاطرات فریده دیبا صفحه ۱۷۲]

مادر فرح در ادامه خاطراتش از ولخرجی دخترش می نویسد:

  قصر بسیار مجللی در اطراف لندن وجود داشت که از بناهای تاریخی دوره ویکتوریا به شمار می آمد و یکی از قصرهای عمده لندن بود. باغِ چند ده هکتاری اطراف آن نیز، فوق العاده زیبا و چشمگیر بود ، بویژه آنکه جویبارهای آن با آب جاری روشن و زلال ، منظره یی بدیع ایجاد کرده بود. فرح بی درنگ آن را پسندید …

فرح مشتری خوبی به نظر آمده بود . به همین دلیل ، شرکت انگیلیسی پیشنهاد کرد تا آپارتمان دیگر را هم در غرب لندن، که محله های اعیان نشین در آن محدوده قرار دارند، به ما بفروشند.

 ما از آن آپارتمان هم که در طبقه ی انتهایی یک برج نوساز واقع بود، بازدید کردیم.آپارتمان در حدود یک زمین فوتبال مساحت داشت!

فرح آپارتمان را برای خود خرید و از این خرید بسیار خوشحال شد؛ زیرا آپارتمان درست شبیه آپارتمان اشرف در نیویورک بود.!!! [منبع :کتاب دخترم فرح – خاطرات فریده دیبا صفحه ۱۷۷]

دربار به روایت دربار (۳) ثروت شاه

 

(به بهانه دهه مبارک فجر)

 

فریدون هویدا در خاطراتش درباره ی میزان ثروت شاه چنین نوشته است:

“رضاخان به کسب ثروت خیلی علاقه‌مند بود و در طول سلطنت خود املاک گسترده‌ای را از مردم گرفت و به مالکیت خویش درآورد. ولی درباره اینکه محمدرضا چقدر ثروت داشت باید بگویم که درباره ثروت او ارقام نجومی در مطبوعات انتشار یافته است.

به طور مثال، روزنامه نیویورک تایمز در شماره مورخ ۱۰ ژانویه ۱۹۷۹ خود با استناد به گفته منابع بانکی جهان ادعا کرد که فقط اوراق بهادار متعلق به شاه بیش از یک‌میلیارد دلار قیمت دارد و نیز مبلغی بین ۲ تا ۴میلیارد دلار تنها در طول این دو سال آخر از سوی خانواده سلطنتی ایران به آمریکا منتقل شده است” [کتاب سقوط شاه . فریدون هویدا. صفحه ۱۴۶]

از سوی دیگر اردشیر زاهدی درباره میزان ثروتی که شاه موفق به انتقال آن ها به خارج از کشور شد ، چنین می نویسد.

“دادستان تهران در زمان شریف امامی فهرست دقیقی از افرادی که پول هایی را به شکل ارز خارج بودند ، استخراج کرد. در میان این فهرست ، شخص اعلیحضرت به خروج ۳۱ میلیارد دلار ارز از کشور متهم شده بود.” [کتاب ۲۵ سال در کنار پادشاه صفحه ۳۱۳]

اگر بخواهیم متوجه شویم ۳۱٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰  دلار چقدر است به این جمله توجه کنیم که : مرکز پژوهش‌های مجلس پیش‌بینی کرده است؛ درآمد صادرات نفت خام ایران در سال جاری(۹۲)به ۳۳ میلیارد دلار برسد  [منبع]

یعنی ایرانی که اقتصادش برپایه ی نفت است، تمام درآمد نفتی اش ۳۳ میلیارد دلار است

دربار به روایت دربار (۲) خودشیفتگی شاه

(به بهانه دهه مبارک فجر)

 

شاه ، دارای روحیه ی خود شیفتگی و عقده خود بزرگ بینی داشت ، که این امر ناشی از  پایین بودن ضریب هوشی و فکری او بود که باعث تخیل افراطی و بلند پروازی در نحوه رفتار و مدیریت او شده بود .

 فریدون هویدا در کتاب “سقوط شاه” می نویسد :« توهمات عظمت گرایانه شاه به قدری او را از حقایق دور ساخته بود که حتی سازمان سیا ضمن گزارش محرمانه ای در سال ۱۳۵۵ ه ش شاه را به عنوان “مردی که خطرات ناشی از عقده خود بزرگ بینی او را تهدید می کند “،‌توصیف کرده بود.» [سقوط شاه ؛ خاطرات فریدون هویدا. برادر امیر عباس هویدا؛ صفحه ۱۵۶]

این خود بزرگ بینی در تمام خانواده پهلوی مشهود بود . منوچهر فرمانفرماییان در کتاب “خون و نفت” صفحه ۱۵۳، داستانی را بیان می کند که خلاصه آن چنین است:

شخصی را مدتی زندانی کردند و به او جرمش را نمی گفتند

روزی از سربازی که برایش آب و نان آورده بود، درخواست کرد تا جرمش را به او بگوید

سرباز آهسته گفت: ” شما جرم سنگینی مرتکب شده اید و مجازات خواهید شد. وسط روز اتومبیل شما از اتومبیل ولیعهد سبقت گرفته است.شماره ی اتومبیلتان را برداشته اند…”[برگرفته از کتاب “ما شما را آدم کردیم” صفحه ۱۶ ؛ به نقل از کتاب نفت و خون صفحه ۱۵۳]

این خودبرتر بینی ها باعث شده بود که او ، برای مردم ایران کوچکترین ارزشی قایل نباشد : فریده دیبا ، مادرِ فرح در خاطراتش می نویسد :

محمدرضا می گفت: مردم ایران جزو عقب افتاده ترین ملل جهان بودند که پدرش “رضاخان” آنها را از جهل و خرافات و فقر نجات داد!

محمدرضا می گفت: مردم ایران از معدود ملل عقب افتاده جهان بودند که حتی عادت به شستشوی دست و صورت خود نداشتند و این پدرش بود که مردم را به شستن دست و صورت و نظافت شخصی عادت داد.

محمدرضا می گفت: بیست سال حکومت رضا خان و سی و هفت سال حکومت او باعث تغییر و تحول اساسی در زندگی ایرانیان شده و یک ملت عقب مانده به درواز ه های تمدن بزرگ رسیده است. [دخترم فرح، خاطرات فریده دیبا، صفحه ۳۹۲]

دربار به روایت دربار (۱) حقارت شاه

 

(به بهانه دهه مبارک فجر)

 

مادرِ محمد رضا پهلوی در خاطرات خود می نویسد:

یک روز محمد رضا که خیلی ناراحت بود به من گفت : « مادر جان مرده شوره این سلطنت را ببرد که من ، شاه و فرمانده کل قوا هستم و بدون اطلاع من هواپیماهای ما را برده اند ویتنام »

آن موقع جنگ ویتنام بود و آمریکایی هاکه از قدیم در ایران نظامی داشتند هر وقت احتیاج پیدا میکردند از پایگاههای ایران و امکانت ایران با صلاحدید خود استفاده میکردند . حتی اگر احتیاج داشتند هواپیماها و یدکی های مارا برای  پشتیبانی از نیروهای خودشان در ویتنام بکار میبردند . حالا بماند که چقدر سوخت مجانی میزدند و اصلا  کل بنزین هواپیماها و سوخت کشتی هایشان را از ایران میبردند …

آقای ارتشبد نعمت الله نصیری می آمد خدمت محمدرضا ، گاهی من هم در این ملاقات ها بودم . میگفت آمریکایی ها فلان پرونده و فلان اطلاعات را خواسنه اند ! محمدرضا میگفت بدهید .[کتاب ملکه پهلوی صفحه ۳۷۸]

حال در مقابل آمریکایی ها جواب اینهمه خوش خدمتی شاه را اینگونه دادند :

سالیوان (سفیر آمریکا) به من گفت، “اعلیحضرت تصمیم گرفتند از کشور بروند بیرون.” من خیلی ناراحت شدم. من فورا به آن گارد و پیشخدمته گفتم من می‌خواهم بروم پهلوی شاه…

[رفتم پیش شاه]  گفتم که تکلیف کردند به شما بروید؟ برای چه تکلیف کردند؟ یعنی چه؟ همین شکلی با او حرف زدم. گفتم نمی‌توانند این‌ها تکلیف بکنند، نمی‌توانندگفتم اگر اعلیحضرت می‌خواهید بروید من باید با شما بیایم، من نمی‌مانم.

… اعلیحضرت گفت، “ببین، بمان این جا برای ما روشن کن، ما که به انگلیس و آمریکا بد نکرده بودیم چرا این‌ها این کار را با من کردند؟  [خاطرات ارتشبد حسن طوفانیان صفحه ۸۳]

این حقارت تا بدانجا ادامه داشت که حتی اجازه ورود شاه به آمریکا داده نشد .اردشیر زاهدی در خاطرات خود می نویسد:

آقای هنری کیسینجر وزیر امور خارجه سابق آمریکا از افراد وفاداری بود که تقریباً هر روز به شاه در دو نوبت تلفن می‌کرد.
یک روز که من در کنار اعلیحضرت بودم و کیسینجر تلفن کرد شاه به او گفت : اکنون متوجه شده‌ام که آمریکایی‌ها مردمی ناسپاس و نامرد هستند. من تمام عمرم را در خدمت به ایالات متحده آمریکا گذراندم و اکنون آمریکا حتی اجازه نمی‌دهد در یکی از بیمارستان‌های آن کشور بستری شوم…[۲۵ سال در کنار پادشاه ؛ خاطرات اردشیر زاهدی صفحه ۳۶۴]

 

بشارت یاران روح الله

 )به بهانه دهه فجر)

imam

 

بشاره المصطفى:بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ دِینَارٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى بْنِ ضُرَیْسٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ نَصْرِ بْنِ مُزَاحِمٍ وَ ابْنِ أَبِی حَمَّادٍ عَنْ أَبِی دَاوُدَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ شَرِیکٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:

 أَقْبَلَ أَبُو بَکْرٍ وَ عُمَرُ وَ الزُّبَیْرُ وَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَوْفٍ جَلَسُوا بِفِنَاءِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَخَرَجَ إِلَیْهِمُ النَّبِیُّ ص فَجَلَسَ إِلَیْهِمْفَانْقَطَعَ شِسْعُهُ فَرَمَى بِنَعْلِهِ إِلَى عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع ثُمَّ قَالَ إِنَّ عَنْ یَمِینِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْ عَنْ یَمِینِ الْعَرْشِ قَوْماً مِنَّا عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ وُجُوهُهُمْ مِنْ نُورٍ وَ ثِیَابُهُمْ مِنْ نُورٍ تَغْشَى وُجُوهُهُمْ أَبْصَارَ النَّاظِرِینَ دُونَهُمْ قَالَ أَبُو بَکْرٍ مَنْ هُمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَسَکَتَ فَقَالَ الزُّبَیْرُ مَنْ هُمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَسَکَتَ فَقَالَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ مَنْ هُمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَسَکَتَ فَقَالَ عَلِیٌّ ع مَنْ هُمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ هُمْ قَوْمٌ تَحَابُّوا بِرَوْحِ اللَّهِ عَلَى غَیْرِ أَنْسَابٍ وَ لَا أَمْوَالٍ أُولَئِکَ شِیعَتُکَ وَ أَنْتَ إِمَامُهُمْ یَا عَلِیُ

 

عبد اللَّه بن شریک از حضرت باقر علیه السّلام فرمود

 ابو بکر و عمر و زبیر و عبد الرحمن بن عوف در صحن خانه حضرت رسول صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم نشسته بودند حضرت رسول صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم هم (از حجره خویش) بیرون آمد و در جمع آنها نشست، ناگاه بند کفش آن جناب کنده شد حضرت کفش خود را به على بن ابى طالب علیه السّلام داد تا اصلاح کند و فرمود:

همانا از جانب راست خداوند عزّ و جل یا از جانب راست عرش، مردمى از ما بر کرسى‏هائى از نور هستند که صورتهاشان از نور و لباسهایشان از نور، نور آنها چشمهاى بینندگان از غیر آنها را پر کند،

ابو بکر گفت آنها چه کسانى هستند یا رسول اللَّه؟ حضرت سکوت فرمود

زبیر پرسید یا رسول اللَّه آنها کیانند؟ سکوت فرمود

عبد الرّحمن پرسید باز چیزى نفرمود،

 تا حضرت على علیه السّلام سؤال کرد، فرمود آنها کسانى هستند که به واسطه روح الله با هم دوستى کنند و دوستیشان بر پایه نژاد و مال نیست، یا على آنها شیعیان تو هستند و تو امام آنهایی

منبع : بحارالانوار جلد ۶۸ (در برخی از چاپها جلد۶۵) صفحه ۱۳۹

 

عالم بزرگ مرحوم آیت الله شیخ عباسعلى ادیب اصفهانى در توضیح این حدیث مى گوید: (کلمه روح الله, اینجا ـ در این روایت شریف ـ اسم است. روح الله نامى که مردم مطیع او هستند و بدون هیچگونه چشمداشتى او را یارى مى کنند. از ابتدإ تا حالا ما میان علمإ ((روح الله)) نداشتیم و اگر هم داشتیم با این خصوصیات نبوده است. مسلما مراد حضرت امام است. این روایت شإن مردم را هم مشخص مى کند. شإن شهدا و میدان دارها را, کسانى که واقعا در این زمان جهت یارى خدا زحمت مى کشند و خدمت مى کنند, قرینه اى دیگر هست که مى رساند مراد ((روح الله)) در این روایت اسم شخص است)

منبع:مقاله  (قم, کانون قیام) از حجه الاسلام والمسلمین محمد حسن رحیمیان

 

مردی از قم

(به بهانه ورود امام به میهن(

 

قَالَ امیر المومنین :

رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ یَدْعُو النَّاسَ إِلَى الْحَقِّ یَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ کَزُبَرِ الْحَدِیدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّیَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا یَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا یَجْبُنُونَ وَ عَلَى اللَّهِ یَتَوَکَّلُونَ وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِین‏

 

مردى از اهل قم مردم را بحق می خواند  و با گروهى چون پاره‏هاى آهن بپاخیزند که بادهاى تند آنها را نلغزاند، و جز نبرد ندانند و نخواهند و بر خدا توکل دارند و سرانجام از آن پرهیزکاران است

 

منبع :بحار الأنوار، جلد ‏۵۷، صفحه۲۱۶، باب ۳۶  الممدوح من البلدان و المذموم منها و غرائبها …..

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

**منبرک**