خانه / بایگانی برچسب: امام حسن ع

بایگانی برچسب: امام حسن ع

برخورد امام حسن علیه السلام با ناسزاگویی مرد شامی

(به مناسبت میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام)

داستانک:

مردی از اهل شام وارد مدینه شد. به خاطر تبلیغات سوء معاویه و دیگر دشمنان اهل بیت، آن مرد کینه ای عمیق از امام علی علیه السلام و فرزندانش در دل داشت. یک روز که امام حسن علیه السلام را سوار بر مرکب دید، زبان به ناسزا گشود و با صدای بلند به لعن و نفرین آن حضرت پرداخت؛ اما امام در برابر این یاوه گویی ها سکوت کرد.

وقتی مرد شامی به سخنان زشت و ناپسندش پایان داد، امام حسن علیه السلام نزد او رفت و لبخند زنان سلام کرد و مهربانانه فرمود: «جناب آقا! به گمانم (در این شهر) غریبی، اگر گرسنه باشی سیرت می کنیم و اگر بی لباس باشی لباست می دهیم و اگر فراری باشی پناهت می دهیم و اگر حاجتی داشته باشی آن را برآورده می کنیم.

حالا خوب است اسباب و وسائلت را برداری و نزد ما بیایی و تا هنگام رفتنت (از مدینه) مهمان ما باشی که این برای تو بهتر است».

مرد شامی از شنیدن این سخنان محبت آمیز و جوانمردانه دگرگون شد و از برخورد نادرستش پشیمان گشت و در حالی که از ندامت می گریست گفت :گواهی می دهم که تو جانشین خدا در زمینی.

خدا بهتر می دانست که رسالت خویش را به عهده چه کسی قرار دهد. تو و پدرت علی منفور ترین مردم نزد من بودید و اکنون محبوب ترین مردم نزد من هستید.

این یعنی حلم، صبر و استقامت. یک زمان ظالم، ظالم به دین است که قابل بخشش نیست. اما گاهی ظلم ظالم به خودمان است. ما باید او را ببخشیم.

گاهی اوقات می بینید برعکس اتفاق می افتد. اگر کسی به دین و خدا و کشور و … هر چه بگوید انگار اتفاقی نیفتاده. اما کافیست کسی با سرعت پنج کیلومتر به پشت ماشین ما بخورد، دیگر او را نمی بخشیم.

باید برعکس باشد. مومن در برابر کسی که به او ظلم کرده حلم دارد. مثلا در  دیدارهای فامیلی کسی به ما چیزی می گوید، ما باید با حلم و بخشش و گذشت برخورد کنیم.

حلم و بخشش را از امام حسن علیه السلام یاد بگیریم.

هفت صفر، شهادت یا ولادت؟!

(به مناسبت هفت صفر، شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام)

200220_hou12508

هفتم صفر، سالگرد شهادت امام حسن مجتبی(علیه السلام) است. پس چرا در تقویم ها ولادت امام کاظم(علیه السلام)آمده است؟ تمام کشور های اسلامی فردا را شهادت می گیرند. 

اما دلیل اینکه هفت صفر ولادت شده است چیست؟

آیت االله مجتهدی تعریف می کند: هفت صفر تولد ناصرالدین شاه بوده است و او می خواسته ولادت بگیرد. علمای دربارش را دعوت می کند و می گوید: در این زمان تولد کسی نیست؟ علما می گویند: امام کاظم(علیه السلام) تاریخ ولادت ندارند و از طرفی نقلی هم هست که ولادت ایشان در ماه صفر است.

بعد از این ماجرا، فقط در تقویم ایران این روز ولادت امام کاظم(علیه السلام) است که در واقع روز تولد ناصرالدین شاه بوده است.

هیچ کدام از علما چنین چیزی را قبول ندارند. و ۷ صفر مراسم شهادت امام حسن مجتبی(علیه السلام) می گیرند.

مردم بنده محبت اند

????????????????????????????????????

ما که مذهبی و مسجدی هستیم وظیفه سنگین تری نسبت به بقیه داریم. ما اگر می خواهیم مردم را به دین دعوت کنیم حتما باید با اخلاق خوب باشد.

خداوند به پیامبر(ص) می فرماید: «وَلَوْ کُنتَ فَظّاً غَلِیظَ القَلْبِ لَانفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ»؛ و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده می شدند. (سوره آل عمران آیه ۱۵۹)

مردم بنده محبت اند. ما محبت کنیم، آنوقت ببینیم چطور جذب دین می شوند. دیگر لازم نیست ما بهشان بگوییم نماز بخوان، خودش اول وقت در مسجد است.

چه اشکالی دارد من که صبح به مغازه می روم و صبح در مغازه ام را جارو می زنم جلو مغازه دو تا همسایه کناری را هم جارو بزنم؟ چه ایرادی دارد که انسان به خاطر دین این کار را انجام دهد؟ اگر همسایه هایمان کمکی از ما می خواهند، سریع کمکشان کنیم. هر وقت وارد مغازه مان می شوند جلو پایشان بلند شویم. محبتی که ما انجام می دهیم به اسم دین نوشته می شود. آن موقع نامش جهاد می شود، جهاد کاری سخت است.

فکر کنیم ما چطور اگر محبت کنیم مردم به دین خوشبین می شوند؟ آنوقت ببینید شبکه های اجتماعی و … حریف شما می شوند؟ هر چه شبهه وارد کنند چون از شما محبت دیده است عوض نمی شود.

داستانک:

مردی از اهل شام وارد مدینه شد. به خاطر تبلیغات سوء معاویه و دیگر دشمنان اهل بیت، آن مرد کینه ای عمیق از امام علی علیه السلام و فرزندانش در دل داشت. یک روز که امام حسن علیه السلام را سوار بر مرکب دید، زبان به ناسزا گشود و با صدای بلند به لعن و نفرین آن حضرت پرداخت؛ اما امام در برابر این یاوه گویی ها سکوت کرد. وقتی مرد شامی به سخنان زشت و ناپسندش پایان داد، امام حسن علیه السلام نزد او رفت و لبخند زنان سلام کرد و مهربانانه فرمود: «جناب آقا! به گمانم (در این شهر) غریبی، اگر گرسنه باشی سیرت می کنیم و اگر بی لباس باشی لباست می دهیم و اگر فراری باشی پناهت می دهیم و اگر حاجتی داشته باشی آن را برآورده می کنیم. حالا خوب است اسباب و وسائلت را برداری و نزد ما بیایی و تا هنگام رفتنت (از مدینه) مهمان ما باشی که این برای تو بهتر است».

مرد شامی از شنیدن این سخنان محبت آمیز و جوانمردانه دگرگون شد و از برخورد نادرستش پشیمان گشت و در حالی که از ندامت می گریست گفت :گواهی می دهم که تو جانشین خدا در زمینی. خدا بهتر می دانست که رسالت خویش را به عهده چه کسی قرار دهد. تو و پدرت علی منفورترین مردم نزد من بودید و اکنون محبوب ترین مردم نزد من هستید.

مردم بنده محبت اند، از ما محبت ببینند جذب دین خواهند شد.

**منبرک**