خانه / بایگانی برچسب: داستان بدبینی

بایگانی برچسب: داستان بدبینی

باید دیدمان را به زندگی عوض کنیم

15عَسىأَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسىأَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ … [بقره ۲۱۶]

  چه بسا چیزى را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است. و یا چیزى را دوست داشته باشید، حال آنکه شرِّ شما در آن است

خداوند در این آیه همین بحث را مطرح می فرماید “عوض کردن دید

برخی فقط  گله می کنند که چرا کشور اینگونه است و نظام این کرده و … چرا برخی مثل مگس هستند؛ فقط روی زخم می نشینند

  داستانک:

کارخانه ی تولید کفش،  ۲ بازاریاب را به جزیره  ای فرستاد

بازاریاب اول با کاخانه تماس گرفت و گفت : این چه جایست مرا فرستاده اید ؛ اینجا که همه پا برهنه اند و کسی کفش نمی خواهد

بازاریاب دوم تماس گرفت و گفت ، بهترین جای دنیا آمده ام . همه پا برهنه اند و من می توانم هزاران کفش بفروشم

لطیفه ای تکراری :

کلاغی روی سر شخصی مدفوع کرد .آن شخص سریع شروع کرد به شکر کردن .

شخصی سوال کرد : لباست پر از آلودگی شده و شکر می کنی

گفت : برای این شکر می کنم که ، اگر گاو پرواز می کرد چه خاکی به سر می کردم .

__________________

چه بسیار انسانهای ناشکری هستند که می گویین : بدشانس ترین انسان منم . چون تصادف کردم و ماشینم از بین رفت. و کسی نیست به آنها بگوید :شما خوش شانس ترین انسانی ، چون تصادف کردی و خودت نرفتی

لطیفه :

شخصی به دوستش گفت : بدبخت ترین انسان منم چون گرسنه ام و امشب غذا ندارم

دوستش گفت : بدبخت تر از تو منم که هم گرسنه ام هم غذا ندارم و هم امشب مهمان دارم

 

**منبرک**