خانه / بایگانی برچسب: لقمه حرام

بایگانی برچسب: لقمه حرام

لقمه حرام

 

داستانک:

شخصی به نام شریک بن عبدالله نخعی از علمای بزرگ زمان خود بود. روزی مهدی بن منصور عباسی به او گفت: من می‌خواهم قاضی القضاتی حکومت اسلامی را به شما بدهم.

شریک بن عبدالله گفت: من قبول نمی‌کنم؛ چون شما حاکم ظالمی هستی، قاضی القضاتی شما هم ظلم است. گفت: خوب حداقل معلمی بچه‌های من را قبول کن. گفت: بچه های تو هم یکی هستند مثل تو؛ درست نمی‌شوند. گفت: این دو تا را که قبول نکردی حداقل یک روز ناهار به منزل ما بیا. در قصر یک روز مهمان ما باش. گفت: باشد؛ این یکی را قبول می کنم.

مهدی بن منصور، حرام ترین غذاها را آماده کرد و برای شریک بن عبدالله آورد.

غذا که تمام شد، شریک بن عبدالله رو کرد به مهدی بن منصور و گفت: شما به من یک پیشنهادی هم داده بودی. گفت: بله قاضی القضاتی.

شریک گفت: خوب قبولش کردم!!! اما این را که با دست راستم گرفتم؛ دست چپم خالی است. یک پیشنهاد دیگر هم دادی. گفت: تربیت فرزندانم. گفت: آن را هم قبول کردم!!!

این ماجرا گذشت و بعد از مدتی، خزانه دار، حقوق شریک بن عبدالله را کمی دیر داد. شریک بن عبدالله خیلی اعتراض کرد. خزانه دار گفت: تو مگر به ما گندم فروخته ای که اینقدر از ما طلبکاری؟ شریک گفت: از گندم مهمتر فروختم؛ من دینم را به شما فروختم!

یکی از برنامه های دشمن برای ما، حرام کردن لقمه هاست. در وام گرفتن ها، معاملات، قرض دادن ها و قرض گرفتن ها مراقب لقمه باشیم.

قیمت جدید نان/ تزریق لقمه حرام به سفره مردم

یکی از نقشه های شوم دشمن در طول تاریخ این بوده که لقمه های مردم را حرام کند. چرا که دشمن هم به تأثیر آن در عاقبت مسلمانان و مردم پی برده است.

اگر حرام خواری بین مردم گسترش پیدا کند، دیگر نه تنها حرف آخوند و مذهبی و… ، بلکه حتی حرف امام معصوم هم دیگر اثر نخواهد گذاشت. نمونه بارز این حقیقت، روز عاشورا است.

امام حسین علیه السلام صحبت می کردند اما آنها سوت و کف می زدند. امام حسین علیه السلام هم فرمودند: شکم  هایشان از حرام پر شده است.

امروز دشمن تمام تلاش خود را می کند که ما را حرام خوار کند. از واردات آدامس حاوی الکل، ژله های ساخته شده از استخوان خوک و مردار گاو و… .

یکی از جنبه های مهم پدیده حرام خوار کردن مردم، مسأله قیمت گذاری است. اخیرا قیمت نان را افزایش داده اند. اشکالات مهم نان، از جمله: کیفیت، استفاده از گندم تراریخته و سرطان زا بودن، عوارض کبد چرب، عقیم کنندگی و… بحث های مهم و مفصلی دارند،

گرانی نان هم به جای خود؛ اما فعلا به قیمت گذاری نان ها توجه کنید: قیمت نان سنگک را ۹۲۰ تومان گذاشته اند. حال شما اگر به نانوایی مراجعه کنید چقدر باید پول بدهید؟ قاعدتا باید ۱۰۰۰ تومن بپردازید!

چرا نانوا را به حرام خواری مبتلا می کنید!؟ چرا وقتی یقین دارید که با این قیمت گذاری، نانوا نه می تواند ۸۰ تومان باقی را بپردازد و نه می تواند معادل آن نان به مشتری بدهد، چرا این کار را می کنید؟ در این صورت یا نانوا حرام خوار می شود یا مشتری، اگر مبلغ کمتری بپردازد.

قیمت ها را رندتر تعیین بکنید ولی در عوض به وزن خمیر نان اضافه کنید. تا بر اثر قانون های غلط، خانواده و نسل آینده جامعه از حرام خواری تباه نشود. حداقل کاری که ما مردم می توانیم  انجام دهیم، این است که از حق خود در برابر نانوایی ها گذشت کنیم تا به سهم خودمان از ابتلای جامعه به حرام جلوگیری کنیم.

برتر از حج

(به مناسبت ماه ذی الحجه و موسم حج)

بر تر از حج 

از پیامبر مکرم اسلام (صلی الله علیه و اله و سلم) نقل شده است:

لَرَدُّ دانَقٍ من حَرامٍ یَعْدِلُ عندَ اللّه ِ سُبحانَهُ سَبعینَ ألفَ حجّهٍ مَبْرورَهٍ.

هر آینه، ردّ کردن یک دانگ (یک ششم درهم) حرام، نزد خدا برابر است با هفتاد هزار حجّ پذیرفته.

[مستدرک‏ الوسائل ج : ۱۲ ص : ۱۰۵]

امسال ما محروم شدیم از رفتن به حج، اما اگر این عمل را انجام بدهیم ثوابی برایمان نوشته می‌شود معادل ثواب هفتاد هزار حج قبول شده.

ما در روز می‌توانیم ده ها بار این کار را انجام بدهیم. گاهی وقت‌ها انسان یک حج می‌رود معلوم هم نیست آخر قبول شده‌است یا نه. هر کس یک دانگ، یعنی یک ششم درهم پول حرام (با پول الان مثلا دو هزار تومان) را رد کند در پیشگاه خداوند معادل هفتاد هزار حج قبول شده است.

اگر لقمه حرام وارد بدن شد، کار را یکسره می‌کند، کار را تمام می‌کند.

 

داستانک:

شخصی به نام شریک بن عبدالله نخعی بود که از علمای بزرگ زمان خود بود.

مهدی بن منصور عباسی به او گفت: من می‌خواهم قاضی القضاتی حکومت اسلامی را به شما بدهم.

شریک بن عبدالله گفت: من قبول نمی‌کنم؛ چون شما حاکم ظالمی هستی، قاضی القضاتی شما هم ظلم است.

گفت: خوب حداقل معلمی بچه‌های من را قبول کن.

گفت: بچه های تو هم یکی هستند مثل تو؛ درست نمی‌شوند.

گفت: این دو تا را که قبول نکردی حداقل یک روز ناهار به منزل ما بیا. در قصر یک روز مهمان ما باش.

گفت: باشد؛ این یکی را قبول می کنم.

مهدی بن منصور هم حرام ترین غذاها را آماده کرد و برای شریک بن عبدالله آورد.

غذا که تمام شد، شریک بن عبدالله رو کرد به مهدی بن منصور و گفت: شما به من یک پیشنهادی هم داده بودی.

گفت: بله قاضی القضاتی.

شریک گفت: خوب قبولش کردم!

اما این را که با دست راستم گرفتم؛ دست چپم خالی است. یک پیشنهاد دیگر هم دادی.

گفت: تربیت فرزندانم. گفت: آن را هم قبول کردم!

این ماجرا گذشت و بعد از مدتی، خزانه دار، حقوق شریک بن عبدالله را کمی دیر داد. شریک بن عبدالله خیلی اعتراض کرد.

خزانه دار گفت: تو مگر به ما گندم فروخته ای که اینقدر از ما طلبکاری؟

شریک گفت: از گندم مهمتر فروختم؛ من دینم را به شما فروختم.

PDF

لینک مطلب در تلگرام

**منبرک**