خانه / منبرک 1 (صفحه 16)

منبرک 1

حلم

(به بهانه شهادت امام سجاد علیه السلام)

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهما السلام یَقُولُ:

 إِنَّ الْمَعْرِفَهَ بِکَمَالِ دِینِ الْمُسْلِمِ …وَ حِلْمُهُ

 امام صادق علیه السّلام فرمودند: على بن الحسین علیهما السّلام مى‏فرمود:

کمال دین مؤمن از چند چیز شناخته می شود که یکی از آنان حلیم بودن است

منبع : بحار الأنوار، جلد ‏۲، صفحه   ۱۲۹

داستان ۱

نقل شده روزی نامه ای به دست خواجه نصیر الدین طوسی ؛ این عالم بزرگ رسید که با کلمات زشت از او بدگوئی شده بود، از جمله این سخن زشت را خطاب به او نوشته بودند یا کلب : ای سگ پسر سگ . خواجه نصیر، جواب آن نامه را با کمال متانت نوشت ، از جمله نوشت اینکه به من سگ گفته ای صحیح نیست ، زیرا سگ با چهار دست و پا راه می رود و ناخن های دراز دارد، ولی من قامت راست دارم و روی دو پا راه می روم و ناخون هایم پهن است ، ناطق هستم و خنده بر لب دارم ، پوست بدنم آشکار است ، ولی پوست بدن سگ به واسطه پشم بدنش پوشیده شده است ، بنابراین ، این نشانه ها بیانگر آن است که من با سگ فرق بسیار دارم به همین منوال بقیه ناسزاگوئی ها را پاسخ داد، بی آنکه یک کلمه زشتی به کار برد.

داستان ۲:

گویند که روزی شخصی در مدائن به سلمان فارسی که حاکم آنجا بود گفت :

ای سلمان ! ریش تو با ارزشتر است یا موی دم سگ من !!!

سلمان اندکی تأمل کرد و فرمود :

اگر ریش من از پل صراط رد شد ، ریش من و گرنه موی دم سگ تو ! 

 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

صبر

(به بهانه شهادت امام سجاد علیه السلام)

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهما السلام یَقُولُ:

 إِنَّ الْمَعْرِفَهَ بِکَمَالِ دِینِ الْمُسْلِمِ …وَ صَبره

 امام صادق علیه السّلام فرمودند: على بن الحسین علیهما السّلام مى‏فرمود:

کمال دین مؤمن از چند چیز شناخته می شود که یکی از آنان صبر است

منبع : بحار الأنوار، جلد ‏۲، صفحه   ۱۲۹

داستان :

در شهری عالمی بود که به صبور بودن شهرت داشت.

چند جوان در آن شهر با هم شرط می بندند که آن عالم را عصبانی کنند . شب هنگام ساعتی بعد از آنکه چراغ اتاق عالم خاموش می شود و اطمینان پیدا می کنند که عالم کاملا خواب است , یکی از آنان به در خانه عالم می رود و زنگ می زند , عالم می آید و در را باز می کند ؛آن جون بعد از احوال پرسی می گوید سوالی داشتم .

   –  بفرمایید , در خدمتم

   –  ببخشید سوالم را فراموش کردم

و بعد می رود

باز ساعتی می گذرد و دوباره درِ  خانه عالم را می زند و مجددا بعد از آمدن عالم می گوید : سوالم را فراموش کردم

ساعتی دیگر می گذرد و برای بار سوم در خانه عالم را می کوبد , چون عالم به در خانه می آید آن جوان می گوید :تا سوالم را فراموش نکردم بپرسم؟

– بفرمایید

– می خواستم بدانم مدفوع چه مزه ای دارد؟

– اولش شیرین , بعدش ترش , و بعد از آن تلخ

جوان با تعجب می پرسد “مگر شما خورده اید ؟ “

– نه ؛ اول روی آن مگس می نشیند, پس شیرین است ؛ بعد از آن پشه می نشیند , پس ترش است؛ و بعد از آن کرم می گذارد , پس تلخ است

جوان سر به زیر می اندازد و بر می گردد

 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

خودخواهی

 

خاطره :

شخصی از آشنایانم از دنیا رفت . او آنچنان اهل نماز و روزه و خمس و … نبود .

بنا شد او را در حرم امام رضا دفن کنند با مبلغی بالغ بر ۳۰۰،۰۰۰،۰۰۰ تومان .

به یکی از پسرانش پیغام فرستادم که اول پول برای نماز و روزه و خمس او کنار بگذارند؛ بعد مراسمات را انجام دهید .

او جواب داده بود ، حاج آقا به فکر آبروی ما نیست!!! …

خرج مراسمات هم سر به فلک گذاشت …

الان چند ماهی است از آن دوران گذشته است . آن پدر بیچاره تا به حال ۳ بار به خواب پسرش آمده و التماس کرده که ” به دادم برسید ” اما دیگر دیر شده ؛ پولها پخش شده و هیچکدام از وراث …

سوال اینجاست که امثال این مراسمات برای شادی روح مرحومین است یا آبروی صاحبان عزا ؟!!!

به راستی چرا ما از هر فرصتی به دنبال خودنمایی هستیم ؟!!!

چرا بعضی از ما اینقدر خودخواه هستیم؟!!!

 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

سکوت کافی نیست ؛ فریاد باید

وَ إِذا رَأَیْتَ الَّذینَ یَخُوضُونَ فی‏ آیاتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُم‏

هر گاه کسانى را دیدى که آیات ما را مسخره مى‏کنند، از آنها روى بگردان‏ [سوره انعام آیه ۶۸]

بعضی از مردم در مجالس حرام می نشینند و وقتی از آنان سوال می شود چرا نشسته اید می گویند ما راضی نیستیم و در گناه آنان شرکت نمی کنیم ؛ در حالی که این کاملا اشتباه است و باید مکان را ترک کنند  

داستان ۱ :

امام صادق (علیه السلام) در مهمانى شرکت کردند.

 یکى از مهمانها از صاحبخانه با اشاره آب طلبید. او هم شرابى آورد.

حضرت به محض آنکه متوجه شد، مجلس را ترک کرد و فرمود: «جلسه‏اى که در آن شراب بنوشند، نه تنها نباید خورد که باید آن جلسه را ترک کرد تا دیگران بفهمند که شراب‏خوارى کارى زشت است.»

منبع: بحارالانوار، جلد ۷۹، صفحه ۱۴۱

داستان ۲ :

«یکى از نمایندگان مجلس در قبل از انقلاب اسلامى، خدمت امام امت (ره) رسید و گفت: قانونى مى‏خواست تصویب شود که ضد اسلام بود من رأى ندادم.

 امام با عصبانیت فرمودند: کافى نبود. باید داد و فریاد به راه مى‏انداختى و مجلس را ترک مى‏کردى.»

 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

توفیق توبه برای حر

 

حر ؛ چه کرده بود که خدا به او توفیق توبه داد؟

به نظر بنده او ۳ کار انجام داده بود

۱٫بعد از آنکه امام حسین خواستند وجدان حر را بیدار کنند به او فرمودند : “مادرت به عزایت بنشیند ” و او عرض کرد :”اگر کسی دیگر نام مادرم را می برد  پاسخش را میدادم ؛ اما چه کنم که مادرتان فاطمه است”  [تاریخ طبری صفحه ۴۰۲]

۲٫هنگامی که حر مقابل سپاه امام را گرفت … ظهر فرارسید؛ امام حسین به حر فرمود آیا همراه ما نماز مى‏گزارى یا تو با یاران خودت و من با یاران خودم نماز بگزاریم؟

حر گفت : شما باشید و ما جای دیگر نماز بگذاریم ؟!، همگان با تو نماز می خوانیم  [ ترجمه اخبار الطوال صفحه ۲۹۶]

۳٫حر فرزند دار نمیشد ؛ خدا به او پسری داد . که باوجود قرار داشتن در خفقان دوران معاویه ؛ نام فرزندش را علی گذاشت .که او هم در کربلا به شهادت رسید [ موسوعه  الامام الحسین جلد ۱۵ صفحه ۹۶۲]

 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

۲ مساله شرعی (قنوت به فارسی و نشستن بعد از سجده)

 

سوال :

آیا در نماز های واجب مثلا در قنوت می توان به فارسی دعا کرد؟

پاسخ:

اشکالی ندارد [غالب مراجع]

دعا به غیر عربی در نماز بنابر احتیاط واجب جایز نیست [آیات عظام مکارم شیرازی و فاضل لنکرانی]

توضیح المسائل مراجع مساله ۱۴۲۳

 

سوال :

آیا جلسه استراحت در نماز لازم است ؟ [ نشستن بعد از سجده دوم ، در رکعت اول و سوم درنماز چهار رکعتی]

پاسخ :

اگر نمازگزار جلسه استراحت را رعایت نکند نمازش صحیح است ولی بنابر احتیاط واجب باید بعد از سجده دوم قدری بی حرکت بنشیند و بعد بر خیزد [امام خمینی]

احتیاط واجب آن است که جلسه استراحت را در نماز مراعات کند [آیات عظام : صافی و سیستانی ]

رعایت جلسه استراحت مستحب است [آیات عظام : خویی – زنجانی – بهجت – فاضل – مکارم – تبریزی]

توضیح المسائل مراجع مساله ۱۰۷۵

 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

حاضر جوابیهای شهید مدرس

(به بهانه ۱۰ آذر ؛سالروز شهادت شهید مدرس )

رضا شاه دورو

رضا در اوّل خیابان سپه محوطه‌ی بزرگی را که به نام باغ ملّی بود تعمیر و بازسازی نموده، مراسم نظامی را در آن برگزار می‌کرد. در بالای سر در بزرگ آن، مجسّمه‌ی نیم تنه‌ای از خود نصب نمود که مانند دو مجسّمه از پشت به هم چسبیده بود که هم از بیرون، تمام صورت پیدا بود و هم از درون.

روزی برای مراسمی، مدرّس را دعوت کردند. هنگامی که مدرّس به باغ ملّی رسید، رضاخان و عدّه‌ای دیگر از وی استقبال کردند و رضاخان به شرح و توصیف پرداخت. سپس در چادری نشستند.

رضاخان از مدرّس پرسید: حضرت آقا! در ورودی را ملاحظه فرمودید؟ مدرّس جواب داد: بله، مجسّمه‌ی شما را دیدم. درست مثل صاحبش دورو دارد.

رضا شاه از شرم و ناراحتی به خود می‌پیچید و تا پایان مجلس، دیگر سخنی نگفت.

 

جیب رضاشاه ته ندارد

یک روز رضاشاه از روی مزاح و شوخی در مجلس، دست روی جیب مدرّس گذاشت و گفت: آقا! جیب شما خیلی بزرگ است.

مدرّس جواب داد: بزرگ است ولی ته دارد، جیب شماست که ته ندارد.

جهت نیاز به مطالعه ۲۰ داستان از شهید مدرس اینجا را کلیک فرمایید

 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

احکام نماز جماعت

کسی که در نماز جماعت یک رکعت دیر اقتدا کرده است باید در  رکعت دوم او که رکعت سوم امام جماعت است؛ به نکاتی دقت کند

۱٫عموم مردم می گویند اگر در این شرایط حمد را به تنهایی بخوانیم کافی است ؛ در صورتی که اینگونه نیست و باید حمد و سوره را بخواند .

حال اگر حمد را خواند و امام جماعت به رکوع رفت ؛ اینجا اشکالی ندارد که سوره را نخواند و باید به تبعیت از امام جماعت به رکوع برود ؛ نه آنکه بعد از حمد فرصت خواندن سوره دارد ؛ اما ساکت می ایستد تا امام جماعت به رکوع برود.

۲٫باید حمد و سوره را بدون مستحبات بخواند (مثلا اعوذ بالله نگوید)و به سریع ترین صورت بخواند تا بتواند سوره را هم قرائت کند

۳٫باید حمد و سوره را آرام بخواند . حتی در نمازهایی که بلند خواندن حمد و سوره برای مردان واجب است 

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

چگونه صدای رقیه به یزید رسید؟

(به بهانه ماه محرم )

چند روز پیش شخصی شبهه ای را در نظرات وبلاگ گذاشته بود

شبهه:

شما آخوندها میگویید: در خرابه شام رقیه یاد پدرش را کرد و همه به گریه افتادند و صدای آنان به یزید رسید .

حال سوال اینجاست که چگونه صدا ، از داخل خرابه به قصر رسیده است؟ آیا این دروغ نیست ؟

پاسخ

معاویه در حال ساخت قصری به نام کاخ خضری بود ، برای همین خانه هایی را خرید تا قصر را بنا کند

یکی از این خانه ها متعلق به پیر زنی بود که حاضر به فروش خانه ی خود نبود و می گفت می خواهم در همین جا زندگی کنم و بعد از مرگم نیز قبرم درون خانه ام باشد.

معاویه دستور داد خانه را خراب کنید ، اما عمرو عاص مخالفت کرد و گفت :

“عرب همیشه در آرزوی حاکمی عادل بوده و تو می توانی از این فرصت استفاده تبلیغاتی کنی ؛ به این صورت که قصر را بسازی و آن خانه را خراب نکنی . آنوقت هرکه از درب قصر وارد شود اولین سوالی که برایش پیش می آید این است که این خانه ی خرابه در وسط قصر چه می کند و ما به او پاسخ می دهیم که عدالت ما به ما اجازه ی خراب کردن خانه ی پیر زن را نمی دهد “

این جریان اتفاق می افتد و بعد از مدتی پیر زن از دنیا می رود و معاویه باز هم آن خانه را خراب نمی کند .

در زمان یزید با وجودی که این خانه به خرابه تبدیل شده  باز هم این نیرنگ ادامه پیدا می کند

زمانی که اسرا را به شام می آورند ، در آن خرابه قرار می دهند و آن خرابه داخل حیاط  قصر بوده است 

منبع: کتاب ریحانه کربلا، نوشته عبدالحسن نیشابوری، صفحه۱۰۱

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

قناعت

 (به بهانه شهادت امام سجاد)

قال علی بن الحسین علیهما السلام: 

مَنْ قَنِعَ بِمَا أَقْسَمَ اللَّهُ لَهُ فَهُوَ مِنْ أَغْنَى النَّاس‏

هر کس قناعت کند به آنچه خدا به او داده است از بى‏نیازترین مردم مى‏باشد

منبع: بحار الأنوار، جلد ‏۶۶، صفحه   ۴۰۲، باب ۳۸

داستان:

روزی (شبلی) به مسجد رفت تا نماز بخواند ، در آن مسجد کودکان مشغول کتابت بودند . وقت نان خوردن آنها بود و با هم نان میخور دند .

دو کودک ، نزدیک شبلی نشسته بودند ، یکی پسر ثروتمندی بود و دیگری فرزند فقیری .

پسر ثروتمند مقداری حلوا داشت و پسر فقیر ، مقداری نان خشک ، پسر ثروتمند حلوا می خورد و پسر فقیر از او حلوا می خواست .

پسر ثروتمند به پسر فقیر گفت: اگر حلوا می خواهی باید سگ من باشی . و او قبول کرد .!

پسر ثروتمند گفت : پس صدای سگ در آور ! آن بیچاره ، صدای سگ در آورد و او مقداری حلوا پیش پسر فقیر انداخت . و این کار چند بار تکرار شد ..

شبلی به آنها نگاه میکرد و می گریست ! مریدان از او پرسیدند : برای چه گریانی ؟

گفت: نگاه کنید که طمع چه بر سر مردم می آورد ، اگر آن پسر فقیر به همان نان خشک قناعت می کرد و به حلوای آن پسر طمع نمی ورزید ، هرگز سگ فردی همانند خود نمی شد

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

بی حجابان عاشق حسین نخوانند

 

(به بهانه محرم حسینی)

عصر عاشورا بود

حجاب از سر زنان و دختران حسینی ربوده شد

هنگامی که فاطمه صغری (که احتمالا همان رقیه است) بعد از شهادت پدر و سیلی خوردن از دست شمر و اصابت کعب نی به بازو  و پاره شدن گوش ؛ عمه اش زینب را می بیند ؛ از هیچکدام از اینها شکایت نمی کند.

شکایت فاطمه صغری به عمه اش این است که می گوید  :

” یا عمتاه هل من خرقه أستر بها رأسی عن أعین النظار ”

ای عمه جان آیا پارچه ای هست که سر خود را از نامحرمان بپوشانم

و عمه ی مظلومه اش جواب می دهد :

” فقالت یا بنتاه و عمتک مثلک ”

ای  عزیز برادرم عمه ات هم مانند توست

منبع : بحارالانوار، جلد ۴۵، صفحه ۶۱، بقیه الباب ۳۷ سائر ما جرى علیه بعد بیعه الناس لیزید بن معاویه إلى شهادته صلوات الله علیه‏

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

عقوبت ذخیره کردن مال و غذا و کسب وکار در روز عاشورا

 

( به بهانه نزدیکی به روز عاشورای حسینی )

  حسن بن على بن فضال از حضرت رضا (علیه السلام) روایت کرده که آن جناب فرمود :

هر کس در روز عاشورا کارهاى خود را ترک کند و شغل خود را واگذارد حقتعالى حاجتهاى دنیا و آخرت او را برآورد و کسى که روز عاشورا روز مصیبت و حزن و گریه او باشد حقتعالى روز قیامت را روز فرح و سرور او گرداند و در باغهاى بهشت چشم او بوجود ما روشن شود و هر کس روز عاشورا را روز برکت نامد و در آن روز چیزى در منزل‏ خود ذخیره کند آن ذخیره از براى او مبارک نباشد و حقتعالى در روز قیامت او را با یزید و عبید الله زیاد و عمر بن سعد در اسفل درکات جهنم محشور گرداند

منبع: عیون أخبار الرضا -ترجمه آقا نجفى، جلد‏۱، صفحه ۲۲۵، باب بیست و هشتم در ذکر آنچه از آن جناب وارد شده است از اخبار متفرقه

 

داستانی از عشق و ارادت شهدا به امام حسین

 

(به بهانه محرم )

داستان۱:

گلوی بریده حضرت علی اصغر علیه السلام

گفت:

«توی دنیا بعد از شهادت فقط یک آرزو دارم: اونم اینکه تیر بخوره به گلوم».

 تعجب کردیم. بعد گفت:

«یک صحنه از عاشورا همیشه قلبمو آتیش می زنه؛ بریده شدن گلوی حضرت علی اصغر»

والفجر یک بود که مجروح شد. یک تیر تو آخرین حد گردنش خورده بود به گلوش.

وقتی می بردنش عقب، داشت از گلوش خون می آمد.

می گفت:

آرزوی دیگه ای ندارم مگر شهادت.

مشخصات شهید: سردار شهید حاج عبدالحسین برونسی-فرمانده تیپ ۱۸ جوادالائمه از لشکر ۵ نصر

 

داستان۲:

مداح بی سر

هم مداح بود هم شاعر اهل بیت

می گفت:

« شرمنده ام که با سر وارد محشر شوم و اربابم بی سر وارد شود؟»

بعد شهادت وصیت نامه اش رو آوردند. نوشته بود قبرم رو توی کتابخونه مسجد المهدی کندم.

 سراغ قبر که رفتند دیدند که برای هیکلش کوچیکه. وقتی جنازه ش اومد قبر اندازه اندازه بود، اندازه تن بی سرش.

راوی: مداح اهل بیت حاج کاظم محمدی

مشخصات شهید: حاج شیرعلی سلطانی   مسئول تبلیغات تیپ امام سجاد  علیه السلام  فارس  محل دفن: کتابخانه مسجد المهدی شیراز

 جهت نیاز به مطالعه ۲۰ داستان کوتاه از عشق شهدا به امام حسین اینجا را کلیک نمایید

جهت دانلود این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

 

زدن اطفال برای گریه

 

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله:

 لا  تَضْرِبُوا أَطْفَالَکُمْ عَلَى بُکَائِهِمْ  فَإِنَّ بُکَاءَهُمْ أَرْبَعَهَ أَشْهُرٍ شَهَادَهُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَرْبَعَهَ أَشْهُرٍ الصَّلَاهُ عَلَى النَّبِیِّ وَ آلِهِ وَ أَرْبَعَهَ أَشْهُرٍ الدُّعَاءُ لِوَالِدَیْه‏

 

 رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود:

کودکان خود را براى گریستن آنها نزنید زیرا  چهار ماه اول ، گواهى بر یگانگى خدا است و چهار ماه دوم ، صلوات بر پیغمبر و آلش و چهار ماه سوم ، دعا براى پدر و مادرش.

 

منبع: وسائل الشیعه، جلد ۲۱، صفحه۴۴۷ 

 

جهت دریافت این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

رهنمودهایی برای حل مشکلات

 

(به بهانه ۲۷ اردیبهشت سالروز ارتحال آیت الله بهجت)

حضرت آیه الله ری شهری در کتاب زمزم عرفان می نویسند:

[حضرت آیت الله بهجت ] برای حل مشکل ، می فرمودند :

این موارد را مراعات و عمل کنید ، ان شاء الله مشکل ، برطرف گردد :

۱٫ قرآن کوچکی را همیشه همراه داشته باشید.

۲٫ معوذتین ( سوره ی ناس و فلق) را بخوانید و تکرار  نمایید .

۳٫ آیه الکرسی را بخوانید و در منزل نصب کنید .

۴٫ چهار قل را بخوانید و تکرار کنید ، خصوصا وقت خواب .

۵٫ در موقع اذان ، با صدای نسبتا بلند ، اذان بگویید .

۶٫ روزی پنجاه آیه از قرآن کریم ، با صدای نسبتاً بلند ، بخوانید.

 

منبع : کتاب زمزم عرفان، صفحه ۲۲۱، بخش یکم فصل دهم ( ره نمودهای ویژه ) ره نمود ۱۴

 

 

جهت نیاز به مطالعه ۲۰ داستان از آیت الله بهجت اینجا را کلیک فرمایید

جهت دریافت این مطلب به صورت منظم جهت نصب در تابلوی اعلانات اینجا را کلیک نمایید

**منبرک**