خانه / منبرک 1 (صفحه 4)

منبرک 1

سخن چینی

 

وَ لَا تُطِعْ کلُ‏َّ حَلَّافٍ مَّهِینٍ * هَمَّازٍ مَّشَّاءِ  بِنَمِیمٍ [قلم آیات ۱۰ و ۱۱ ]

و از کسى که بسیار سوگند یاد مى‏کند و پست است اطاعت مکن، کسى که بسیار عیبجوست و برای سخن چینى رفت و آمد مى‏کند،

حضرت علی علیه السلام می فرمایند:

عَذَابُ الْقَبْرِ یَکُونُ مِنَ النَّمِیمَهِ وَ الْبَوْلِ وَ عَزَبِ الرَّجُلِ عَنْ أَهْلِه‏

عذاب قبر از چند چیز است ؛ که یکی از آنان سخن چینی است [بحار الأنوار ؛ ج‏۶، ص: ۲۲۲]

داستانک:

 شهید ثانى در کتاب الغیبه روایت کرده:

هنگامى که قحطى قوم بنى اسرائیل را فرا گرفت، موسى براى طلب باران مناجات کرد. خداوند به موسى وحى فرمود: من دعاى تو و کسانى که با تو هستند اجابت نمى‏کنم. چون در میان شما سخن چینی هست که کارش همیشه سخن چینى است. موسى عرض کرد:

خداوندا، آن شخص کیست؟ معرفى کن تا از میان خود بیرون کنیم.

خداوند فرمود: اى موسى، مگر مى‏شود من شما را از سخن چینى منع کنم و خودم سخن چین باشم؟پس بگو همه اینهایى که در مصلا هستند توبه کنند، تا من با باران آنها را سیراب کنم‏    [الجواهر السنیه-کلیات حدیث قدسى ،ص۱۶۰]

نکته:

از آن طرف هم دقت کنیم ؛ اگر سخن چین برای ما خبری آورد، سریع تصمیم نگیریم .تحقیق کنیم ، بعد تصمیم بگیریم . خداوند می فرماید: إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا … اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بیاورد، درباره آن تحقیق کنید … [حجرات آیه ۶]

دلسوزِ دیگران

 

امام صادق و یا امام باقر علیهما السّلام در روایتی که سعدی نیز آن را به شعر درآورده و در سازمان ملل نیز نصب است ؛ (بنی آدم اعضای یک پیکرند) می فرماییند :

الْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ‏ کَالْجَسَدِ الْوَاحِدِ إِنِ اشْتَکَى شَیْئاً مِنْهُ  وَجَدَ أَلَمَ ذَلِکَ فِی سَائِرِ جَسَدِهِ …

مؤمن برادر مؤمن است، مانند یک پیکر؛  که هر گاه عضوى از آن دردمند شود، اعضاء دیگر هم احساس درد کنند…        [الکافی ؛ جلد ‏۲ ؛ صفحه ۱۶۶]

باید ما دلسوز دیگران باشیم

مثلا :

چادر خانمی از موتور آویزان است . بوقی بزنیم و اطلاع دهیم ( نه آنکه سریع موبایلمان را در بیاوریم و از صحنه ی افتادن، فیلم بگیریم)

ماشینمان جا دارد ،چرا پیرزن و یا پیر مردی را سوار نکنیم

اگر پوست موزی دیدم . آن را با پا به کناری بزنیم

اگر سنگ در مقابل راه بود آن را کنار بگذاریم

از کنار بیمارستان عبور می کنیم ، برای سلامتی همه ی بیماران سوره ی حمدی بخوانیم

از مقابل قبرستان عبور می کنیم ؛ فاتحه بخوانیم

اگر کاری از دستمان بر نمی آید ؛ لااقل غصه بخوریم

مانند غصه ،برای مردم مستضعف و یا مردم مظلوم عراق ، فلسطین ، افغانستان و …

پیامبر آنقدر برای کفار دلسوزی می کرد که خداوند می فرماید: لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ  ؛ نزدیک است جان خود را برای آنان تباه کنی !

داستانک ۱:

حجت الاسلام قرائتی می فرمودند:

آیت الله العظمى گلپایگانى‏ سر درس بود. من نشسته بودم.

مى‏گفت: گاهى که متوجه مى‏شوم ،طلبه‏ها کم درس مى‏خوانند، از غصه تب‏ مى‏کنم.

گفتم: اگر بچه‏هاى من مردود بشوند، داد مى‏زنم ولى تب‏ نمى‏کنم.

 آیت الله گلپایگانى‏ براى پسر مردم تب مى‏کند، ولى من براى بچه‏هاى خودم تب نمى‏کنم. از این پیدا است که او چه سوزى دارد

داستانک ۲:

شخصی تعریف می کرد : در تاکسی نشسته بودم . ناگهان موتوری با سرعتی عجیب ، از کنارمان گذشت

با خود گفتم : الان مغزش متلاشی می شود و عبرتی خواهد شد برای دیگران

دیدم سریع راننده تاکسی پولی را در آورد و داخل قلک صدقه گذاشت .

متوجه شدم، برای سلامتی آن موتور سوار این کار را کرد و فهمیدم ،چقدر دلسوز دیگران است

هرکه به خدا و قیامت ایمان دارد، باید … ” ۲ “

 

عَنْ زُرَارَهَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ :

جَاءَتْ فَاطِمَهُ (علیها السلام) تَشْکُو إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) بَعْضَ أَمْرِهَا فَأَعْطَاهَا- رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) کُرَیْسَهً وَ قَالَ تَعَلَّمِی مَا فِیهَا فَإِذَا فِیهَا

 … ” مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَلْیُکْرِمْ ضَیْفَهُ ” …

حضرت صادق علیه السلام فرمود:

فاطمه (علیها السلام )براى شکایت از جریانی نزد رسول خدا  (صلی الله علیه وآله) آمد، پس رسول خدا (صلی الله علیه وآله)جزوه‏اى به او داد و فرمود: آنچه در آنست بیاموز، و (این ۳ جمله) در آن بود:

۲٫ هر کس ایمان به خدا و روز قیامت دارد مهمان خود را گرامى دارد،

 [ الکافی    جلد‏۲   صفحه  ۶۶۷    باب حق الجوار ]

حداقل احترام به مهمان این است که او را تا درب منزل همراهی کنیم ؛ حضرت على بن موسى الرضا (علیهماالسلام) از پدران خود ،تاحضرت على (علیهم السلام) روایت فرموده اند ، که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: حق مهمان اینست که او را تا درب خانه مشایعت کنى .[ عیون أخبار الرضا ،ج‏۲،ص  ۳۰۵]

یکی دیگر از حداقل احترامها به مهمان این است که او را از جای خود بلند نکنیم

متاسفانه امروزه به تقلید از فرهنگ غرب ، مهمان را برای غذا از جایش بلند می کنند و او را به وسط سالن برای برداشتن غذا راهنمایی می کنندکه این کار اوج بی احترامی به مهمان است (این عمل ، عمل چهارپایان است)

خداوند در قرآن هنگام بیان داستان مهمانی حضرت ابراهیم می فرماید: فَقَرَّبَهُ إِلَیْهِمْ … پس غذا را نزدیک مهمانان گذارد، [ذاریات ۲۷]

حضرت ابراهیم حتی غذا را در وسط سفره قرار نداد تا مهمان خم شود ، بلکه آن را کنار دست مهمان گذاشت . حال ما چگونه مهمان را از جایش بلند می کنیم؟

داستانک:

روزی امام رضا (علیه السلام) میهمانی را دعوت کرد و با احترام، مهمان خود را به داخل خانه آورد.

پس از پذیرایی، با هم به گفت وگو پرداختند. در میان سخن آنان، باد چراغ را خاموش کرد. مهمان بی درنگ از جای خود برخاست که آن را روشن کند، ولی امام دست او را گرفت و مانع شد که او از جایش بلند شود.

سپس خود برخاست و چراغ را روشن کرد و دوباره کنار او نشست و برای این که مهمان ناراحت نشود با لبخندی به او فرمود:

ما خاندانی هستیم که دوست نداریم مهمان خود را به کار بگیریم و (از جایش بلند کنیم) و او را به زحمت بیندازیم.  [کافی جلد ۶ صفحه ی ۲۸۳]

قسمت اول روایت

قسمت سوم روایت

 

خوش بین باشیم

 

باید دیدمان را به زندگی عوض کنیم

…  عَسى‏ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ … [بقره ۲۱۶]

  …چه بسا چیزى را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است. و یا چیزى را دوست داشته باشید، حال آنکه شرِّ شما در آن است

خداوند در این آیه همین بحث را مطرح می فرماید “عوض کردن دید”

برخی فقط  گله می کنند که چرا کشور اینگونه است و نظام این کرده و … چرا برخی مثل مگس هستند؛ فقط روی زخم می نشینند

  داستانک:

کارخانه ی تولید کفش،  ۲ بازاریاب را به جزیره  ای فرستاد

بازاریاب اول با کاخانه تماس گرفت و گفت : این چه جایست مرا فرستاده اید ؛ اینجا که همه پا برهنه اند و کسی کفش نمی خواهد

بازاریاب دوم تماس گرفت و گفت ، بهترین جای دنیا آمده ام . همه پا برهنه اند و من می توانم هزاران کفش بفروشم

لطیفه ای تکراری :

کلاغی روی سر شخصی مدفوع کرد .آن شخص سریع شروع کرد به شکر کردن .

شخصی سوال کرد : لباست پر از آلودگی شده و شکر می کنی

گفت : برای این شکر می کنم که ، اگر گاو پرواز می کرد چه خاکی به سر می کردم .

__________________

چه بسیار انسانهای ناشکری هستند که می گویین : بدشانس ترین انسان منم . چون تصادف کردم و ماشینم از بین رفت. و کسی نیست به آنها بگوید :شما خوش شانس ترین انسانی ، چون تصادف کردی و خودت نرفتی

لطیفه :

شخصی به دوستش گفت : بدبخت ترین انسان منم چون گرسنه ام و امشب غذا ندارم

دوستش گفت : بدبخت تر از تو منم که هم گرسنه ام هم غذا ندارم و هم امشب مهمان دارم

در امان ماندن از آفات

 

حضرت امام باقر(علیه السلام) فـرمودند:

هر کس صبح کند و در دست راست او انگشتر عقـیقى باشد و قبل از این که کسى را ملاقات کند و ببیند، نگین خود را به طرف کف دست بچرخاند و سوره  ” انا انزلناه فی لیله القدر”  را تا به آخر تلاوت کند و بگوید :

آمَنْتُ بِاللَّهِ وَحْدَهُ لاشریکَ لَهُ وَ کَفَرْتُ بِالْجِبْتِ وَالطّاغُوتِ وَ آمَنْتُ بِسِرِّ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَلانِیَتِهِمْ وَ ظاهِرِهِمْ وَ باطِنِهِمْ وَ اَوَّلِهِمْ وَ آخِرِهِمْ

خداوند او را در آن روز از شرِّ آنچه از آسمان نازل مى شود و به سوى آسمان بالا مى رود و همچنین از شرّ آنچه در زمبن فرو مى رود و از آن خارج مى شود حفـظ مى کند و در محافـظت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به سر مى برد تا صبح را به شب برساند                     

 [مفاتیح ؛ بخش باقیات الصالحالت؛ باب ششم، خواص انگشتر عقیق]

   SHAPE
\* MERGEFORMAT

حکم چرخاندن انگشتر در قنوت

 

سوال :آیا چرخاندن انگشتر در قنوت نماز به سمت کف دست مستحب است؟

فقهای عظام می فرمایند :که این کار در هنگام قنوت نماز،نه تنها استحباب  ندارد ؛ بلکه اگر به قصد ورود و جزء نماز باشد بدعت و حرام است ، مگر این که به قصد ثواب مطلق (بدون جزئیت در نماز) باشد.

آیت الله خامنه ای:

 نه مستحب است و نه واجب؛ بلکه وجاهت چنین عملى شرعاً ثابت نیست.[سایت معظم له]

آیت الله مکارم شیرازی:

چنین چیزی در دستورات شرع وارد نشده است، ولی نماز را باطل نمی کند، بهتر است آن را ترک کنید. [سایت معظم له]

آیت الله فاضل لنکرانی (ره) می گوید:

برای عمل مورد سؤال در خصوص قنوت روایتی به نظر نرسیده است. [جامع المسائل، سؤال ۳۵۵، ص۱۰۳]

آیت الله بهجت:

اصل عمل وارد شده است و در حال قنوت، بدون قصد ورود مانعى ندارد.[ یعنی در قنوت مستحب نیست] [استفتاءات ؛ج‌۲، ص: ۲۰۳]

حتی بعضی از فقها نگاه کردن به انگشتری که از سنگ زینتی مثل عقیق و فیروزه و … باشد را در قنوت مکروهمی دانند

چگونگی سلام به امام حسین از راه دور

(به بهانه اربعین سید و سالار شهیدان(


 حنّان بن سدیر، از پدرش در ضمن حدیث طویل مى‏گوید:

حضرت ابو عبد اللَّه علیه السّلام فرمودند:

اى سدیر، این حق بر تو نیست که قبر حسین علیه السّلام را در هر جمعه پنج مرتبه و در هر روز یک بار زیارت کنى عرض کردم: فدایت شوم بین ما و بین آن حضرت فرسخ‏هاى بسیار فاصله است.

حضرت فرمودند:

بر بام منزل برو سپس بطرف راست و جانب چپ خود توجه کن بعد سر به آسمان بلند کن، سپس سر را بطرف قبر امام حسین علیه السّلام برگردان و بعد بگو:

السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُه‏

هر گاه چنین نمودى ثواب یک زوره برایت منظور مى‏شود. زوره یعنى یک حج و یک عمره.

سدیر مى‏گوید: بسى روزها بیش از بیست مرتبه حضرت را این طور زیارت مى‏کردم.

[کامل الزیارات-ترجمه ذهنى تهرانى، صفحه : ۸۶۹]

رمز نجات از فتنه های آخرالزمان

 

 شیخ صدوق روایت کرده از عبد الله بن سنان که گفت :

حضرت صادق علیه السلام فرمود که: در آینده شبهات به سوی شما هجوم می آورند [ و گناهان زیاد می شود‌(مانند گناهان چشم و گوش و زبان و …)] و شما بدون نشانه و راهنما و پیشواى هدایت کننده می مانید  و نجات نمى‏یابد در آن شبهه مگر کسى که بخواند دعاى غریق را

گفتم :چگونه است دعاى غریق

فرمود : مى‏گویى

 یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ

منبع :مفاتیح الجنان ؛ بعد از زیارت وارث و قبل از زیارت حضرت عباس

 

علیکم بالمتون، لابالحواشی

(به بهانه  ۷ صفر سالروز شهادت امام حسن علیه السلام)

18الامام الحسن علیه السلام:

«ضَرَّتِ النَّوَافِلُ بِالْفَرَائِضِ فَارْفُضُوهَا»

امام حسن علیه السلام:

هر گاه مستحب به واجب زیان برساند، آن را ترک کن.

[منبع :الحیاه با ترجمه احمد آرام، جلد ۱، صفحه: ۵۵۳]

مانند برخی که:

* صدقه مستحبی می دهند، خمس و زکات نمی دهند.

* کربلا و سوریه می روند، حج واجب را ترک می کنند.

* شب ها تا سحر سینه می زند، نماز صبح نمی خواند.

* سالها نماز صبح قضا دارد و نمی خواند، قضای نماز غفیله می خواند.

امام در این روایت می فرمایند به اصل بپردازید نه به فرع؛ در اینجا بد نیست نگاهى به وضع جهان در این روزها بیفکنیم تا ببینیم این کشورهای غربی به ظاهر متمدن، چگونه با پرداخت به فرعیات به سمت سقوط می روند و آیا راه نجاتى جز پناه بردن به اصل یعنی راه خدا و رسول داریم؟

* امروزه بازیها جدّى گرفته شده و جدّی‌ها بازى.

* ابزار تأمین پیشرفت کرده ولى امنیت عقب رفته است.

* تجمّلات اصل شده و معنویات فرع.

* درآمدها بالاتر رفته، اخلاقیات پایین آمده.

* آسایش بیشتر شده، لبخند کمتر.

* علم رشد کرده، عاطفه تنزل یافته.

* تحصیلات بالاتر، احساسات کمتر.

* خانه‏ ها بزرگتر، خانواده ‏ها کوچک‏تر.

* در راهِ رفتن به کره ماه هستیم، اما از رفتن به خانه همسایه غافلیم.

* بر کمیت افزوده ‏ایم، از کیفیت کاسته شده.

خیلی خری!

 

 

قال امیرالمومنین (علیه السلام)

مَا لِابْنِ آدَمَ وَ الْعُجْبِ وَ أَوَّلُهُ‏ نُطْفَهٌ مَذِرَهٌ وَ آخِرُهُ جِیفَهٌ قَذِرَهٌ وَ هُوَ بَیْنَ ذَلِکَ یَحْمِلُ الْعَذَرَهَ

تعجب است از بچه ی آدم ؛ که اولش نطفه ای گندیده ؛ آخرش لاشه ای پوسیده ؛ و در بین آن هم حمل کننده نجاست است  تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ؛ صفحه  ۳۰۸ ]

یکی خصلتهایی که انسان را جهنمی می کند تکبر و غرور است

امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

لَا یَدْخُلُ الْجَنَّهَ مَنْ فِی قَلْبِهِ مِثْقَالُ‏ ذَرَّهٍ مِنْ‏ کِبْرٍ.

 داخل بهشت نمی شود ، کسی که در قلبش ذره ای از کبر و غرور باشد [وسائل الشیعه ؛ جلد ‏۱۵ ، صفحه  ۳۷۵]

به عنوان مثال :

چون ماشین مدل بالا داریم ؛ همیشه حق را به خود می دهیم

چون مغازه ای در بالا شهر داریم ؛ دیگران را تحقیر می کنیم

چون خانه ای در کوچه ای پهن داریم ، خاستگاری که منزلش ، کوچه ای باریکتر است را رد می کنیم

چون مدرک بالایی داریم ؛ کم سوادها را به چشم حقارت می بینیم

چون نماز شب می خوانیم ؛ خود را از دیگران بهتر می دانیم و  …

لطیفه :

شخصی متکبر  که برای خود جایگاه مهمی میدید ، در حرم حضرت رضا (علیه السلام) به فکر فرو رفت که من در پیشگاه حضرت چه مقامی دارم،

با خود گفت: اولین کلمه‏ای که یک نفر به من بگوید، نشان دهنده مقام من باشد.

همین طور که ایستاده بودم زنی از کنارم عبور کرد به خیال این که همسر خود من است، گفتم بایست با هم برویم خانه، زن برگشت و به من گفت: خیلی خری. باز شک کردم که همین کلمه نشان دهنده مقام من است، زن برگشت، گفت: شک نکن، خیلی خری!

شبهه ای در خصوص وضو

 

یکی از شیوه های مهم دشمن در جنگ نرم ، ایجاد شبهه است که معمولا این شبهات بسیار سطحی است

مردم، خصوصا جوانان عزیز ، باید در هنگام برخورد با شبهه، به یک کارشناس رجوع نمایند تا این تیغ از ذهن آنان خارج شود.

به عنوان نمونه : یکی از شبهاتی که در این چند روز مطرح شده است این مطلب پیرامون وضوست که بیان می شود : در کتاب بحارالانوار جلد ۴۸ صفحه ۳۸ مطلبی از امام کاظم آمده است که :

فَکَتَبَ إِلَیْهِ أَبُو الْحَسَنِ ع فَهِمْتُ مَا ذَکَرْتَ مِنَ الِاخْتِلَافِ فِی الْوُضُوءِ وَ الَّذِی آمُرُکَ بِهِ فِی ذَلِکَ أَنْ تَتَمَضْمَضَ ثَلَاثاً وَ تَسْتَنْشِقَ ثَلَاثاً وَ تَغْسِلَ وَجْهَکَ ثَلَاثاً وَ تُخَلِّلَ شَعْرَ لِحْیَتِکَ وَ تَمْسَحَ رَأْسَکَ کُلَّهُ وَ تَمْسَحَ ظَاهِرَ أُذُنَیْکَ وَ بَاطِنَهُمَا وَ تَغْسِلَ رِجْلَیْکَ إِلَى الْکَعْبَیْنِ ثَلَاثاً وَ لَا تُخَالِفَ ذَلِک‏

« حضرت نامه بدین مضمون مرقوم فرمود اختلافى را که نوشته بودى اطلاع یافتم و اکنون دستور العمل تو بدین کیفیت است که سه مرتبه مضمضه و سه مرتبه استنشاق مى‏نمائى و سه دفعه صورتت را میشوئى و آب میان موى ریش خود میرسانى و دست را از انگشتان تا مرفقین میشوئى و همه سرت را مسح میکنى و ظاهر دو گوش و باطن آنها را نیز دست میکشى و پاهایت را سه مرتبه تا کعبین میشوئى و از این دستور العمل تجاوز نمیکنى»

پس شما شیعیان چه میگویید که باید سر و پا را مسح کنیم در حالی که امام خودتان چیز دیگری می گوید ؛ حال فهمیدید چقدر دروغگویید، همه چیزتان همین گونه است …

________________________________________________

حال اگر این شبهه وارد شد چه جوابی بدهیم :

اما پاسخ : این فراز از روایت از وسط روایتی طولانی گرفته شده است ملاحظه فرمایید:

محمد بن فضل گفته در خصوص مسح پا،در هنگام وضو میان اصحاب ما اختلاف بود که آیا از سر انگشتان تا کعبین یا از کعبین تا سر انگشتانست.

على بن یقطین نامه حضور حضرت موسى بن جعفر علیهماالسلام تقدیم کرده و عرضه داشت در خصوص مسح رجلین، اصحاب ما اختلاف کرده‏اند هر گاه صلاح باشد دستور العملى براى من مرقوم فرمائید تا مساوى با آن عمل کنم حضرت نامه بدین مضمون مرقوم فرمود اختلافى را که نوشته بودى اطلاع یافتم و اکنون دستور العمل تو بدین کیفیت است که سه مرتبه مضمضه و سه مرتبه استنشاق مى‏نمائى و سه دفعه صورتت را میشوئى و آب میان موى ریش خود میرسانى و دست را از انگشتان تا مرفقین میشوئى و همه سرت را مسح میکنى و ظاهر دو گوش و باطن آنها را نیز دست میکشى و پاهایت را سه مرتبه تا کعبین میشوئى و از این دستور العمل تجاوز نمیکنى.

چون این نامه به على بن یقطین رسید از آنچه حضرت ابو الحسن که بر خلاف اجماع مردم شیعه مذهب است مرقوم فرموده بود سخت بشگفت آمد آنگاه با خود گفت آقاى من از آنچه مرقوم فرموده کاملا باخبر است و بر من لازمست از فرمان او سرپیچى ننمایم در نتیجه على بن یقطین مطابق با همان دستور العمل رفتار میکرد و براى امتثال فرمان واجب الاذن حضرت موسى بن جعفر بر خلاف همه مردم شیعه عمل مى‏نمود.

روزی در حضور هارون از وى بدگویی کرده و گفتند او شیعه و مخالف با مرام تست.

هارون بیکى از نزدیکان خود گفت بسیارى از اوقات در خصوص على بن یقطین حرفهائى بمن زده‏اند و او را بر خلاف رویه ما و تمایل بمذهب رافضیها متهم ساخته‏اند و من هیچ گونه تقصیرى از او ندیده و مکرر او را آزمایش کرده و کارى که موجبات اتهام او را فراهم سازد از نامبرده بظهور نرسیده میخواهم تو پنهانى او را بمعرض آزمایش قرار دهى بطورى که نفهمد از ناحیه من است که ممکن از من بیمناک شود و ما به مقصود خود نرسیم همان وقت باستحضار هارون رسانید که شیعیان در وضو و انجام آن با سنى مذهبان مخالفند و در این عمل عبادى سهل انگارى میکنند و پاهاى خود را نمیشویند اینک اگر بخواهید اتهام او به ثبوت رسد باید او را در هنگام وضو آزمایش نمائید

 هارون هم همین رویه را پسندیده گفت آرى ممکن است على بن یقطین را به این کیفیت آزمایش کرد. مدتى از این پیش‏آمد گذشت تا اینکه او را بانجام کارى در منزل خود مأموریت داد و چون هنگام نماز میرسید على بن یقطین بحجره معینى میرفت و همان جا وضو میگرفت و نماز میخواند روزى موقع نماز، هارون پشت دیوار ایستاده بطورى که على او را نمیدید.

على فرمان داد آب وضو حاضر کردند سه مرتبه مضمضه و سه مرتبه استنشاق کرد و سه مرتبه صورتش را شست و آب میان موى ریش خود رسانید و دو دستش را سه مرتبه تا مرفق شست و سر و دو گوشش را مسح کرد و سه مرتبه پاهایش را شست.

 چون هارون این گونه وضو گرفتن را از وى دید تاب نیاورده خود را ظاهر کرد و گفت دروغ میگوید کسى که خیال میکند تو رافضى هستى و به همین دستور العمل حال او پیش هارون به سرحد کمال رسید.

فاصله نشد نامه از حضرت موسى بن جعفر رسید: از این به‏بعد همان طور که خدا فرموده وضو بگیر یعنى یک مرتبه صورتت را به عنوان وجوب و یک بار بعنوان استحباب بشوى و دو دستت از مرفق تا سر انگشتان وضو بده و پیش سرت و ظاهر دو پایت را از زیادى آب وضو مسح کن زیرا از این پس بیمى بر تو نیست و آسوده باش            منبع: بحار الأنوار ؛ جلد ‏۴۸ ؛صفحه ۳۸

حال ملاحظه فرمودید پاسخ به این شبهات چقدر راحت است فقط مراجعه به اسلام شناس می خواهد و حق پذیری

آیا حضرت ابالفضل همسر و فرزند هم داشت؟

 

(به بهانه ایام محرم)


11

همسر حضرت عباس: حضرت ابوالفضل العباس(علیه السلام)، با لبابه دختر عبیدالله بن عباس، پسر عموی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، ازدواج نمود. لبابه، از بانوان بزرگ زمان خویش بود و در فضایی آکنده از نور و قرآن و مالامال از عطر روح نواز محبت به خاندان وحی، دیده به جهان گشوده و در سایه سار «قرآن و عترت» تربیت یافته بود.  (ابوعبدالله المصعب بن عبدالله بن المصعب الزبیری، نسب قریش، ج۱، ص ۷۹؛)

پس از شهادت حضرت عباس(علیه السلام) لبابه به عقد زید بن الحسن(علیهما السلام) «فرزند امام مجتبی(علیه السلام)، » در آمد

تاریخ ازدواج: تاریخ ازدواج چندان مشخص نیست اما از سن فرزندان حضرت عباس(علیه السلام)، می توان حدس زد که ازدواج او بین سال های ۴۰ تا ۴۵ هجری صورت گرفته و اینکه سن او هنگام ازدواج بیست سال بوده است،(حسین عماد زاده، زندگانی قمر بنی‌هاشم ، ص ۲۶)

فرزندان حضرت: ثمره این پیوند ، ۵ فرزند به نام های عبیدالله، فضل، حسن، قاسم و یک دختر بود. (عبدالرزاق المقرم، العباس(ع)، ص ۱۹۵) اما بین تاریخ نگاران در تعداد آنها اختلاف نظر وجود دارد.

نسل حضرت ابالفضل ، فقط از عبیدالله ادامه پیدا کرد و نسل بسیار پر برکتی شد

سن حضرت هنگام شهادت: حضرت ابوالفضل العباس در سال ۲۶ ه.ق به دنیا آمد(بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۹). ودر دهم محرم سال ۶۱ هجری قمری به شهادت رسیدند لذا سن آن بزرگوار در روز عاشورا باید ۳۴ یا ۳۵ سال باشد.

بی حجابان عاشق حسین ؛ نخوانند. خواهشاً

(به بهانه محرم حسینی)

12

بنده اول هشدار بدهم ؛ کسانی که بی حجابند و چند لیتر برای اهل بیت امام حسین گریه می کنند و آقایانی که لعن یزید می گویند و حجاب همسرانشان بد است ، نخوانند ؛ وگرنه آن دنیا به امام حسین چه جوابی می دهند. حال هی بگویند: دلت پاک باشد

عصر عاشورا بود

حجاب از سر زنان و دختران حسینی ربوده شد

هنگامی که فاطمه صغری (که احتمالا همان رقیه است) بعد از شهادت پدر و سیلی خوردن از دست شمر و اصابت کعب نی به بازو  و پاره شدن گوش ؛ عمه اش زینب را می بیند ؛ از هیچکدام از اینها شکایت نمی کند.

شکایت فاطمه صغری به عمه اش این است که می گوید  :

” یا عمتاه هل من خرقه أستر بها رأسی عن أعین النظار “

ای عمه جان آیا پارچه ای هست که سر خود را از نامحرمان بپوشانم

 [منبع :بحارالانوار؛جلد ۴۵؛صفحه ۶۱ ؛ بقیه الباب ۳۷ سائر ما جرى علیه بعد بیعه الناس لیزید بن معاویه إلى شهادته صلوات الله علیه‏]

 و حضرت زینب سلام الله علیها در اولین جمله خطبه ی آتشین خود به یزید می فرماید:

أَ مِنَ الْعَدْلِ یَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ- تَخْدِیرُکَ حَرَائِرَکَ وَ إِمَاءَکَ- وَ سَوْقُکَ بَنَاتِ رَسُولِ اللَّهِ سَبَایَا- قَدْ هَتَکْتَ سُتُورَهُنَّ وَ أَبْدَیْتَ وُجُوهَهُنَّ…

اى پسر آزادشدگان! آیا از عدالت تو است که زنان و کنیزان خود را پشت پرده جاى دهى و دختران پیامبر اسلام را به اسیرى ببرى و سوق دهى؟ تو چادرهاى ایشان را برداشتى، صورتهاى آنان را باز نمودى‏

[منبع :بحارالانوار؛جلد ۴۵؛صفحه ۱۳۴  ؛ باب ۳۹ الوقائع المتأخره عن قتله صلوات الله علیه إلى رجوع أهل البیت ع إلى المدینه …]

برادرم ! باور کن حتی یزید به حجاب زنانش حساس بود …

 

بوسیدن صورت ریش تراش ؛ توسط یک مرجع

 

( به بهانه هفته ی امر به معروف و نهی از منکر )

 

یکی از شیوه های موثر در امر به معروف و نهی از منکر , اخلاق نیکوست

خداوند به پیامبر می فرماید :

 وَ لَوْ کُنْتَ‏ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک‏

و اگر خشن و بداخلاق بودى، از اطراف تو، پراکنده مى‏ شدند   (آل عمران ۱۵۹)

داستانک ۱:

مردى مسیحی به امام باقر گفت :تو بقر هستى . فرمود: نه من باقرم

 گفت فرزند زنى آشپزى, فرمود: این شغل او بوده.

 گفت :تو فرزند یک سیاه حبشى بد زبانی؟

فرمود: اگر راست میگوئى خدا مادرم را بیامرزد؛ اگر دروغ میگوئى خدا از تو بگذرد،

 نصرانى مسلمان شد.

 منبع:بحار الأنوار،جلد ‏۴۶، صفحه: ۲۸۹

 داستانک ۲:

یک نفر ریش تراشیده خدمت حاج شیخ عبدالکریم حائری می‌آید، حاج شیخ عبدالکریم جای آن تیغ‌ها را می‌بوسد و می‌گوید خواهش دارم جای بوسه من را دیگر تیغ نزن . او قبول می‌کند

منبع:خاطرات حجت الاسلام قرائتى،جلد ‏۲، صفحه : ۱۱۵

 

**منبرک**