خانه / بایگانی برچسب: داستان نماز جمعه

بایگانی برچسب: داستان نماز جمعه

ثوابی که کسی قدرش را نمی داند “۲”

 

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله:

‏ ثَلَاثٌ لَوْ یَعْلَمُ أُمَّتِی مَا لَهُمْ فِیهَا لَضَرَبُوا عَلَیْهَا بِالسِّهَامِ‏ ؛ …  ۲٫  وَ الْغُدُوُّ إِلَى یَوْمِ الْجُمُعَهِ  …

رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود:

سه چیز است که اگر امّت من منافع آن را مى‏دانستند، براى دست یافتن به آن، قرعه کشی می کردند (و یا به سوى هم تیر اندازى مى‏کردند):

   ۲٫   زود رفتن به نماز جمعه …            [بحار الأنوار ،جلد ‏۸۶، صفحه: ۱۹۷]

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله می فرمایند:

مَنْ تَرَکَ ثَلَاثَ جُمَعٍ تَهَاوُناً بِهَا طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قَلْبِهِ

هر کس ۳ جمعه ، نماز جمعه را ترک کند، خدا بر قلب او مُهر میزند  [وسائل الشیعه، ج‏۷، ص: ۳۰۱]

داستانک :

خشک سالی و قحطی شهر مدینه را فرا گرفته بود . احتیاجات اولیه ی مردم چنان گران و نایاب شده بود که مردم ، روزگار را به سختی می گذراندند . تنها هنگامی که قافله ای تجارتی به مدینه می آمد ، مردم از ته دل خوشحال می شدند . صدای طبل شادی و هلهله ی مردم بر می خاست ، مردم سراسیمه به قافله نزدیک می شدند و احتیاجات خود را ارزان تر از همیشه می خریدند .

ظهر جمعه بود . مردم مدینه در مسجد مدینه جمع شده بودند . پیامبر مشغول خواندن خطبه های نماز جمعه بود

در این هنگام ، ناگهان صدای هلهله از بیرون برخاست و صدای طبل شادی شنیده شد .

لحظه ای نگذشته بود که خبر به نمازگزاران مسجد رسید که کاروانی بزرگ از شام به مدینه رسیده و با خود مواد غذایی آورده است .

این خبر، صف های نماز جمعه را به هم ریخت . نمازگزاران مسجد که هفته های سختی را گذرانده بودند ، بی اختیار به پا خاستند و به سرعت به سوی قافله حرکت کردند .

پس از مدتی ، مسجد از همهمه ای که ایجاد شده بود نجات یافت . سکوت سنگینی بر مسجد نشست . پیامبر به صف های نماز که بسیار خلوت شده بود ، چشم دوخت .

 فقط ۸ نفر در مسجد مانده اند (یا ۱۲ نفر) ، که از شرمندگی سر به زیر انداخته بودند ، از جای خود تکان نخوردند .

پیامبر با آرامشی خاص گفت :

سوگند به خدایی که جانم در دست اوست اگر شما چند نفر هم از مسجد می رفتید و کسی در مسجد نمی ماند، از آسمان بر سر همه سنگ می بارید .

در این هنگام آیاتی از سوره جمعه نازل شد :

وَ إِذا رَأَوْا تِجارَهً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَیْها وَ تَرَکُوکَ قائِماً قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَهِ وَ اللَّهُ خَیْرُ الرَّازِقینَ

 هنگامى که آنها تجارت یا سرگرمى و لهوى را ببینند پراکنده مى‏شوند و به سوى آن مى روند و تو را ایستاده به حال خود رها مى‏کنند؛ بگو: آنچه نزد خداست بهتر از لهو و تجارت است، و خداوند بهترین روزى‏دهندگان است[جمعه / ۱۱]          [منبع :تفسیر نمونه جلد  ۲۴  صفحه   ۱۲۵  با اندکی تصرف ]

بخش اول روایت

بخش سوم روایت

**منبرک**