خانه / بایگانی برچسب: فساد خاندان شاه پهلوي

بایگانی برچسب: فساد خاندان شاه پهلوي

قوی بودن در مقابل دشمن/ قوی بودن معیار کاندیدای اصلح

حضرت علی علیه‌السَّلام در روایتی می‌فرمایند: «خَوَرُ السُّلْطَانِ أَشَدُّ عَلَی الرَّعِیَّهِ مِنْ جَوْرِ السُّلْطَان» ؛ ضعیف بودن سلطان، برای مردم، بدتر از ظالم بودن سلطان است.

پرونده ویژه کاندیدای اصلح در سایت سعداء – از اینجا

مطالب کاندیدای اصلح در سایت منبرک به صورت روزانه – از اینجا

بی عفتی عامل سقوط تمدن ها / عفت معیار کاندیدای اصلح

بی‌عفتی در بعد سیاسی، زیان‌های فراوانی درپی دارد؛ زیرا کسانی که آلوده به انحراف هستند، نه تنها نمی‌توانند بازوی نظام اسلامی باشند و کشور را در بحران‌ها و حوادث یاری کنند؛ بلکه خودشان، بحران‌آفرین شده و مورد سوءاستفاده‌ی سیاسی قدرت‌ها و گروه‌های شیطانی قرار می‌گیرند.
یکی از علت‌های مؤثر در سقوط بسیاری از تمدن‌ها، فساد و بی‌بندوباری بوده است و این هشداری به جامعه و مسئولان امروز ماست که سنت‌های تغییرناپذیر الهی را نادیده نگیرند و مواظب باشند که فساد مالی و فسادهای اخلاقی، جامعه را به سمت سقوط و نابودی سوق ندهد.

پرونده ویژه کاندیدای اصلح در سایت سعداء – از اینجا

مطالب کاندیدای اصلح در سایت منبرک به صورت روزانه – از اینجا

دربار به روایت دربار (۲) خودشیفتگی شاه

(به بهانه دهه مبارک فجر)

 

شاه ، دارای روحیه ی خود شیفتگی و عقده خود بزرگ بینی داشت ، که این امر ناشی از  پایین بودن ضریب هوشی و فکری او بود که باعث تخیل افراطی و بلند پروازی در نحوه رفتار و مدیریت او شده بود .

 فریدون هویدا در کتاب “سقوط شاه” می نویسد :« توهمات عظمت گرایانه شاه به قدری او را از حقایق دور ساخته بود که حتی سازمان سیا ضمن گزارش محرمانه ای در سال ۱۳۵۵ ه ش شاه را به عنوان “مردی که خطرات ناشی از عقده خود بزرگ بینی او را تهدید می کند “،‌توصیف کرده بود.» [سقوط شاه ؛ خاطرات فریدون هویدا. برادر امیر عباس هویدا؛ صفحه ۱۵۶]

این خود بزرگ بینی در تمام خانواده پهلوی مشهود بود . منوچهر فرمانفرماییان در کتاب “خون و نفت” صفحه ۱۵۳، داستانی را بیان می کند که خلاصه آن چنین است:

شخصی را مدتی زندانی کردند و به او جرمش را نمی گفتند

روزی از سربازی که برایش آب و نان آورده بود، درخواست کرد تا جرمش را به او بگوید

سرباز آهسته گفت: ” شما جرم سنگینی مرتکب شده اید و مجازات خواهید شد. وسط روز اتومبیل شما از اتومبیل ولیعهد سبقت گرفته است.شماره ی اتومبیلتان را برداشته اند…”[برگرفته از کتاب “ما شما را آدم کردیم” صفحه ۱۶ ؛ به نقل از کتاب نفت و خون صفحه ۱۵۳]

این خودبرتر بینی ها باعث شده بود که او ، برای مردم ایران کوچکترین ارزشی قایل نباشد : فریده دیبا ، مادرِ فرح در خاطراتش می نویسد :

محمدرضا می گفت: مردم ایران جزو عقب افتاده ترین ملل جهان بودند که پدرش “رضاخان” آنها را از جهل و خرافات و فقر نجات داد!

محمدرضا می گفت: مردم ایران از معدود ملل عقب افتاده جهان بودند که حتی عادت به شستشوی دست و صورت خود نداشتند و این پدرش بود که مردم را به شستن دست و صورت و نظافت شخصی عادت داد.

محمدرضا می گفت: بیست سال حکومت رضا خان و سی و هفت سال حکومت او باعث تغییر و تحول اساسی در زندگی ایرانیان شده و یک ملت عقب مانده به درواز ه های تمدن بزرگ رسیده است. [دخترم فرح، خاطرات فریده دیبا، صفحه ۳۹۲]

دربار به روایت دربار (۱) حقارت شاه

 

(به بهانه دهه مبارک فجر)

 

مادرِ محمد رضا پهلوی در خاطرات خود می نویسد:

یک روز محمد رضا که خیلی ناراحت بود به من گفت : « مادر جان مرده شوره این سلطنت را ببرد که من ، شاه و فرمانده کل قوا هستم و بدون اطلاع من هواپیماهای ما را برده اند ویتنام »

آن موقع جنگ ویتنام بود و آمریکایی هاکه از قدیم در ایران نظامی داشتند هر وقت احتیاج پیدا میکردند از پایگاههای ایران و امکانت ایران با صلاحدید خود استفاده میکردند . حتی اگر احتیاج داشتند هواپیماها و یدکی های مارا برای  پشتیبانی از نیروهای خودشان در ویتنام بکار میبردند . حالا بماند که چقدر سوخت مجانی میزدند و اصلا  کل بنزین هواپیماها و سوخت کشتی هایشان را از ایران میبردند …

آقای ارتشبد نعمت الله نصیری می آمد خدمت محمدرضا ، گاهی من هم در این ملاقات ها بودم . میگفت آمریکایی ها فلان پرونده و فلان اطلاعات را خواسنه اند ! محمدرضا میگفت بدهید .[کتاب ملکه پهلوی صفحه ۳۷۸]

حال در مقابل آمریکایی ها جواب اینهمه خوش خدمتی شاه را اینگونه دادند :

سالیوان (سفیر آمریکا) به من گفت، “اعلیحضرت تصمیم گرفتند از کشور بروند بیرون.” من خیلی ناراحت شدم. من فورا به آن گارد و پیشخدمته گفتم من می‌خواهم بروم پهلوی شاه…

[رفتم پیش شاه]  گفتم که تکلیف کردند به شما بروید؟ برای چه تکلیف کردند؟ یعنی چه؟ همین شکلی با او حرف زدم. گفتم نمی‌توانند این‌ها تکلیف بکنند، نمی‌توانندگفتم اگر اعلیحضرت می‌خواهید بروید من باید با شما بیایم، من نمی‌مانم.

… اعلیحضرت گفت، “ببین، بمان این جا برای ما روشن کن، ما که به انگلیس و آمریکا بد نکرده بودیم چرا این‌ها این کار را با من کردند؟  [خاطرات ارتشبد حسن طوفانیان صفحه ۸۳]

این حقارت تا بدانجا ادامه داشت که حتی اجازه ورود شاه به آمریکا داده نشد .اردشیر زاهدی در خاطرات خود می نویسد:

آقای هنری کیسینجر وزیر امور خارجه سابق آمریکا از افراد وفاداری بود که تقریباً هر روز به شاه در دو نوبت تلفن می‌کرد.
یک روز که من در کنار اعلیحضرت بودم و کیسینجر تلفن کرد شاه به او گفت : اکنون متوجه شده‌ام که آمریکایی‌ها مردمی ناسپاس و نامرد هستند. من تمام عمرم را در خدمت به ایالات متحده آمریکا گذراندم و اکنون آمریکا حتی اجازه نمی‌دهد در یکی از بیمارستان‌های آن کشور بستری شوم…[۲۵ سال در کنار پادشاه ؛ خاطرات اردشیر زاهدی صفحه ۳۶۴]

 

**منبرک**