خانه / بایگانی برچسب: جون غلام امام حسین ع

بایگانی برچسب: جون غلام امام حسین ع

اظهار عجز به مولا

اظهار عجز 

یکی از چیزهایی که انسان را کوچک می­کند این است که عجز و ایراد خود را به دیگران بگوید.

مثلاً فرض کنید انسان از نظر مالی ضعیف است؛ هرجا که می­نشیند آن را بیان می‌کند!

 یا اینکه فرض کنید بیماری دارد هر جا که می رود بیماری خود را به دیگران می­گوید.

یا اینکه مثلاً با همسر خود مشکل دارد هر جا که می نشیند می‌گوید همسر ما اینطور است.

این رفتار به مرور زمان انسان را کوچک می­ کند و ارج و قرب او را از بین می­ برد.

اما در مقابل اگر انسان عجز و کمبودهای خود را به خداوند متعال و ائمه علیهم السلام بگوید بزرگ می شود.

به خداوند عرض کند که خدایا من این مشکلات را دارم؛ آن وقت این موجب قرب او می­شود.

یکی از مصادیق این رفتار، جناب جُون غلام اباعبدالله الحسین علیه السلام است. به حضرت عرضه داشت که آقا درست است رنگ من سیاه است اما اجازه دهید در رکاب شما شهید شوم. شاید به واسطه شما عطر خوشی بگیرم و اصل و نسب پیدا کنم.

جُون به شهادت رسید. زمانی که شهدای کربلا را دفن کردند پیکر جون را پیدا نکردند. بیستم محرم مردم دیدند از صحرای کربلا نوری به سمت آسمان می‌رود.

هر چه نزدیک­تر می­شدند دیدند بوی خوشی به مشام می‌رسد. وقتی رسیدند دیدند پیکر مطهر جون غلام اباعبدالله علیه السلام است. بعد از ده روز پیکرش نورانی شده بود و عطر خوشی گرفته بود.

کسی که عجز خود را به امام حسین علیه السلام بگوید اینطور او را می­پذیرند.

حضرت علی علیه السلام در مناجات مسجد کوفه عجز خود را به درگاه خداوند متعال عرضه می­کنند:

مَوْلاىَ یا مَوْلاىَ اَنْتَ الْمَوْلى وَاَ نَا الْعَبْدُ وَهَلْ یَرْحَمُ الْعَبْدَ اِلا الْمَوْلى

مَوْلاىَ یا مَوْلاىَ اَنْتَ الْمالِکُ وَاَ نَا الْمَمْلُوکُ وَهَلْ یَرْحَمُ الْمَمْلُوکَ اِلا الْمالِکُ

این چنین است که انسان به عظمت و بزرگی می­ رسد.

 

اولین تاریخ انتشار: ۲۰ مهر ۱۳۹۶

عجز جناب جون (غلام امام حسین علیه السلام)

folder

ما اجازه نداریم چند مورد را به مردم اعلام کنیم، فقط باید به خدا بگوییم.

۱- گناهان: انسان اجازه ندارد گناهانش را به مردم بگوید، بلکه بین خودش و خدا است. وقتی می خواهد توبه کند می گوید خدایا این گناه ها را انجام دادم، تو خودت مرا عفو کن.

۲- عجز: آنجایی که انسان عجز دارد، نباید بگوید. آن را باید بین خودش و خدا و اولیای خدا مطرح کند. یکی از افرادی که عجزش را با اولیا خدا مطرح کرد و خداوند به بهترین صورت قبول کرد جناب جون بود.

جون غلام اباعبدالله (علیه السلام) بود. می گویند روز عاشورا وقتی اصحاب رفتند و شهید شدند، جون دید که همه رفته اند و نوبت به او نرسیده است. آمد خدمت امام حسین (علیه السلام) و گفت: اجازه می دهید میدان بروم؟ حضرت به او فرمود: تو برو! تو مرخصی! تو در راحتی ها با ما بودی، خودت را به این بلاهای ما مبتلا نکن. ما گرفتار شدهایم، تو خودت را به گرفتاری های ما گرفتار نکن. جون دیگر تحمل نیاورد و خود را به روی پاهای حسین (علیه السلام) انداخت. گفت: درست است که من بدبو هستم؛ دارای شخصیت خانوادگی نیستم؛ رویم سیاه است؛ این ها همه درست است، اما بیا بر من منّت بگذار، اجازه بده من خوشبو و رو سفید شوم…

امام حسین (علیه السلام) به او اجازه داد. جون به میدان رفت و جنگید تا به روی زمین افتاد. طولی نکشید که دید سرش را یکی دارد از روی زمین بلند می کند. ابی عبدالله سرِ جون را بر دامان خود گرفت و برایش این دعا را خواند: «اللَّهُمَّ بَیِّضْ وَجْهَهُ وَ طَیِّبْ رِیحَه و …» خدا! روسفیدش کن و بدنش را خوشبو کن…

مثل امروزی یا دیشب بنی اسعد دیدند از صحرای کربلا نوری به آسمان بالا می رود. هر چه جلوتر می رفتند بوی بهتری به مشامشان می رسید. به محل رفتند و دیدند بدن مطهر جون است که بعد از ده روز، هم نورانی است و هم بوی خوبی پیدا کرده است.

ثمره اعلام عجز به خدا، عجز به ولی خدا، این می شود.

در دعاها نگاه کنید ائمه بزگوار معصومین چگونه با خدا صحبت می کنند؟

«مَوْلایَ یا مَوْلایَ اَنْتَ الْمَوْلی وَاَنَا الْعَبْدُ وَهَلْ یَرْحَمُ الْعَبْدَ اِلا الْمَوْلی مَوْلایَ یا مَوْلایَ اَنْتَ الْمالِکُ وَاَنَا الْمَمْلُوکُاَنْتَ الرّازِقُ وَاَ نَا الْمَرْزُوقُ». مولاى من … تویى سرور و منم بنده و آیا رحم کند بر بنده جز سرور او؟ مولاى من اى مولاى من، تویى مالک و منم مملوک و آیا رحم کند بر مملوک جز مالک  تویى روزى ده و منم روزى خور…

همه خوبی ها تویی و همه بدی ها در ما جمع شده است. ما وقتی در مقابل تو هستیم تماما بد می شویم. اگر انسان به عجزش در مقابل امام معصوم اعتراف کند، آن وقت خداوند انسان را به بهترین نحو آرام می کند.

**منبرک**